در پاسخ این سؤال باید بدانیم كه اوّلا این شعر را به دو نحو می توان تفسیر و
توجیه كرد:
1. یكی به همان نحو كه در متن سؤال آمده است كه بگوییم مقصود این است كه
عدم بما هو هو كثرتی ندارد و كثرتش به واسطه ی اضافات و لواحق است.
2. دیگر اینكه بگوییم مقصود این است كه عدم دو حیثیّت دارد: از یك حیث، عدم
است و مصداق و ما بازائی ندارد كه احتیاج به تمایز داشته باشد (حیثیّت خارج) ، و از
یك حیث دیگر عدم، عدم نیست بلكه وجود است و از این حیث اعدام از یكدیگر
متمایزند، چون در واقع وجوداتی هستند.
ثانیاً اگر شعر را به نحو دوم توجیه كنیم این سؤال اساساً مطرح نمی شود، و اگر
آن گونه توجیه كنیم كه در متن سؤال آمده است، در پاسخ می گوییم كه صفت اوّل
اختصاص به عدم ندارد و ماهیّت نیز چنین است و بلكه حقیقت وجود هم چنین است
(اگر مقصود از وجود را وجود بماهو هو و وجود مطلق صرف الوجود بگیریم) امّا صفت
دوم اختصاص به عدم دارد و مطابق آنچه گفتیم كه عدم به یك اعتبار، خارجیّت دارد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 312
باید از قسمت دوم صرف نظر كنیم.