در
کتابخانه
بازدید : 431230تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدمه مقدمه
Collapse مقصد اول در امور عامّه است مقصد اول در امور عامّه است
Expand فریده ی اوّل: وجود و عدم فریده ی اوّل: وجود و عدم
Expand فریده ی دوّم: وجوب و امكان فریده ی دوّم: وجوب و امكان
Expand فریده ی سوّم: حدوث و قدم فریده ی سوّم: حدوث و قدم
Collapse فریده ی هفتم: علّت و معلول فریده ی هفتم: علّت و معلول
Expand مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص مقصد سوّم: الهیّات بالمعنی الأخص
Expand مقصد چهارم: طبیعیّات مقصد چهارم: طبیعیّات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در اینجا دو اشكال یا ایراد مهم پیش می آید و آن اینكه ممكن است كسی بگوید بحث حركت طبعی و قسری امروز منسوخ است و عملا هم نتیجه ای از آن نمی توان گرفت، نه ارزش فلسفی دارد و نه ارزش عملی.

اشكال اوّل این است كه اساس این تقسیم بندی مخدوش است، زیرا این تقسیم مبتنی است بر قانون «احتیاج حركت به نیروی حركت دهنده» و این همان نظریّه ی قدیم ارسطویی است كه دو هزار سال بر علم حكومت كرد تا آخر الامر به وسیله ی نیوتن [1]و سایر دانشمندان طبیعت شناس مردود شناخته شد و بجای آن قانون «جبر در حركت» كه یكی از پایه های فیزیك نیوتنی است به رسمیّت شناخته شد. طبق این قانون، جسم برای نفس حركت نیازمند به عامل نیست، زیرا خاصیّت جسم این است كه حالت موجود خود را جبرا برای همیشه حفظ می كند بدون آنكه نیازمند به عامل خاصّی باشد؛ مثلاً اگر دارای مقدار یا اندازه ی معیّنی از حركت باشد آن را برای همیشه حفظ می كند بدون آنكه عاملی دخالت داشته باشد. جسم در تغییر وضع خود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 428
نیازمند به عامل است؛ به این معنی [كه ] اثر نیروی خارجی آن است كه حالت حركت جسم را تغییر دهد، یعنی آن را تند یا كند كند و یا تغییر جهت دهد. پس رابطه ی نیرو و حركت در اصل حركت نیست، در تغییر حركت است و به همین دلیل تقسیم حركت به طبعی و قسری بی اساس است، زیرا آن تقسیم مبتنی بر فرض ارسطویی است كه مدّعی است رابطه ی نیرو و حركت در اصل حركت است [2].

و اشكال دوم این است كه: از این بحث نتیجه ی عملی نمی توان گرفت. نتیجه ی عملی مهمّی كه قدما از این تقسیم می گرفتند همان است كه در همان بیت دوم از چهار بیت حاجی سبزواری اشاره شده است یعنی اینكه حركت قسری نمی پاید (القسر لا یدوم) ، امّا طبق نظریّه ی جدید هیچ حركتی نیست كه به خودی خود پایان پذیرد، هر حركتی اگر به مانع و عایق بر نخورد برای همیشه دوام پیدا می كند.

امّا این اشكالها یا ایرادها درست نیست.

اوّلاً، اینكه می گویند طبق یك نظریّه ی ارسطویی مدت دو هزار سال علما معتقد بودند كه اصل حركت وابسته به نیروست، نیاز به توضیح دارد. عقیده ی علمای پیشین این بود كه حركت هر جسم وابسته به نیروست، ولی آنها چون از جنبه ی فلسفی این مطلب را ادا كرده اند نه از جنبه ی طبیعی و فیزیكی، لذا به نیروی خارجی وارد بر جسم نظر نداشته اند. آنها معتقد بودند كه حركت (یعنی خود حركت، نه صرفا تغییرات آن) وابسته به نیرویی است كه به حكم برهان فلسفی همراه جسم متحرّك و متّحد با آن است. معتقد بودند هر جسم در واقعیّت خود مركّب از دو جهت و دو حیثیّت است كه به یك حیثیّت متحرّك است، و آن همان است كه جرم محسوس آن را تشكیل می دهد، و به یك حیثیّت دیگر محرّك و راننده ی جسم است و آن حیثیّت قابل لمس نیست، فقط به حكم عقل وجود آن را كشف می كنیم. این حیثیّت همان است كه به نامهای «طبیعت» ، «صورت نوعیّه» و غیره خوانده می شود.

از نظر آن دانشمندان، سنگ چه در وقتی كه رو به پایین می آید و چه در وقتی كه رو به بالا می رود تحت تأثیر نیروی داخلی و ذاتی خودش است، گو اینكه در وقتی كه از پایین به بالا می رود تحت تأثیر عكس العملی است كه نیروی داخلی و ذاتی در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 429
مقابل ضربه ای كه از خارج وارد شده نشان می دهد. هیچ دانشمندی [3]از دانشمندان پیشین معتقد نبوده است كه هر حركت برای اینكه دوام پیدا كند نیازمند به نیروی خارجی است كه دائما همراه آن باشد و بر روی آن اثر بگذارد.

