در
کتابخانه
بازدید : 431182تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدمه مقدمه
Collapse مقصد اول در امور عامّه است مقصد اول در امور عامّه است
Expand فریده ی اوّل: وجود و عدم فریده ی اوّل: وجود و عدم
Expand فریده ی دوّم: وجوب و امكان فریده ی دوّم: وجوب و امكان
Expand فریده ی سوّم: حدوث و قدم فریده ی سوّم: حدوث و قدم
Collapse فریده ی هفتم: علّت و معلول فریده ی هفتم: علّت و معلول
Expand مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص
Expand مقصد چهارم: طبیعیّات مقصد چهارم: طبیعیّات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حامل قوّة لشی ء عنصره
بوحدة اوضمّ ما یغایره
آن چیزی كه حامل استعداد شی ء دیگر است (به تنهایی
یا به ضمیمه ی شی ء دیگر) مادّه ی آن شی ء نامیده می شود.
شرح: این بیت، تعریف «علّت مادّی» است (البتّه در اصطلاح فرق است بین «مادّه» و «علّت مادّی» و ما بعداً این فرق را توضیح خواهیم داد) . در این بیت علّت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 402
مادی به عنوان «به دوش گیرنده ی استعداد» تعریف شده است، پس باید معنی «استعداد» و «حامل استعداد» معلوم شود تا تعریف «علّت مادی» معلوم گردد.

در جهان طبیعت، «شدن» وجود دارد، به این معنی كه بعضی از اشیاء به صورت شی ء دیگر در می آیند، یعنی شی ء دیگر می شوند، مثل اینكه دانه ی گندم اگر در زمین مساعد و شرایط مساعد كاشته شود بوته ی گندم می شود و دانه ی جو اگر در زمین مساعدی قرار گیرد بوته ی جو می شود و یا اینكه تخم مرغ خانگی در شرایط مخصوصی مرغ خانگی می شود و تخم گنجشك در شرایط خاصّی به صورت گنجشك در می آید.

هر یك از این چهار تا (دانه ی گندم، دانه ی جو، تخم مرغ و تخم گنجشك) در حالی كه حالت موجود را دارا باشند فقط امكان «شدن» یك شی ء بخصوص را دارند؛ مثلاً در دانه ی گندم امكان جو شدن یا مرغ خانگی شدن و یا گنجشك شدن نیست، و همچنین در دانه ی جو امكان گندم شدن یا جوجه شدن نیست، و همچنین در تخم مرغ یا تخم گنجشك غیر از امكان مرغ شدن و یا گنجشك شدن نیست؛ و از قدیم گفته اند: «گندم از گندم بروید جو زجو» .

پس در این جهان، جریانی و ناموسی وجود دارد كه ما از آن به «شدن» تعبیر می كنیم. و از طرف دیگر می بینیم این «شدن» نظام خاصّی دارد: هر چیزی امكان «شدن» هر چیز دیگر را ندارد و هر چیز از هر چیز دیگر به وجود نمی آید، بلكه هر چیزی كه چیز دیگر می شود فقط امكان «شدن» همان چیز یا چند چیز دیگر بالخصوص را دارد. حكما این امكان را كه رابطه ی خاصّی است میان شی ء موجود و شی ء دیگری كه بعداً این شی ء به صورت او در می آید «استعداد» یا «امكان استعدادی» (با اندك تفاوتی در این دو اصطلاح) می خوانند. این استعداد یك رابطه ی واقعی است نه فرضی و اعتباری. بعلاوه این رابطه یك حقیقت جداگانه و مستقل و یا محسوس نیست، و در حقیقت این رابطه میان دو شی ء جداگانه نیست، بلكه میان دو مرحله از وجود یك شی ء است.

در اینجا ذكر سه نكته لازم است:

الف. در اینكه در جهان جریان «شدن» وجود دارد و هر لحظه اشیائی به صورت اشیاء دیگر درمی آیند و تغییر نام و ماهیّت می دهند جای شك نیست، و هم در اینكه این جریان تابع نظام خاصّی است و هر چیزی امكان «شدن» هر چیز را ندارد نیز تردید نمی توان كرد؛ و البتّه در این دو جهت میان فلاسفه ی قدیم و فلاسفه ی جدید هم اختلاف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 403
نظری وجود ندارد.

