در
کتابخانه
بازدید : 431242تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدمه مقدمه
Collapse مقصد اول در امور عامّه است مقصد اول در امور عامّه است
Collapse فریده ی اوّل: وجود و عدم فریده ی اوّل: وجود و عدم
غرر اوّل: بداهت وجود
غرر دوّم: اشتراك وجود
غرر سوّم: مغایرت و اتحاد وجود و ماهیت
Expand غرر چهارم: اصالت وجودغرر چهارم: اصالت وجود
غرر پنجم: حق متعال وجود محض است
غرر ششم: وحدت و كثرت
Expand غرر هفتم: وجود ذهنی غرر هفتم: وجود ذهنی
Collapse غرر هشتم: معقولات ثانیه غرر هشتم: معقولات ثانیه
Expand غرر نهم: انقسام وجود به مطلق و مقیّدغرر نهم: انقسام وجود به مطلق و مقیّد
Expand غرر دوازدهم: مساوات وجود و ثبوت و شیئیّت غرر دوازدهم: مساوات وجود و ثبوت و شیئیّت
Expand غرر سیزدهم: عدم تمایز و علیّت بین اعدام غرر سیزدهم: عدم تمایز و علیّت بین اعدام
Expand غرر چهاردهم: امتناع اعاده ی معدوم غرر چهاردهم: امتناع اعاده ی معدوم
غرر شانزدهم: مناط صدق در قضایا
Expand غرر هفدهم: تعلق جعل به وجودغرر هفدهم: تعلق جعل به وجود
Expand فریده ی دوّم: وجوب و امكان فریده ی دوّم: وجوب و امكان
Expand فریده ی سوّم: حدوث و قدم فریده ی سوّم: حدوث و قدم
Expand فریده ی هفتم: علّت و معلول فریده ی هفتم: علّت و معلول
Expand مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص
Expand مقصد چهارم: طبیعیّات مقصد چهارم: طبیعیّات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
وقتی كه ما به ذهن خود مراجعه می كنیم دو سنخ و دو دسته از مفاهیم و تصوّرات پیدا می كنیم كه با یكدیگر فرقهایی دارند. مثلاً ما تصوّری از انسان و حیوان، نبات و جماد، زمین و آسمان، سردی و گرمی، سفیدی و سیاهی، شیرینی و ترشی و هزاران چیز دیگر داریم كه حكم می كنیم به وجود این اشیاء در خارج از ذهن خودمان و نیز خارج از نفس خودمان و می گوییم مثلاً مادّه در خارج موجود است، قوّه موجود است، حجر و شجر موجود است. به علاوه ما تصوّراتی داریم از حالات نفسانی خودمان، تصوّری از درد و تصوّری از لذّت، تصوّری از ترس، تصوّری از نشاط و امثال اینها، و حكم می كنیم كه این امور در نفس انسان موجود است. وجه تمایز این دو سلسله از تصوّرات فقط در این است كه تصوّرات نوع اوّل مربوط است به اموری كه خارج از نفس و روح ما قرار دارند اما تصوّرات نوع دوم مربوط است به اموری كه در روح ما موجود است. تصوّرات نوع اوّل به كمك حواسّ ظاهری و تصوّرات نوع دوم به كمك حواسّ باطنی نزد ما حاصل شده اند. امّا وجه مشترك این دو نوع از تصوّرات در این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 272
است كه هر فردی از یكی از این دو سلسله از تصوّرات از فرد دیگر همان سلسله جدا و متمایز است یعنی هر كدام موجودی است غیر از دیگری، هر یك از آنها نماینده ی یك موجود خاصّ است در خارج و یا در نفس. اما در برابر این تصوّرات یك دسته تصوّرات دیگر در ذهن ما وجود دارد مانند تصوّر وجود و عدم، وجوب و امكان و امتناع، علّیت و معلولیّت، وحدت و كثرت، حدوث و قدم، تساوی و لا تساوی، قوّه و فعلیّت كه این تصوّرات هیچیك نماینده ی یك موجود خاص نیستند و در عین حال هر یك از این مفاهیم و یا هر دو تای از آنها بر همه ی موجودات قابل حمل است؛ یعنی این مفاهیم صور مستقیم اشیاء خاص نیست؛ یعنی ما نمی توانیم در عرض انسان و حیوان، نبات و جماد، درد و لذّت، اراده و كراهت و. . . یك دسته ی دیگر از موجودات مانند وجود و عدم، وجوب و امكان، وحدت و كثرت قرار دهیم و نمی توانیم به یك شی ء در خارج اشاره كرده- به اشاره ی حسّی یا عقلی- و بگوییم: این وجود است و این عدم، این امكان است و آن وجوب، این علّیّت است و آن معلولیّت، این حدوث است و آن قدم، این وحدت است و آن كثرت. امّا از طرف دیگر هر یك از این مفاهیم را می توان بر همه ی موجودات حمل كرد و مثلاً گفت: این موجود است و آن معدوم، این ممكن است و آن واجب و آن دیگری ممتنع، این علّت است و آن معلول، این حادث است و آن قدیم، این واحد است و آن كثیر. پس این مفاهیم صفت موجودات دیگر هستند و به اصطلاح «وجود رابط» دارند ولی خودشان موجود نیستند (به عقیده ی شیخ اشراق و اتباعش) و یا موجوداتی در عرض سایر موجودات نیستند (بنا بر تحقیق) . بنابراین معقولات و مفاهیم كلّیّه كه ذهن انسان درك می كند بر دو قسم است:

