در
کتابخانه
بازدید : 431217تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدمه مقدمه
Collapse مقصد اول در امور عامّه است مقصد اول در امور عامّه است
Expand فریده ی اوّل: وجود و عدم فریده ی اوّل: وجود و عدم
Expand فریده ی دوّم: وجوب و امكان فریده ی دوّم: وجوب و امكان
Expand فریده ی سوّم: حدوث و قدم فریده ی سوّم: حدوث و قدم
Collapse فریده ی هفتم: علّت و معلول فریده ی هفتم: علّت و معلول
Expand مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص
Expand مقصد چهارم: طبیعیّات مقصد چهارم: طبیعیّات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
و ما به للشّی ء فعلیّته
صورته فمنه شیئیّته
آن چیزی كه به آن چیز فعلیّت معلول حاصل
می شود (یعنی او عین فعلیّت معلول و مناط
تحقّق معلول است) او صورت آن شی ء معلول
است و شیئیّت معلول هم به اوست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 406
شرح: این بیت، تعریف «صورت» و به اعتباری تعریف «علّت صوری» است.

صورت و یا علّت صوری را با قیاس مادّه و علّت مادّی می توان فهمید.

چنانكه گفته شد مادّه عبارت است از حامل قوّه و استعداد شی ء، و به تعبیر دیگر مادّه عبارت است از مناط استعداد یك شی ء، و باز به عبارت دیگر مادّه ی یك شی ء عبارت است از وجود بالقوّه ی آن شی ء. و امّا صورت، مناط فعلیّت آن شی ء است؛ یعنی عبارت است از وجود بالفعل آن شی ء. در مثالهایی كه قبلا گفته شد تخم مرغ حامل استعداد جوجه است، یعنی وجود بالقوّه ی جوجه است، امّا آن وجود خاصّ جوجه كه آثار جوجه بودن بر او بار می گردد بعد از آن است كه شی ء واقعا و بالفعل جوجه بشود، و واقعا هم حقیقت جوجه بودن بستگی تامّ و تمامی به این حالت بالفعل دارد و اگر فرضاً (به فرض محال) این فعلیّت، بدون سابقه ی حالت بالقوّه حاصل شود حقیقت حاصل است همچنانكه اگر حالت بالقوّه حاصل شود ولی منتهی به فعلیّت نگردد آن حقیقت حاصل نیست.

از آنچه گفته شد معلوم شد كه:

اوّلاً، همیشه میان گذشته و آینده ارتباط برقرار است؛ یعنی آینده از گذشته گسسته نیست، پدیده های جهان مجموع امور منفصل و جدا از یكدیگر نیستند.

ثانیاً، هر گذشته ای با هر آینده ای ارتباط ندارد، بلكه گذشته ی خاص فقط با آینده ی خاص، و آینده ی خاص با گذشته ی خاص پیوند دارد.

ثالثاً، این پیوند از نوع پیوند قوّه و فعل است. هر گذشته قوّه ی آینده ای است و هر آینده فعلیّت گذشته ای است و باز آن آینده به نوبه ی خود قوّه ی آینده ای دیگر است یعنی همان نسبت را با آینده ی خود دارد كه گذشته ی وی با او داشت و آن گذشته نیز با گذشته ی خود همان نسبت را دارد كه آینده ی خودش با او داشت.

رابعاً، پیوند گذشته و آینده چون از نوع پیوند قوّه و فعل است پس یك ارتباط ساده نیست، بلكه گذشته و آینده مجموعا یك واحد واقعیّت را تشكیل می دهند؛ یك واقعیّت واحد متّصل و ممتد كه از گذشته به آینده كشیده شده و امتداد یافته است؛ و به همین دلیل- همچنانكه بعضی از متأخّرین حكمای اسلامی دریافته اند- خروج اشیاء از قوّه به فعل جز تدریجا و از طریق حركت و تحوّل به نحوی كه وحدت اتّصالی محفوظ باشد میسّر نیست، خواه اینكه آنچه از قوّه به فعل می رسد جوهر باشد یا عرض. پس جواهر و اعراض عالم عموما چون تغییر می پذیرند و از قوّه به فعل خارج
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 407
می شوند و خروج از قوّه به فعل هم جز از طریق حركت و خروج تدریجی (نه كون و فساد) میسّر نیست، بنا بر این آنها با قانون حركت به وجود می آیند و برایشان وحدت اتّصالی (و نه فقط وحدت از لحاظ مادّه و موضوع) میان گذشته و آینده محفوظ است.

معنای این سخن این است كه حركت جوهریّه یك امر قطعی و ضروری است و نظام موجود در جهان جز حركت چیزی نیست، زیرا حركت عبارت است از خروج تدریجی چیزی از قوّه به فعلیّت.

ضمناً این نكته باید گفته شود كه مقصود از «تدریج» كه در زبان فلسفه گفته می شود این نیست كه در زمان طویل و به صورت كند و بطئ صورت گیرد (در مقابل «جهش» آنچنانكه در اصطلاح علمای زیست شناسی مصطلح است) ، بلكه مقصود از «تدریج» نقطه ی مقابل «دفعی» است كه در اصطلاح فلاسفه به كار می رود.

فلاسفه بعضی از چیزها را دفعی و آنی می خوانند و معتقدند كه در «آن» صورت می گیرد نه در «زمان» [1]. به عقیده ی فلاسفه، «وصولات» از این قبیل است. به عقیده ی برخی از فلاسفه كون و فساد نیز از همین قبیل است [2]. پس اینكه می گوییم موجودات و از آن جمله جوهرها به تدریج پدید می آیند نقطه ی مقابل نظریّه ی كون و فساد است. بنا بر نظریّه ی كون و فساد، باید چیزی معدوم شود تا چیز دیگری جای آن را بگیرد و در این جایگزینی فقط مادّه ی اصلی محفوظ می ماند و حافظ وحدت نیز همان مادّه ی اصلی است. امّا بنابر نظریّه ی حركت، لزومی ندارد كه چنین باشد؛ و این بحث داستان درازی دارد.

اكنون جای این است كه در دنباله ی آنچه گفته شد درباره ی سه مطلب توضیح داده شود:

1. چرا علّتهای مادّی و صوری را علل داخلی و علّتهای فاعلی و غائی را علل خارجی می نامند؟ 2. هر یك از دو علّت داخلی و همچنین هر یك از دو علّت خارجی چه رابطه و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 408
نسبتی با یكدیگر دارند؟ 3. چه رابطه ای بین علّتهای خارجی و علّتهای داخلی موجود است؟
[1] . مثل برخورد دو اتومبیل به یكدیگر كه نفس برخورد و نه مقدّمات آن، در «آن» صورت می گیرد.
[2] . جمعی از فلاسفه كه منكر حركت در جوهر می باشند قائل به كون و فساد صورتهای جوهری هستند و معتقدند صورتی به كلّی معدوم و صورتی دیگر از نو موجود می گردد، و معتقدند كه كون و فساد دفعیّ الوجود است و در «آن» صورت می گیرد نه در «زمان» .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است