ذات نفس- یعنی آنچه به او «من» گفته می شود- عاقل صورت معقوله است؛ به
عبارت دیگر نفس، عاقل بالذات است نه عاقل بالعرض؛ و این مقدّمه باید مفروض
همه بوده باشد، زیرا اگر فرض كنیم كه دو صورت معقوله، عاقل و معقول باشد و نفس
صرفاً جنبه ی محلّی داشته باشد اسناد عاقلیّت به نفس، مجازی است و بعلاوه یك شی ء
واحد كه عاقل جمیع صور معقوله است نیست، بلكه مجموعی از عاقلهاست و هو ظاهر
الفساد. اگر نفس صرفا محلّ تعقّل بوده باشد همواره عاقل بالعرض خواهد بود نه
عاقل بالذات، و حال آنكه «متضایفان» در بالذات و بالغیر بودن نیز «متكافئان» هستند.
پس نفس باید عین صورت معقوله باشد به نحوی از عینیّت و اگر نفس غیر صورت
معقوله باشد به طوری كه معقول از عاقل جدا باشد و نفس در مرتبه ی خود معقول نباشد
و عاقل باشد، لازم می آید كه «متضایفین» واقعاً و حقیقتاً «متكافئین» نباشند بلكه یكی
از آندو حقیقی و دیگری مجازی باشد و حال آنكه ما بالعرض لابدّ ان ینتهی الی ما
بالذّات.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 245