برخی از آنها صورت مستقیم حقایق خارجی است؛ یعنی ذهن به یك واقعیّتی از واقعیّات برخورد كرده و صورتی از آن در نزد خود ساخته است و از اشیاء دیگر نیز صور دیگری در نزد خود ساخته است، سپس این صورتها به طرز مخصوص در قوّه ی خیال ضبط می گردند و پس از آن قوّه ی عاقله از هر چند صورتی از این صور (كه در یك جهت اشتراك دارند) یك معنی عامّ در مرتبه ی عقل می سازد. پس آنچه در مرتبه ی عقل موجود است همان صورت واقعی شی ء خارجی است كه یك نوع عینیّتی با وجود خارجی دارد [1]و سه مرحله ی احساس، تخیّل و تعقّل را پیموده است. مثلاً صورت كلّی كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 273
از سفیدی یا گرمی یا تلخی در ذهن ما موجود است عین همان صورت جزئی است كه در خیال موجود بوده، و آنچه در خیال موجود است عین همان چیزی است كه در حاسّه موجود بوده، و آنچه در حاسّه موجود است عین همان چیزی است كه در خارج موجود بوده است.

این نوع معقولات همانها هستند كه ما می توانیم با یك اشاره ی حسّی یا غیر حسّی (عقلی) آنها را از سایر امور متمایز كنیم و مثلاً بگوییم «انسان» یا «سیاهی» یا «سفیدی» كه مقصود، این دسته ی بالخصوص از موجودات (مثلاً انسانها) است در مقابل سایر موجودات. چنین معقولاتی را «معقولات اوّلیّه» می نامیم. پس هرگاه در ذهن خود یك صورت مستقیم از یك عدّه از موجودات داشته باشیم- به ترتیبی كه گفته شد- آن صورت كلّی را «معقول اوّلی» می نامیم.

تمام ماهیّاتی كه در ذهن ما وجود دارد همه از این دسته اند. ماهیّت- یعنی آن چیزی كه صلاحیّت دارد در جواب «ماهو؟ » واقع شود- معقول اوّلی است. هر معنایی كه بشود با اشاره ی حسّی یا عقلی به شی ء یا اشیائی، آن را بر آن شی ء یا اشیاء حمل كرده و آنها را با آن معنا تبیین كرد و مثلاً گفت كه «این شی ء الف است» و «این شی ء ب است» و «این فلان است و آن فلان» ، «معقول اوّلی» نام دارد. معقولات اوّلیّه مناط تمایز و افتراق و تذوّتهای مختلف اشیاء و مبیّن تعیّنهای جدا جدای آنهاست.

