این مطلب مسلّم است كه هر ماهیّتی ممكن الوجود است (یعنی امكان، لازم
ماهیّت است) . معنای این سخن این است كه هر ماهیّتی در ذات خود نسبتش با
موجودیّت و معدومیّت متساوی است، نه اقتضای موجودیّت دارد و نه اقتضای
معدومیّت؛ پس «امكان» یعنی لا اقتضائیّت نسبت به وجود و نسبت به عدم.
اینكه در اشعار حاجی به «لیسیّت ذات» تعبیر شده است مقصود از «لیسیّت
ذات» همین امكان یعنی لا اقتضائیّت نسبت به وجود و عدم است كه گاهی هم از آن
تعبیر به «عدم مجامع» می شود. پس هرگاه «لیسیّت ذات» یا «عدم مجامع» یا «امكان»
گفته شود مقصود از همه ی اینها همان لا اقتضائیّت ذات ماهیّت است نسبت به وجود و
نسبت به عدم. در عبارت معروف شیخ الرئیس نیز آمده است كه: «الممكن من ذاته ان
یكون لیسا و من علّته ان یكون ایسا» یعنی «ممكن» از ناحیه ی ذاتش اقتضای لیسیّت دارد
و از ناحیه ی علّتش اقتضای وجود داشتن دارد، كه مقصود شیخ از این «لیسیّت» كه در
اینجا گفته است همان لا اقتضائیّت ذات است نه چیز دیگر.