در
کتابخانه
بازدید : 431286تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدمه مقدمه
Collapse مقصد اول در امور عامّه است مقصد اول در امور عامّه است
Expand فریده ی اوّل: وجود و عدم فریده ی اوّل: وجود و عدم
Collapse فریده ی دوّم: وجوب و امكان فریده ی دوّم: وجوب و امكان
Expand فریده ی سوّم: حدوث و قدم فریده ی سوّم: حدوث و قدم
Expand فریده ی هفتم: علّت و معلول فریده ی هفتم: علّت و معلول
Expand مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص
Expand مقصد چهارم: طبیعیّات مقصد چهارم: طبیعیّات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
انّ الوجود رابط و رابطیّ
ثمّت نفسیّ فهاك و اضبط
وجود تقسیم می شود به رابط و رابطی
و سپس به نفسی، پس اینها را به خاطر بسپار
بحث این فصل درباره ی «وجوب و امكان و امتناع» است كه اصطلاحا «موادّ ثلاث» (مادّه های سه گانه) یا «جهات ثلاث» خوانده می شوند.

البته اصطلاح «مادّه» در اینجا با اصطلاحی كه در باب «علّت و معلول» به كار می رود یكی نیست. مادّه در اصطلاح علّت و معلول به معنی «حامل استعداد» یا به معنی «محلّ صورت» است. مثلاً نطفه مادّه ی انسان است یعنی حامل استعداد انسان شدن است، و یا اینكه جسم مشتمل بر مادّه و صورت است یعنی در آن دو چیز تشخیص داده می شود كه یكی در دیگری حلول كرده است و آن دیگری محلّ او شمرده می شود.

ولی مادّه در اصطلاح باب «موادّ ثلاث» به هیچیك از این دو معنی نیست، هیچیك از وجوب و امكان و امتناع، حامل استعداد چیزی نیستند، همچنانكه محلّ صورتی از صور نیز نیستند. اصطلاح «مادّه» در مورد وجوب و امكان و امتناع، اصطلاحی است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 354
مخصوص به خود و از یك نوع مجاز و تشبیه ناشی می شود و البته بعد ریشه ی این مجاز و تشبیه را بیان خواهیم كرد.

هدف این فصل این است كه بگوید وجود مطلقا (به حسب عالم ذهن) دارای یكی از این جهات سه گانه ی وجوب، امكان، امتناع است. حاجی سبزواری در مقدّمه ی این مطلب تقسیماتی برای وجود ذكر كرده و سپس گفته است تمام اقسام وجود دارای یكی از جهات سه گانه می باشند.

تقسیم اوّلی كه در وجود (هستی) است این است كه وجود یا «محمولی» است و یا «رابط» . وجود محمولی یعنی وجودی كه خود یكی از دو طرف نسبت است و بر موضوعی حمل می شود، مثل اینكه می گوییم: «انسان هست» ، «سفیدی هست» ، «خدا هست» . در این مثالها وجود (هستی) حمل شده است بر انسان، سفیدی و خدا. اما وجود رابط آن است كه نه موضوع است و نه محمول، بلكه پیوند میان موضوع و محمول است، مثل اینكه می گوییم: «انسان نویسنده است» . در این مثال نمی خواهیم بگوییم انسان هست، بلكه می خواهیم بگوییم: انسان هست نویسنده. در این مثال، هستی پیوندی است میان انسان و نویسنده.

وجود محمولی را اصطلاحا «وجود فی نفسه» می گویند؛ یعنی وجودی كه از نظر مفهوم بودن استقلال دارد و تصوّری مستقلّ از سایر تصوّرات است، و به اصطلاح دیگر «معنی اسمی» است. امّا وجود رابط «وجود لا فی نفسه» است؛ یعنی از نظر مفهوم بودن استقلال ندارد، فقط در حالی قابل تصوّر است كه دو تصوّر دیگر در ذهن مرتسم شود و او عملا نقش پیوند میان آن دو تصوّر را به عهده گیرد، و به اصطلاح دیگر «معنی حرفی» است.

در اینجا لازم است كه به دو اصطلاح دیگر كه یكی مربوط به منطق است و دیگری مربوط به علم نحو نیز اشاره كنیم.