امّا برخی دیگر از معقولات و مفاهیم ذهنی ما اینطور نیستند و این احكام را ندارند؛ یعنی صورت مستقیم اشیاء خارجی و مناط تعیّنات اشیاء و تذوّتهای مختلف آنها نیستند. این مفاهیم اگر به شی ء یا اشیائی كه با اشاره ی حسّی یا عقلی به آنها اشاره می كنیم حمل بشوند مبیّن ذات و حقیقت آنها نیستند بلكه صرفا بیان حالت و حكم اشیاء هستند، آن هم حكم و حالتی كه خودش هم در ذات خود و فی نفسه تعیّنی خاص از تعیّنات و موجودی خاص از موجودات نیست. این مفاهیم صلاحیّت اینكه جواب «ما هو؟ » نسبت به شی ء یا اشیائی واقع شوند ندارند و به عبارت دیگر وجود فی نفسه به معنای ذاتی كه دارای وجود خاص بوده باشد ندارند مانند وجود، عدم، وحدت، كثرت، وجوب، امكان و امثال اینها. این معقولات را «معقولات ثانیه» می نامند.

مقولات دهگانه (یا بیشتر یا كمتر بر حسب اختلاف نظری كه در این مسأله وجود دارد) كه شامل همه ی اجناس و انواع می باشند، از معقولات اوّلیّه هستند و در حقیقت دسته بندی معروف در باب مقولات، دسته بندی معقولات اوّلیّه است؛ یعنی معقولات
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 274
ثانیه از این دسته بندی بیرون اند. پس اگر سؤال شود كه یك معقول ثانی مانند وحدت، امكان و نظایر آنها داخل در چه مقوله ای است؟ باید بگوییم در هیچ مقوله، زیرا مقسم مقولات، معقولات اوّلیّه است.

از آنچه گفته شد معلوم می شود كه معقولات اوّلیّه و معقولات ثانیه سه فرق اساسی با یكدیگر دارند:

1. معقولات اوّلیّه صورتهای مستقیم و بلاواسطه ای هستند كه از اعیان خارجی گرفته شده اند یعنی در ساختن اینها صورت ادراكیّه ی دیگری وساطت و دخالت ندارد، امّا معقولات ثانیه صورتهای مستقیم اشیاء نیستند، بلكه صرفا صفتهایی هستند برای اشیاء ولی البته نه صفتی كه خود، صورت یك حالت موجود خاص باشد بلكه صفتی كه آن صفت بر موصوف حمل می شود ولی نمی توان گفت كه خود این صفت از خود وجودی غیر از وجود موصوف دارد. مثلاً این كاغذ در خارج موجود است و این كاغذ موجود سفید است و نیز این كاغذ موجود واحد است. ما در اینجا سه مفهوم ذهنی داریم: كاغذ، سفیدی، وحدت. كاغذ موصوف است و سفیدی و وحدت، صفت. تصوّر ما از این كاغذ و نیز تصوّر ما از سفیدی به این نحو است كه این كاغذ و این سفیدی در خارج وجودی دارند متمایز از سایر موجودات، و حتی وجود سفیدی كه عرض كاغذ است از وجود خود كاغذ متمایز است. درباره ی كاغذ می توانیم بگوییم: «انّه موجود» و درباره ی سفیدی می توانیم بگوییم: «انّه موجود اخر، عرض الموجود الاول» . ولی هنگامی كه صفت «وحدت» را مورد بررسی قرار می دهیم می بینیم كه وحدت، یك موجود خاص از موجودات این عالم نیست و نمی توانیم موجودی را در عرض سایر موجودات نشان بدهیم و بگوییم همان طور كه این مثلاً انسان است و این حیوان است، این هم وحدت است.

