گروهی دیگر از معتزله به حدّ وسطی بین وجود و عدم قائل شده و آن را «حال»
نامیده اند. شبهه ای كه برای آنها مطرح شده این است كه آیا «وجود» موجود است یا
معدوم است؟ و معتقد شده اند كه «وجود» نه موجود است و نه معدوم، زیرا اگر «وجود»
موجود باشد پس «وجود» دارای وجود است و همین طور این «وجود» دوم باید وجود
داشته باشد و به همین ترتیب الی غیر النهایه كه این مسأله به تسلسل می انجامد؛ یعنی
برای اینكه یك شی ء وجود داشته باشد باید بی نهایت «وجود» وجود داشته باشد كه
بطلان آن واضح است. از طرف دیگر نمی توان گفت «وجود» معدوم است، زیرا اگر
«وجود» معدوم باشد باید آن ذات و ماهیّتی هم كه عارض وجود شده است
[1]معدوم
باشد. پس «وجود» نه موجود است و نه معدوم، بلكه حدّ وسط میان موجود و معدوم
است.
در پاسخ این شبهه می گوییم كه «وجود» موجود است و مستلزم تسلسل هم
نیست، زیرا وجود و موجود یك چیزند چنانكه در مبحث «اصالت وجود» گفته شد.
[1] . به تعبیر اصالت ماهیّتی ها باید گفت: «ذات و ماهیّتی كه وجود بر آن عارض شده است» .