منطقیّین كه موضوع بحثشان «مفهومات ذهنی» است (آن هم نه همه ی مفهومات، بلكه مفهوماتی كه اصطلاحا «معقولات ثانیه» یعنی مفهومات درجه دوم نامیده می شوند) «قضیّه» را كه یكی از مفهومات درجه دوم است به دو قسم تقسیم می كنند:

الف. قضیّه ی ثنائیّه
ب. قضیّه ی ثلاثیّه
قضیّه ثنائیّه یعنی قضیّه ای كه در آن حكم بشود به وجود چیزی، و قضیّه ی ثلاثیّه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 355
یعنی قضیّه ای كه در آن حكم بشود به وجود چیزی از برای چیزی. مثلاً اگر بگوییم: «الف هست» حكم كرده ایم به وجود الف، و امّا اگر بگوییم: «الف ب است» حكم كرده ایم به وجود ب برای الف. در نوع اوّل، هدف اثبات هستی برای «الف» است و در نوع دوم، هستی «الف» مفروض گرفته شده است و هدف اثبات «ب» برای «الف» مفروض الوجود است؛ و چنانكه معلوم است این دو نوع قضیّه در طول یكدیگرند؛ یعنی ذهن در مرحله ی اوّل باید برسد به آنجا كه حكم كند به هستی خود آن چیز و در مرحله ی بعد باید حكم كند به هستی چیز دیگر برای آن چیز.

منطقیّین می گویند نوع اوّل در پاسخ «هل بسیطه» واقع می شود و نوع دوم در پاسخ «هل مركّبه» . توضیح اینكه منطقیّین می گویند «هل» كه به معنی «آیا» در فارسی است ممكن است سؤال از وجود مطلق باشد و ممكن است سؤال از وجود مقیّد و مركّب باشد. اگر بگوییم: آیا «الف» هست؟ از وجود مطلق او سؤال كرده ایم، و امّا اگر بگوییم: آیا «الف» «ب» است؟ از وجود مقیّد و مركّب «الف» سؤال كرده ایم [1].

از نظر منطقیّین، نوع اوّل مشتمل بر دو جزء است: موضوع و محمول، و نوع دوّم مشتمل بر سه جزء است: موضوع، محمول و وجود رابط. از این جهت نوع اوّل را «ثنائیّه» یعنی دو پایه ای و نوع دوم را «ثلاثیّه» یعنی سه پایه ای می نامند؛ و امّا اینكه تكلیف «نسبت» چه می شود؟ آیا قضیّه ی ثنائیّه مشتمل بر نسبت هست یا نه؟ و آیا در قضیّه ی ثلاثیّه نسبت و وجود رابط یك چیز است یا نسبت غیر از وجود رابط است، بحثی است كه از حدود این رساله خارج است و در جای دیگر باید بدان پرداخت [2].

نحویّین نیز در باب «افعال ناقصه» اصطلاحی دارند، می گویند: «كان» بر دو قسم است:

1. كان تامّه.
2. كان ناقصه.
«كان تامّه» عبارت است از آن كه فقط اسم دارد ولی خبر ندارد، زیرا مستغنی است از خبر، مثل اینكه می گوییم: «كان اللّه و لم یكن معه شی ء» [3]یعنی خدا بود و چیزی با
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 356
او نبود. امّا «كان ناقصه» عبارت است از آنكه هم نیازمند به اسم است و هم نیازمند به خبر، مثل اینكه می گوییم: «كان زید قائماً» یعنی زید ایستاده بود. اگر مثلاً بگوییم: «سعدی بوده است» (كان السّعدی) كان تامّه است. امّا اگر بگوییم: «سعدی شاعر بوده است» (كان السعدی شاعراً) كان ناقصه است.

فلاسفه چون موضوع بحثشان «وجود» است، وجود را مطرح می كنند و می گویند: وجود یا محمولی است و یا رابط. منطقیّین از آن نظر كه موضوع بحثشان «معقولات ثانیه است» و «قضیّه» یكی از معقولات ثانیه است، قضیّه را مطرح می كنند و می گویند: قضیه یا ثنائیّه است و یا ثلاثیّه. و نحویّین چون موضوع بحثشان الفاظ و كلمات است، كلمه ی «كان» را مطرح می كنند و می گویند: كان بر دو قسم است: كان تامّه و كان ناقصه. اصطلاح فلاسفه «تعبیر عینی» این مطلب است و اصطلاح منطقیّین «تعبیر ذهنی» و اصطلاح نحویّین «تعبیر لفظی» آن است.