این مطلب واضح است و برای توضیح بیشتر می گوییم اگر واحدی را (مثلاً الف) در خارج فرض كنیم البته خود این واحد (یعنی الف مثلاً) در خارج موجود است، حالا یا این است كه این صفت الف یعنی وحدتش وجودی جدا از وجود الف ندارد و موجود است بعین وجود الف فهو المطلوب، و یا از خود وجودی علیحده دارد، در این صورت ما دو موجود داریم یعنی دو واحد داریم و به همین دلیل هر واحدی دو واحد خواهد بود و مجموعا چهار واحد خواهد بود و به همین دلیل عینا آن چهار واحد هشت واحد خواهد بود و هكذا الی غیر النهایة و منتهی نخواهد شد به یك واحد حقیقی كه مجموع
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 275
دو واحد نباشد و در نتیجه غیر قابل وجود خواهد بود.

فرق فوق را به تعبیر دیگر هم می توان بیان كرد و آن اینكه «وحدت» و اشباه آن از اقسام «موجود» به شمار نمی رود بلكه از احكام موجود به شمار می رود؛ یعنی نمی توانیم بگوییم موجود از آن جهت كه موجود است اقسامی دارد و یك قسم از آن «وحدت» است، بلكه همین قدر می توان گفت كه مثلاً جسم یا سایر موجودات واحد است. در حقیقت این یك فرق را كه گفته شد می توان به دو فرق تجزیه كرد:

یكی اینكه معقولات اوّلیّه از اقسام موجودند و معقولات ثانیه از احكام موجود، و لذا در عرض معقولات اوّلیّه كه در مورد هر یك از آنها می توان گفت «انّه موجود» نمی توان مفهوم «موجود اخر» را بر معقولات ثانیه حمل كرد.

دیگر اینكه معقولات اوّلیّه صورتهای مستقیم بلاواسطه ای هستند كه از اعیان خارجی گرفته شده اند و در ساخته شدن آنها در ذهن صورت ادراكیّه ی دیگری وساطت و دخالت ندارد، اما معقولات ثانیه با وساطت صور ادراكیّه ی دیگری كه همان معقولات اوّلیّه هستند برای ذهن به وجود آمده اند و به عبارت دیگر مفاهیمی انتزاعی هستند كه معقولات اوّلیّه منشأ انتزاع آنها به شمار می رود؛ و امّا اینكه كیفیّت این انتزاع چیست، مطلبی است كه خارج از بحث فعلی ماست [2].

2. معقولات اوّلیّه مسبوق به احساس و تخیّل می باشند؛ یعنی اوّل در مرتبه ی حس، موجود بوده و بعد در مرتبه ی خیال موجود شده و سپس صورت كلّی و عقلانی به خود گرفته اند. مثلاً مفهوم كلّی «تلخی» قبلاً به صورت خیالی در حافظه موجود بوده [3]و قبل از آن هم به صورت جزئی و به صورت حسّی در حاسّه موجود بوده و بعداً به كمك قوّه ی تجرید و تعمیم ذهن به صورت «كلّی» درآمده است. امّا معقولات ثانیه مسبوق به احساس و تخیّل و جزئیّت نیستند؛ یعنی ابتدائا به طور جزئی و از راه حس وارد ذهن نشده اند. مثلاً «وحدت» كه یك معقول ثانی است صورت خیالی و نیز صورت حسّی نداشته و ندارد.

3. معقولات اوّلیّه جنبه ی اختصاصی دارند یعنی اختصاص به یك نوع خاص و یا یك جنس خاص و یا حدّاكثر یك مقوله ی خاص دارند، امّا معقولات ثانیه جنبه ی عمومی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 276
دارند یعنی اختصاص به نوع خاص و جنس خاص و مقوله ی خاص ندارند و نمی توان یك شی ء یا یك عدّه از اشیاء را در میان سایر اشیاء متمایز كرد و آنها را به عنوان مصادیق آن مفهوم نشان داد و لهذا معقولات ثانیه از امور عامّه محسوب می شود. به عبارت دیگر معقولات اوّلیّه فاقد جنبه ی فلسفی و عمومی است امّا معقولات ثانیه واجد جنبه ی فلسفی است. معقولات ثانیه وسیله ای است برای ذهن كه علی رغم تصوّرات ماهوی كه انواع و اجناس به صورت جدا و مباین تصوّر می شود، تمام جهان را تحت مفاهیم و عناوین مشترك و مشابهی در می آورد. اگر ما معقولات ثانیه را نداشتیم، مفاهیم عامّه كه سراسر هستی را شامل شود نداشتیم و اگر مفاهیم عامّه را نداشتیم «فلسفه» به معنای حقیقی كلمه را نداشتیم و اگر مبانی اوّلیّه ی فلسفه را نداشتیم هیچ علمی از علوم گوناگون را نداشتیم [4].