چیزی كه هست این است كه میان نظر قدما و بعضی از فلاسفه ی جدید در ماهیّت اشیاء و در آنچه ملاك و مناط حقیقت و نوعیّت آنهاست اختلاف است، و همین اختلاف نظر سبب می شود كه در تقسیم و توجیه ماهیّت «شدن ها» و تغییراتی كه در عالم رخ می دهد نیز اختلاف نظر پیدا شود. از نظر قدما كه بیشتر با دید فلسفی و عقلانی به جهان می نگرند هر موجود مبدأ اثر طبیعی (نه مصنوعی) ، یك واحد واقعیّت است. این واحد واقعیّت، فعلیّت واحد دارد و همه ی جنبه هایش تابع و طفیلی آن فعلیّت است، و آن فعلیّت (كه «صورت نوعیّه» و یا «طبیعت» نامیده می شود) مبدأ فصل اخیر و ملاك حقیقت او بلكه تمام هویّت اوست. معنی «استعداد» و «امكان استعدادی» از نظر قدما- كه ماهیّت و حقیقت اشیاء را وابسته به فعلیّت خاصّی می دانند و سایر جنبه ها را تابع و طفیلی آن فعلیّت می شمارند- عبارت است از رابطه ای خاص میان یك مرتبه از واحد واقعیّت و مرتبه ی دیگر از آن، و به عبارت دیگر عبارت است از رابطه ای خاص میان درجه ای از فعلیّت واحد و درجه ای دیگر از آن.

از نظر قدما نقش تركیبات مختلف مواد این است كه مقدّمه ی پیدایش و ظهور یك فعلیّت نو می شوند؛ آثار نو كه ما آنها را آثار تركیبات می دانیم آثار آن فعلیّت نو است كه این مركّب را وحدت داده است، و آن چیزی كه ملاك حقیقت و نوعیّت بوده و احیانا «صورت نوعیّه» نامیده می شود فقط با عقل قابل اكتشاف و تصدیق است نه با احساس و آزمایش، و در قلمرو فلسفه قرار دارد نه در قلمرو علم.

امّا از نظر بعضی فلاسفه ی جدید هر موجود مبدأ اثر- كه ما آن را به عنوان یك جماد یا گیاه یا حیوان و یا انسان می شناسیم- یك واحد واقعیّت نیست، بلكه مجموعه ای از واقعیّات است كه در همه كم و بیش یكسان است؛ یعنی ذرّات مادّه با یكدیگر ارتباط پیدا می كنند، ارتباطی كه شبیه روابط اجزاء یك ماشین و یا یك كارخانه است، و به این وسیله ماهیّات و انواع مختلف به وجود می آیند. از این جهت تركیبات اشیاء شبیه مصنوعات بشری است كه جز پیوند و اتّصال اجزاء چیزی دیگری وجود ندارد. همان طوری كه در ساختمان ماشین جز اجزاء و قطعات سیم و آهن و فولاد و غیره چیز دیگری در كار نیست در هر مركّبی نیز چنین است، واقعیّت آن مركّب را اجزائی مادّی كه با هم ارتباط و اتّصال پیدا كرده اند تشكیل می دهد. استعدادی كه هر چیز برای «شدن» دارد از نوع استعدادی است كه مثلاً اجزاء ماشین برای ماشین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 404
شدن دارند و یا (مثلاً) خود ماشین برای حركت در جادّه و هواپیما برای پرواز در هوا و كشتی برای سیر در دریا و موشك برای حركت در ماوراء جوّ دارد، و استعداد هر كدام مخصوص خود اوست.

طرفداران نظریّه ی «مكانیسم» [1]و كسانی كه گفته اند: «مادّه و حركت را به ما بدهید، جهان را می سازیم» دارای این طرز فكر بوده اند.

ب. در اصطلاح حكما گاهی به جای كلمه ی «استعداد» ، كلمه ی «قوّه» آورده می شود، كه البتّه باید توجّه داشت كه كلمه ی «قوّه» كه در این مورد به معنی «استعداد» به كار می رود با قوّه به معنی «نیرو» كه آن نیز مصطلح فلاسفه است و در علوم طبیعی به كار برده می شود متفاوت است و اشتراك آنها فقط در لفظ است.