تا اینجا بحث در تقسیم وجود بود به رابط و محمولی. فلاسفه، تقسیم دومی به كار می برند، می گویند وجود محمولی كه وجود فی نفسه است نیز به نوبه ی خود بر دو قسم است:

الف. نفسی.
ب. رابطی.
وجود نفسی یعنی آن وجودی كه علاوه بر فی نفسه بودن، لنفسه نیز هست؛ یعنی علاوه بر اینكه صحیح است كه محمول واقع شود و مستقلّ در تصوّر است، مستقلّ از موضوع نیز هست؛ یعنی یك وجود عارضی كه حالت و عارض یك شی ء دیگر بوده باشد و برای شی ء دیگر موجود باشد نیست، بلكه خود برای خود موجود است و حالت و صفت و عارض بر شی ء دیگر نیست؛ مانند انسان و جماد و نبات.

امّا وجود رابطی كه آن را وجود «ناعت» یا «ناعتی» نیز می گویند هر چند از لحاظ تصوّر مستقلّ است و صلاحیّت دارد كه محمول واقع شود، اما همواره حالت و صفت و عارض بر یك شی ء دیگر است و برای شی ء دیگر موجود است نه برای خود، مانند سفیدی، گرمی، بلندی، كوتاهی، شیرینی و غیره. اینها همه، وجودشان برای شی ء
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 357
دیگر است؛ یعنی لازم است شی ء دیگری باشد كه این امور برای او موجود باشند، مثلاً باید یك جسم وجود داشته باشد تا سفیدی عارض آن بشود و آنگاه به اعتبار عروض سفیدی، به آن جسم مفهوم «سفید» صدق كند.

اشیائی كه وجودشان وجود نفسی است «جوهر» و اشیائی كه وجودشان وجود رابطی است «عرض» نامیده می شوند.

تقسیم سومی نیز در میان است و آن اینكه وجود یا «بنفسه» است و یا «بغیره» ؛ یعنی موجودات بر دو قسم اند: یا قائم بالذات و بی نیاز از علّت و مبدأ و منشأ صدور هستند، و یا غیر قائم بالذات و نیازمند به مبدأ و منشأ صدور. اوّلی «وجود بنفسه» نامیده می شود كه همان واجب الوجود است و طبق ادلّه ی توحید بیش از یك وجود بنفسه نمی تواند بوده باشد، و دوم «وجود بغیره» است كه شامل همه ی ماسواست [4].

وجود واجب تعالی در تقسیم اوّل داخل در وجود محمولی است و در تقسیم دوم داخل در وجود نفسی است و در تقسیم سوم داخل در وجود بنفسه است. این است كه می گویند: «الحقّ نحو ایسه، فی نفسه لنفسه بنفسه» یعنی حق متعال وجودش فی نفسه، لنفسه و بنفسه است.

ظاهر تقسیم در شعر اوّل منظومه این است كه وجود بر سه قسم است: رابط و رابطی و نفسی؛ یعنی به نظر می رسد كه از اوّل یك تقسیم بیشتر در كار نیست و هر سه قسم در عرض یكدیگرند ولی شعر بعدی توضیح می دهد كه چنین نیست.

