چنین به نظر می رسد كه بعد از شناختن علل خارجی و علل داخلی، رابطه و
نسبت آنها با یكدیگر واضح است، زیرا چنانكه دانستیم علل داخلی همان اجزاء
تشكیل دهنده ی معلول می باشند، پس عین معلول اند و امّا علل خارجی به وجود
آورندگان معلول اند، پس معلول اثر آنهاست؛ و قهراً مباین یكدیگرند؛ یعنی نه علّت
داخل در وجود معلول است و نه معلول در وجود علّت داخل است. در مثال معروف
نجّار و صندلی، نجّار غیر از صندلی و صندلی غیر از نجّار است.
چیزی كه هست این نكته را باید دانست كه در مصنوعات بشری، فاعل همواره
فاعل صورت است نه فاعل مادّه؛ مثلاً نجّار به وجود آورنده ی صورت صندلی یعنی
هیأت مخصوص آن می باشد، امّا مادّه ی صندلی كه چوب است اثر و فعل نجّار نیست.
و امّا اینكه در مصنوعات طبیعی چطور است و آن قوایی كه بر طبیعت حكومت
می كنند و تغییرات ایجاد می كنند و دائما نو و كهنه می كنند چگونه است، و آیا جهان
همواره مادّه ی ثابتی دارد كه قوای سازنده ی جهان فقط تغییر شكل و تغییر فرم و صورت به
آن می دهند و یا اینكه حتّی مادّه ی اوّلی جهان نیز مولود همان قوایی است كه صورتها را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 418
ایجاد می كنند، و بعلاوه خود آن مادّه ی اوّلی چیست، جملگی مطالبی است كه داستان
مفصّلی دارد كه نمی توانیم در اینجا وارد آن بشویم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 419