در
کتابخانه
بازدید : 431215تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدمه مقدمه
Collapse مقصد اول در امور عامّه است مقصد اول در امور عامّه است
Expand فریده ی اوّل: وجود و عدم فریده ی اوّل: وجود و عدم
Expand فریده ی دوّم: وجوب و امكان فریده ی دوّم: وجوب و امكان
Expand فریده ی سوّم: حدوث و قدم فریده ی سوّم: حدوث و قدم
Collapse فریده ی هفتم: علّت و معلول فریده ی هفتم: علّت و معلول
Expand مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص
Expand مقصد چهارم: طبیعیّات مقصد چهارم: طبیعیّات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یلیق ان نذبّ عن امر العبث
اذ دون غایة یظنّ ان حدث
فغایة فیما الیه الحركة
و مالاجله غدت مشتركة
فغایة العاملة اولیهما
و ربّما شوقیّة غیّی كما
من حیّز بحیّز سأما ترد
و ربّما غایتها لا تتّحد
شایسته است كه از موضوع «عبث» دفاع كنیم، زیرا چنین
گمان برده می شود كه عبث بدون غایت به وجود می آید.
كلمه ی «غایت» به دو معنی اطلاق می گردد: یكی به معنی
ما الیه الحركة (چیزی كه حركت به سوی اوست)
و دیگری به معنی مالاجله الحركة (چیزی كه حركت
برای اوست) و كلمه ی «غایت» مشترك است میان این دو معنی.
غایت قوّه ی عامله، معنی اوّل است و گاهی همین معنی اوّل
غایت قوّه ی شوقیّه نیز واقع می گردد، مثل اینكه
تو از یك مكان به علت سئامت (یعنی ملول شدن) به مكان
دیگر وارد می شوی، و گاهی غایت ایندو یكی نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 450
شرح: چنانكه سابقا اشاره كردیم این قسمت جواب شبهه ای است در مورد اصل «علّیّت غائی» از راه افعالی كه «عبث» نامیده می شود.

خلاصه ی شبهه اینكه: شما گفتید كه در عالم هستی هیچ معلولی بدون غایت و هدف به وجود نمی آید. یكی از موارد نقض این سخن وجود كارهای عبث در حوزه ی وجود انسان است، زیرا آدمی بسیاری از كارها را انجام می دهد كه خود وی و نیز عقلای دیگر آن كار را «عبث» و «بیهوده» می نامند و لهذا ما می بینیم كه در هر زبانی واژه ی مخصوصی برای این معنی وضع شده است و مثلاً در فارسی كلماتی از قبیل «بیهوده» و «گزاف» و در عربی كلماتی از قبیل «لغو» و «عبث» و امثال اینها به كار می رود و اگر بخواهیم این واژه ها را تعریف كنیم معنی ای جز «بی غایت بودن» ندارند، پس این سخن كه گفته می شود «هیچ كاری در جهان بدون غایت و هدف نیست» درست به نظر نمی رسد.

تقریر جامع تر اشكال به طوری كه یكجا شامل «عبث» و «اتّفاق» بشود چنین است:

اگر اصل علّیّت غائی صحیح باشد باید هر كاری برای نتیجه ای بوده باشد و به عبارت دیگر لازم است بین هر كار و یك چیز دیگر به نام «فایده» و «نتیجه» رابطه ای از نوع رابطه ی مقدّمه و نتیجه یعنی یك رابطه ی غیر قابل تخلّف وجود داشته باشد. بر اساس اصل علّیّت غائی باید نه بتوان كاری فرض كرد كه مقدّمه ی امر دیگری نباشد و نه بتوان چیزی را فرض كرد كه بدون آنكه مقدّمه ی مخصوص آن به وجود آمده باشد آن چیز به وجود آید و حال آنكه عملا می بینیم كه این هر دو قسم در عالم وجود واقعیّت دارد.

اوّلی عبارت است از یك سلسله كارها در حوزه ی وجود انسان كه به نام «عبث» نامیده می شود. هر كس می داند بسیاری از كارها كه از یك فرد صادر می شود اگر از كننده ی آن كار پرسیده شود كه این كار را برای چه انجام دادی، می گوید برای هیچ چیز، بیهوده بود؛ همچنانكه بسیاری از رسوم و عرفیّات كه در یك اجتماع معمول می گردد و مردم ملتزم به آنها هستند دلیلی جز مرسوم و معمول بودن ندارد.

دومی عبارت است از اموری كه به نام «اتّفاق» نامیده می شود. می دانیم بسیاری از چیزها به دنبال مقدّمه ی مربوط و مخصوص به خود آنها پدید می آیند و آن مقدّمه راه رسیدن به آن چیز است. این سلسله امور، طبیعی و غیر اتّفاقی است. مثلاً اگر ظرف آب را روی آتش بگذاریم و حرارت دهیم تدریجا گرم و گرم تر می شود و سپس به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 451
جوش آمده و تدریجا تبدیل به بخار می گردد. در اینجا نمی توان گفت: «آب را روی آتش گذاشتم، اتّفاقا گرم شد» . و همچنین اگر كسی از تهران به قم حركت كند خواه ناخواه به گردنه ی حسن آباد می رسد و اگر ادامه دهد خواه ناخواه به قم می رسد.

این گونه امور را نمی توان «امور اتّفاقی» نامید. ولی پاره ای از امور به وجود می آیند بدون آنكه مقدّمه ی مخصوص و مربوط در كار باشد، مثل اینكه در بین راه مسافرت تهران به قم در یك نقطه فرود آید و دوست دیرینش نیز كه از شیراز می آمده در همان نقطه فرود آید و یكدیگر را ملاقات كنند، و یا اینكه برای خرید به بازار می رود و اتفاقا به كسی كه سالها در جستجوی او بوده و برای یافتن او پولها خرج كرده برخورد می كند. در این گونه موارد می گوید: «به قم می رفتم، اتّفاقا در فلان نقطه با فلانی ملاقات كردم» یا می گوید: «برای خرید به بازار رفتم و اتفاقا كسی را كه سالها در پی او بودم در آنجا دیدم» . و همچنین است مثل كسی كه در خانه ی خود چاه آبی حفر می كند و اتّفاقا به گنج برخورد می كند.

برای پاسخ به ایراد اوّل، یعنی شبهه ی «عبث» ، طبق بیانی كه حاجی سبزواری در اشعار گذشته كرده است لازم است مقدّماتی را ذكر كنیم:

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است