لانّه فی نفسه او لا و ما
فی نفسه امّا لنفسه سما
او غیره و الحقّ نحو ایسه
فی نفسه لنفسه بنفسه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 358
قد كان ذا الجهات فی الاذهان
وجوب امتناع او امكان
زیرا وجود یا فی نفسه است یا نه؛
و وجود فی نفسه یا لنفسه است،
یا برای غیر است. و حقّ متعال وجودش
فی نفسه و لنفسه و بنفسه است [5].
وجود مطلقا (به تمام اقسامش) در ذهن، دارنده ی یكی
از جهات سه گانه است: وجوب، امكان، امتناع.
شرح: مقصود این است كه وجود، چه محمولی باشد و در قضایای ثنائیّه و بسیطه واقع شود و چه رابط باشد و در قضیّه ی ثلاثیّه و مركّبه واقع گردد، خواه ناخواه دارای یكی از این جهات سه گانه است؛ یعنی هر محمولی را به هر موضوعی نسبت دهیم، خواه آن محمول خود وجود باشد یا چیز دیگر، یكی از سه حالت را خواهد داشت: یا ثبوت محمول برای موضوع ضروری و واجب است، [یا ممكن است ] و یا ممتنع. مثلاً اگر بگوییم: «الف موجود است» از یكی از سه حال خارج نیست: یا الف موجود است بالوجوب و بالضرورة، یعنی باید موجود باشد و محال است كه موجود نباشد؛ و یا الف موجود است بالامكان، یعنی می تواند موجود باشد و می تواند موجود نباشد، نه وجود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 359
داشتن برای آن ضروری است و نه وجود نداشتن؛ و یا الف موجود است بالامتناع، یعنی ممتنع الوجود است، محال است كه موجود باشد. و همچنین اگر بگوییم: «الف ب است» از یكی از سه حال خارج نیست: یا الف بالضروره ب است و محال است كه ب نباشد، یا می تواند ب باشد و یا نباشد، و یا محال است كه ب باشد و باید هرگز ب نباشد.

در این شعر كلمه ی «فی الاذهان» به كار رفته است، اشاره به اینكه وجود در ظرف ذهن متّصف به آن صفتهای سه گانه می شود ولی در خارج متّصف به هر سه صفت نمی شود، بلكه فقط به دو صفت از این سه صفت متّصف می شود یعنی وجوب و امكان، زیرا بدیهی است كه معنی «امتناع» این است كه محال است در خارج پدید آید، و چیزی كه در خارج است قهراً صفت «امتناع» را نمی پذیرد [6].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 360
و هی غنیّة عن الحدود
ذات تأسّ فیه بالوجود
این موادّ سه گانه از تعریف بی نیاز می باشند
و در این جهت اقتدا به وجود دارند.
شرح: در اوّل هر باب و هر فصل باید موضوع آن باب یا آن فصل تعریف شود تا معلوم گردد كه بحث در اطراف چیست؟ در اینجا نیز این پرسش می آید كه تعریف هر یك از موادّ سه گانه چیست؟ جواب این است كه اینها بی نیاز از تعریف می باشند و امكان تعریف برای اینها وجود ندارد. مفهومی نیازمند به تعریف است و امكان تعریف برایش هست كه بدیهی و معلوم اوّلی نفس نباشد، امّا اگر یك مفهوم، بدیهی و معلوم اوّلی نفس شد و جهل و ابهامی در مفهومش نبود كه نیازمند به توضیح و تعیین و معلوم كردن باشد، بی نیاز از تعریف است و به عبارت دیگر معانی و مفاهیمی كه بلا واسطه ی مفهوم و معنی دیگر عارض نفس می شود بی نیاز از تعریف هستند. اگر فرض كنیم تمام معانی و مفاهیم بدون استثنا نیازمند به وساطت مفاهیم دیگرند لازم می آید كه هیچ معنی و مفهومی قابل تعریف نباشد و در نتیجه هیچ معنی و مفهومی در ذهن معلوم و روشن نبوده باشد.

از این نظر است كه معانی و مفاهیم بر دو قسم می شوند:

الف. بدیهی
ب. نظری
چنانكه در منطق توضیح داده شده است [7].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 361
مفاهیم «وجوب» و «امكان» و «امتناع» از این جهت مانند مفهوم «وجود» می باشند كه اوّلیّ التصوّر و بدیهی و بی نیاز از تعریف می باشد [8].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 362

