منطقیّین قضایای حملیّه را از یك نظر تقسیم كرده اند به دو قسم قضایای بسیطه و
مركّبه.
قضیّه ی بسیطه قضیّه ای است كه موضوعش یكی از مفاهیم و ماهیّات و محمولش
«وجود» است، مانند اینكه می گوییم: «انسان موجود است» و «عدد موجود است» و
امثال اینها
[1]. در این گونه قضایا ما صرفا در مقام بیان هستی و نیستی اشیاء هستیم و
خواسته ی ما این است كه بفهمیم یا بفهمانیم كه فلان شی ء موجود است یا معدوم است.
قضیّه ی مركّبه قضیّه ای است كه یك معنی و مفهومی را مفروض الوجود گرفته و آن
را «موضوع» قرار می دهیم و سپس حكم می كنیم به ثبوت صفتی از برای او و یا حكم
می كنیم به نفی صفتی از او، مانند اینكه می گوییم: «انسان كاتب است»
[2]كه در این
قضیّه، «انسان» را مفروض الوجود گرفته و درباره ی صفتی از صفات او بحث می كنیم و
سپس حكم می كنیم كه این حقیقت موجود كه نامش «انسان» است صفت
«نویسندگی» برای او وجود دارد و یا از او منتفی است.
بدیهی است كه این دو قسم قضیّه با یكدیگر متفاوتند و ما خود می دانیم كه گاهی
در مقام ادراك و یا بیان هستی و نیستی اشیاء هستیم و گاهی نظر به هستی آنها نداریم،
بلكه هستی آنها را مفروض و محقّق گرفته و در مقام بیان صفتی از صفات آنها هستیم.
معمولا در علوم
[3]یك حقیقتی را مفروض الوجود می گیرند و از احكام و حالات آن
بحث می كنند. مثلاً در علم هندسه از هستی و نیستی «كمّ متّصل» بحث نمی شود بلكه
هستی آن فرض شده و از حالات و احكام آن سخن گفته می شود. همچنین است علم
حساب نسبت به «عدد» و علم طبّ نسبت به «بدن انسان» و حیوان شناسی نسبت به
«حیوانات» و همچنین سایر علوم نسبت به موضوعاتشان. و معمولا فلسفه است كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 291
مستقیماً از هستی و نیستی اشیاء بحث می كند.
به هر حال این دو سنخ قضیّه وجود دارد و به عقیده ی منطقیّین فرق این دو قسم
قضیّه از لحاظ بساطت و تركّب است به تفصیلی كه در منطق گفته شده است. قضایای
بسیطه گاهی به نام «هلیّات
[4]بسیطه» و یا به نام «مفاد كان تامّه» (در قضایای موجبه) و
«مفاد لیس تامّه» (در قضایای سالبه) نیز خوانده می شود
[5].
[1] . و مانند اینكه می گوییم: «عنفا موجود نیست» .
[2] . و مانند اینكه می گوییم: «حجر كاتب نیست» .
[3] . در اینجا اصطلاح «علوم» در مقابل «فلسفه» به كار رفته است.
[4] . هلیّه، مصدر انتزاعی است كه از «هل» استفهامی مشتق شده است.
[5] . به همین ترتیب، قضایای مركّبه گاهی به نام «هلیّات مركّبه» و «مفاد كان ناقصه» (در قضایای موجبه) و «مفاد لیس
ناقصه» (در قضایای سالبه) خوانده می شود.