این نكته واضح است كه اینكه در گذشته گفته شد «هر فعلی غایتی دارد» به این
معنی است كه هر فعل و یا هر فاعلی غایت خاصّ مربوط به خود دارد، یعنی از هر فعل
و هر فاعلی همان غایت مربوط به خود آن را می بایست انتظار داشت. پس اكنون كه
شناختیم كه به طور كلّی قوای وجود انسان چند دسته است: مدركه و شوقیّه و عامله، و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 457
هر یك از اینها انواع و مدارج مختلف دارند، باید توجّه شود كه از هر قوّه ای همان
غایت مربوط به خود او را می بایست انتظار داشت نه غایتی را كه مربوط به قوّه ی
دیگری است. مثلاً از قوّه ی عامله نمی توان انتظار غایت قوّه ی شوقیّه را داشت، و از قوّه ی
شوقیّه انتظار غایت قوّه ی مدركه، و از قوّه ی مدركه ی احساس غایت قوّه ی مدركه ی خیالی، و از
قوّه ی مدركه ی خیالی غایت قوّه ی مدركه ی عقلی را. پس هر قوّه ای برای خود غایتی دارد.
ضمنا این نكته معلوم باشد كه قوای فعّاله ی مادّیّه همیشه بین القوّه و الفعل می باشند و
معنی اینكه فاعل غایت دارد این است كه فاعل می خواهد با تسبیب، به غایت خود و
فعلیّت خود برسد.