[1] . منطق منظومه ی سبزواری، مبحث «مطالب» . به عقیده ی ما اصطلاح «بسیط» و «مركّب» در اینجا اصطلاح مناسبی نیست، بهتر این است كه «محمول» و «رابط» اصطلاح شود و گفته شود «هل محمولی» و «هل رابط» .
[2] . در امور عامّه ی اسفار مفصّلا در این باره بحث شده است.
[3] . [در توحید صدوق، ص 67 به این صورت آمده است: كان اللّه و لا شی ء معه. ]
[4] . ما در این تقسیم، مطلق موجود را به دو قسم: بنفسه و بغیره تقسیم كردیم، نه خصوص «وجود نفسی» را، زیرا بدیهی است كه وجود رابطی و وجود رابط نیز از این تقسیم خارج نمی باشند و مشمول «وجود بغیره» می باشند. علیهذا تقسیم اوّل و دوم در طول یكدیگرند ولی تقسیم سوم در عرض تقسیم اوّل است گرچه ظاهر بعضی كلمات این است كه تقسیم سوم را نیز در طول تقسیم دوم قرار می دهند یعنی وجود نفسی (لنفسه) را مقسم وجود بنفسه و بغیره قرار می دهند، مانند شرح منظومه (رجوع شود) .
[5] . آنچه گفته شد انطباق دارد با آنچه در منظومه و شرحش آمده است، ولی حقیقت این است كه این گونه تقسیم برای وجود ریشه ی اصالت ماهیّتی دارد؛ یعنی با طرز تفكّر اصالت ماهیّتی سازگار است كه وجود را یك مفهوم اعتباری منتزع از حاقّ ذات ماهیّت می داند، نه با طرز تفكّر اصالت وجودی. بنابر اصالت وجود اگر نظر به مفهوم وجود بیاندازیم وجود یا محمولی است و یا رابط؛ یعنی صورت ذهنی مفهوم وجود گاهی به صورت اسمی و استقلالی است، كه صحیح است موضوع یا محمول واقع شود، و گاهی به صورت حرفی و غیر مستقل، كه رابط و پیوند میان دو مفهوم دیگر است.

این تقسیم كه تقسیم مفهوم وجود از نظر ذهنی و به نحو قضیّه ی ذهنیّه است، در همین جا پایان می یابد؛ یعنی دیگر وجود محمولی و تصوّر مستقلّ وجود، به دو قسم نفسی و رابطی منقسم نمی شود. و امّا مفهوم وجود بر حسب مصادیق خارجی خود- و نه وجود ذهنی آن- تقسیم می شود به لنفسه و لغیره و بنفسه و بغیره.

یعنی اگر نظر به واقعیّت وجود بیاندازیم، وجود یا مستقلّ است یا رابط؛ وجود مستقل وجود واجب است و وجود رابط وجود ماسوا مطلقا.

آنگاه وجود رابط به این معنی بر دو قسم است: یا بی نیاز از محل و موضوع است و یا نیازمند به آن؛ اوّلی را می توانیم «وجود نفسی» و دومی را «وجود رابطی» بنامیم.
[6] . حقیقت این است كه این بن بست از آنجا پیدا شده كه حاجی سبزواری خواسته مطلق وجود را- همان طور كه خود در شرح تصریح می كند، اعمّ از رابط و محمولی رابطی و محمولی نفسی قائم بالذات، و محمولی نفسی قائم به غیر- مقسم قرار دهد؛ امّا چنانكه قبلاً گفتیم اساس آن تقسیمات غلط است.

بنا بر اصالت وجود طور دیگر باید سخن بگوییم. بنابر اصالت وجود اگر «حقیقت وجود» را منظور و مقسم قرار دهیم نوعی تقسیم باید انجام دهیم و اگر «ماهیّت» را منظور و مقسم قرار دهیم نوعی دیگر [تقسیم ] باید انجام دهیم و حتی مفهوم اقسام بنا بر هر یك از دو [تقسیم ] متفاوت می گردد. اگر حقیقت وجود را منظور قرار دهیم باید بگوییم حقیقت وجود یا واجب است و یا ممكن و شقّ سومی در كار نیست؛ و البتّه معنی «امكان» در باب وجود بنا بر اصالت وجود با «امكان» در باب ماهیّت متفاوت است، همچنانكه معنی «وجوب» نیز بنا بر اصالت وجود با «وجوب» بنا بر اصالت ماهیّت متفاوت است. و امّا اگر ماهیّت را در نظر بگیریم، ماهیّت به تبع وجود و عدم متّصف به این صفات سه گانه می شود. هر ماهیّتی عقلا از نظر اتصاف به وجود از یكی از این سه حال خارج نیست: یا واجب است و یا ممكن و یا ممتنع؛ یعنی یا واجب الوجود است یا ممكن الوجود و یا ممتنع الوجود؛ و همچنین هر ماهیّت مفروض الوجودی از نظر اتصاف به صفتی از صفات یا ثبوت آن صفت برای او، یا بالوجوب است، یا بالامكان و یا بالامتناع. پس آنجا كه می خواهیم تقسیم را سه جانبه قرار دهیم اگر بر مبنای اصالت ماهیّت قضاوت می كنیم لزومی ندارد ظرف را عالم ذهن قرار دهیم و اگر بر مبنای اصالت وجود قضاوت می كنیم هرگز خود وجود تقسیم سه جانبه نمی پذیرد نه در ظرف ذهن و نه در ظرف خارج؛ و امّا ماهیّت كه بنابر این مبنا اعتباری است، مانعی ندارد كه هر سه قسم را بپذیرد.