فرق میان «قوّه» - آنجا كه به معنی استعداد به كار می رود- با خود «استعداد» این است كه استعداد عبارت است از قوّه ی قریب به فعلیّت، ولی قوّه اعمّ است از قریب و بعید. لهذا می گوییم در دانه ی گندم استعداد جو شدن نیست، یعنی قوّه ی قریب به فعلیّت نیست، و حال آنكه قوّه ی بعید هست، یعنی ممكن است دانه ی گندم مراحلی را طی كند تا بالاخره مثلاً تبدیل به خاك شود و آنگاه خاك در شرایط مخصوص به دانه ی جو تبدیل گردد.

ج. معلوم شد كه منظور حكما از استعداد «شدن» این است كه حالتی داخلی و درونی در شی ء وجود دارد كه به موجب آن حالت، آن شی ء به سوی فعلیّت و كمال می شتابد؛ یعنی این «قوّه» در مقابل «فعلیّت» است كه نسبت آنها (یعنی قوّه و فعلیّت) به یكدیگر نسبت نقص و كمال است و لهذا این گونه استعدادها را می توانیم «آمادگی برای تكامل» بخوانیم. و امّا نوعی امكان دیگر كه امكان انهدام و از بین رفتن است، مانند امكان متلاشی شدن و آرد شدن گندم و امكان فاسد شدن تخم مرغ در هوای گرم، از محلّ بحث خارج است. در جهان دو جریان وجود دارد كه از آنها به «حیات و موت» یا «آباد شدن و خراب شدن» یا «دوختن و دریدن» و امثال اینها می توانیم تعبیر كنیم. از طرفی اشیاء به موجب استعداد و میل ذاتی به سوی نظم و ساخته شدن و نو شدن و تكامل پیش می روند و از طرف دیگر در تضادّ و تصادم عوامل طبیعی و تأثیر پذیری عوامل مختلف از یكدیگر، ویرانی و فنا و نیستی رخ می دهد. امّا منظور حكما از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 405
«استعداد» ، امكان تكامل است نه امكان انعدام.

پس به طور كلّی هر چیزی استعداد «شدن» هر چیزی را ندارد، بلكه استعداد «شدن» یك شی ء مخصوص را دارد. از آن طرف، حكما در محلّ خود اثبات كرده اند كه هیچ چیزی ابتدا به ساكن ایجاد نمی گردد، بلكه مسبوق است به یك استعداد قبلی و به یك موضوعی كه حامل این استعداد است [2]یعنی این استعداد صفت او و عرض اوست؛ و به عبارت دیگر همان طوری كه در هر مادّه ای استعداد «شدن» هر چیزی نیست، هر چیزی هم ممكن نیست كه از هر مادّه ای به وجود بیاید و یا بدون امكان و استعداد قبلی، و قهراً بدون مادّه ای كه حامل آن امكان و استعداد باشد، به وجود آید.

در همان مثالهایی كه گفته شد، بوته ی گندم یا بوته ی جو و یا جوجه ی مرغ و یا بچه ی گنجشك كه در این جهان به وجود می آیند قبلاً استعداد وجود اینها در طبیعت موجود بوده و یك چیز بالخصوص هم در طبیعت وجود داشته است كه این استعداد، صفت و عارض آن شی ء مخصوص بوده است. در مثالهای نامبرده آن شی ء مخصوص عبارت است از دانه ی گندم و دانه ی جو و تخم مرغ و تخم گنجشك.

از مجموع آنچه گفته شد معلوم گشت كه هر حادثی و هر پدیده ای باید یك حامل قوّه و استعدادی داشته باشد. نام آن حامل قوّه و استعداد، به اعتباری «مادّه» (یا عنصر) و به اعتباری دیگر «علّت مادّی» (یا علّت عنصری) است. این است معنی این مصراع كه می گوید: «حامل قوّة لشی ء عنصره» یعنی حامل قوّه ی شی ء همان علّت مادّی و عنصری اوست.


[1] . Mecanism .
[2] . كلّ حادث مسبوق بمادّة.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است