معمولاً حكما اهمیت ذهن انسان را در مقابل ذهن حیوانات از جنبه ی «كلّی سازی» دانسته و در تعریف انسان گفته اند «حیوانی است ناطق» و مقصود از «نطق» را ادراك كلیّات گرفته اند و فرق عمده ی انسان و حیوان را واجد بودن قوّه ی تجرید و تعمیم و ادراك كلیّات دانسته اند، ولی حقیقت این است كه اهمّیّت بیشتر ذهن انسان از جهت ادراك معقولات ثانیه است و فرق عمده ای كه انسان با حیوان دارد از ناحیه ی ادراك همین معقولات ثانیه است. انتزاع معقولات ثانیه یك درجه عالی تر از درجه ی تجرید و تعمیم است. البته به واسطه ی قوّه ی تعمیم، ذهن قادر می شود كه مفاهیم كلّی بسازد ولی به واسطه ی معقولات ثانیه است كه می تواند از این مفاهیم كلّی قضایای ضروری، و از قضایا قیاس بسازد و از قیاسات استنتاج كرده و علومی را به وجود آورد و فكر و فلسفه داشته باشد و بالاخره از طرز فكر منطقی برخوردار باشد. علیهذا اگر در تعریف «انسان» بگوییم «حیوان ناطق فیلسوف» و یا بگوییم «حیوان فیلسوف» و مقصود خود را این طور توضیح دهیم كه انسان حیوانی است كه می تواند مفاهیم عامّه ی فلسفی را درك كند، تعریفی جامع تر، كامل تر و صحیح تر برای «انسان» ارائه كرده ایم.

همین مفاهیم عامّه است كه با به كار بردن آنها «فلسفه» به عنوان یك فنّ خاص در برابر سایر علوم قرار می گیرد و با دخالت كردن همین مفاهیم است كه از معقولات اوّلیّه- كه در علوم به كار برده می شود- قضایا و قیاسات و استنتاجات به وجود می آید.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 277
از آنچه گفته شد این نكته آشكار گردید كه «معقولات ثانیه» یا «معقولات درجه ی دوم» از آن جهت به این اسم نامیده شده اند كه در درجه ی دوم از لحاظ ادراك ذهن قرار گرفته اند؛ یعنی در وهله ی اوّل معقولات اوّلیّه برای ذهن حاصل می شود و در وهله ی دوم معقولات ثانیه به عنوان صفت و حالت معقولات اولیه در ذهن نمودار می گردند. پس معقولات ثانیه از لحاظ ذهن ما- یعنی از آن جهت كه معقولات معقولات هستند- در درجه ی دوم قرار گرفته اند و البته منافاتی نیست بین این مطلب و اینكه این مفاهیم و عناوین از نظر دیگر یعنی از نظر رابطه با عالم خارج در درجه ی اوّل، و معقولات اوّلیّه در درجه ی دوم قرار گیرند همان طوری كه طرفداران نظریّه ی اصالت وجود آنجا كه بحث اصالت و اعتباریّت را به میان می آورند وجود را اصیل و ماهیّت را اعتباری می دانند.


[1] . مطابق آنچه در باب «وجود ذهنی» تحقیق شده است.
[2] . طالبین می توانند به جلد دوم اصول فلسفه و روش رئالیسم مقاله ی پنجم در باب «پیدایش كثرت در ادراكات» مراجعه كنند.
[3] . یعنی تصور این تلخی یا آن تلخی در حافظه موجود بوده است.
[4] . این مطلب در پاورقیهای جلد دوم اصول فلسفه و روش رئالیسم تا حدّی توضیح داده شده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است