این نكته باید دانسته شود كه بنا بر اصالت وجود، اگر حقیقت وجود را در نظر بگیریم نه ماهیّت اعتباری را، هیچیك از اینها «مادّه» یا «جهت» نخواهند بود، زیرا «مادّه» عبارت است از كیفیّت نسبت محمول به موضوع. و «جهت» تعبیر لفظی این كیفیّت است، و «نسبت» كه موضوع این كیفیّت است مربوط به عالم ذهن است نه عالم خارج. وجوب در عالم خارج عین حقیقت وجود و واجب است نه كیفیّت انتساب وجود به واجب. همچنین امكان عین وجودات فقری و ربطی است نه كیفیّت انتساب آن وجودها به ذات اشیاء. و امّا اگر ماهیّت را كه بنابر این مبنا امر اعتباری است در نظر بگیریم البتّه مانعی نیست كه هر یك از اینها «مادّه» یا «جهت» نامیده شود. تمام احكامی كه بنا بر اصالت ماهیّت بر ماهیّت جاری می شود، بنا بر اصالت وجود نیز عینا همان احكام بر ماهیّت جاری می شود ولی اصالت خود را از دست می دهد و جنبه ی اعتباری پیدا می كند.
[7] . در اینجا دو مطلب است كه لازم به تذكّر است:

الف. اینكه گفته می شود بعضی مفاهیم نیازمند به واسطه هستند و بعضی نیستند، مقصود از «واسطه» یك معنی و مفهوم دیگر است نه چیز دیگر. علیهذا نیازمندی یك مفهوم به وساطت آلت احساس و عدم نیازمندی آن به چنین آلتی، از محلّ بحث خارج است. نیازمندی یك مفهوم به مفهوم و معنی دیگر به این شكل است كه این معنی دوم تشریح كننده و تجزیه كننده ی مفهوم اوّلی است، و امّا نیازمندی یك معنی و مفهوم به آلت احساس به این شكل است كه تا آلت احساس در كار نباشد آن مفهوم به هیچ نحو عارض ذهن نمی شود، نه به صورت یك مفهوم بدیهی و نه به صورت یك مفهوم نظری. ب. ملاك این نیازمندی چیست؟ چگونه است كه بعضی از معانی و مفاهیم، بی نیاز از تعریف و شرح می باشند و بعضی نیازمند؟ به عبارت دیگر چگونه است كه بعضی از مفاهیم ذهنی، خالی از هر نوع ابهام است و ذهن، خود را از پرسش از چیستی آنها بی نیاز می داند و بعضی دیگر از مفاهیم است كه ذهن، خود را نیازمند به شرح و شكافتن می داند؟ تفاوت این دو نوع مفهوم در چیست؟ در اینجا سخنان زیادی گفته شده است. حق این است كه ملاك این جهت، بساطت و تركّب مفاهیم است و ما به تفصیل، این مطلب را در فصل مربوط به «تعریف وجود» ذكر كرده ایم.
[8] . بابا افضل كاشانی كه یكی از بزرگان حكمای اسلامی است، در تعبیرات فارسی خود به جای كلمات «واجب» ، «ممكن» ، «ممتنع» ، كلمات: «بایا» ، «شایا» ، «نایا» را به كار برده است و قهراً بر مبنای پیشنهاد او، به جای كلمات «وجوب» ، «امكان» ، «امتناع» ، كلمات «بایستن» ، «شایستن» و «نبایستن» باید به كار برده شود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است