به نظر می رسد این اشتباه از آنجا پیدا شده كه در سخنان فلاسفه لزوم نیروی محرّكه را دیده اند و پنداشته اند كه مقصود فلاسفه از نیروی محرّكه، نیروهای خارجی وارد بر جسم است كه مورد توجّه علمای طبیعی و فیزیك است. آنچه فیزیك (یا طبیعیّات) جدید به ثبوت رسانیده است عدم نیازمندی حركت است به نیرویی كه از خارج بر جسم وارد شده باشد، و امّا بی نیازی حركت از نیروی داخلی و ذاتی جسم و اینكه اساساً آیا هر جسمی دارای یك نیروی داخلی و ذاتی هست یا نیست، نه مورد نظر فیزیك است و نه می تواند باشد.

و امّا از جنبه ی عملی: قبلاً گفتیم كه درباره ی عدم قسر دو نظر است: طبق یك نظر حركت قسری قابل دوام نیست هر چند در خلأ صورت گیرد و به هیچ گونه عایق و مانعی بر نخورد. بدیهی است كه این نظر با قانون «جبر در حركت» مخالف است. ولی طبق نظر دیگر، حركت قسری تنها در زمینه ی برخورد به مانعها كم كم خاصیّت خود را از دست می دهد، امّا اگر فرض كنیم كه این حركت در خلأ صورت گیرد هرگز باز نمی ایستد؛ و این نظر صددرصد با قانون «جبر در حركت» منطبق است.

می توان گفت مورد اختلاف نظر قدیم و جدید در حركتهایی است كه قدما آنها را «طبعی» می نامیدند (نه در حركات به اصطلاح «قسری» ) . طبق عقیده ی قدما حركت طبعی می تواند با برخورد به موانع كوچك برای همیشه به سیر و وضع خود ادامه دهد، ولی طبق عقیده ی علمای جدید هیچ حركتی نیست كه تدریجا به واسطه ی برخورد به موانع (هر چند جزئی باشد) خاصیّت خود را از دست ندهد [4].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 430

[1] . Newton .
[2] . این بحث در مقاله ی «پرسشهای فلسفی ابو ریحان از بوعلی» در مجموعه ی مقالات فلسفی به شكل بهتری بیان شده است، مراجعه شود.
[3] . طبق آنچه از كتاب نظر متفكّران اسلامی درباره ی طبیعت ظاهر می شود خود ارسطو معتقد بوده است كه نیروی دهنده ی حركت، جذب یا دفع هواست. علیهذا خود ارسطو قائل بوده است كه در حال قسر همیشه عامل خارجی باید دخالت كند.
[4] . به طور خلاصه اختلاف نظر علمای قدیم و جدید در باب «حركت» در دو مرحله است:

مرحله ی اوّل اینكه علمای قدیم می گویند حركت در ادامه ی خود به نیرو احتیاج دارد و مادامی كه آن نیرو ادامه پیدا كند حركت ادامه پیدا می كند و الاّ نه؛ ولی علمای جدید می گویند ادامه ی حركت خاصیّت خود جسم است كه به اصطلاح «قابل» است، احتیاج به فاعل و نیرو در تغییر حركت است كه گاهی «متّصل» می شود به حدوث حركت و گاهی تغییر اندازه ی حركت.

مرحله ی دوم اینكه علمای قدیم می گویند بعضی حركتها (حركت قسری) فی حدّذاته قابل دوام نیست، ولی علمای جدید می گویند خاصیّت جسم ادامه ی حالتی است كه داشته است مگر اینكه به مانع برخورد كند.

حلّ اختلاف اوّل به این است كه نظر علمای قدیم به نیروی داخلی و نظر علمای جدید به نیروی خارجی است، علیهذا نتیجه یكی است و تفسیر دوتاست. امّا برای حل اختلاف دوم باید دید نظر قدما در عدم دوام قسر به چیست؟ آیا در مطلق حركات است یا در خصوص حركات انتقالی كه همیشه در ملأ و محیط عایقدار صورت می گیرد؟ اگر نظرشان به این بوده است كه خاصیّت قسر این است كه ولو به عایق و مانع بر نخورد دوام پیدا نكند، آنچنانكه از استدلال حاجی سبزواری (اذ مقتضی الحكمة و العنایة. . . ) بر می آید، البتّه میان نظر قدیم و جدید تضادّ است. و امّا اگر نظرشان در عدم دوام قسر به این است كه چون همه ی حركات (مكانی و انتقالی) ، خواه طبعی و خواه قسری، در ملأ صورت می گیرد حركت طبعی می تواند در صورتی كه نیروی معاوق كمتر از نیروی طبیعت باشد ادامه پیدا كند، ولی حركت قسری به نسبت معاوقها از نیرویش كاسته می شود تا به حدّ صفر برسد (و امّا اگر فرض كنیم حركت مكانی در خلأ صورت گیرد برای همیشه ادامه پیدا می كند چنانكه شیخ گفته است: «لولا مصادمة الهواء المخروق لوصل الحجر المرمیّ الی سطح الفلك» ) در این صورت اختلاف نظر میان علمای قدیم و جدید از میان بر می خیزد (برای تفصیل بیشتر به «خاتمه ی» این فصل مراجعه شود؛ ایضا رجوع شود به جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقاله ی نهم) .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است