یكی دیگر از مسائل مربوط به «عدم و معدوم» این است كه آیا بین «وجود» و
«عدم» واسطه ای هست یا نه؟ در مسأله ی اوّل، عقیده ی معتزله را بیان كردیم كه گفته اند
معدوم بر دو قسم است:
1. معدوم ثابت، كه عبارت است از كلّیه ی معدومات ممكن، كه گرچه موجود
نیستند ولی ثابت هستند.
2. معدوم غیر ثابت، كه عبارت است از كلیّه ی معدومات ممتنع، كه نه موجودند و نه
ثابت.
و بنابر این قهراً وجود را در مقابل عدم، و ثبوت را در مقابل نفی قرار داده و به مصداق
«الثابت امّا موجود و امّا معدوم» گفته اند ثبوت اعمّ از وجود است و نیز به مصداق
«المعدوم امّا منفیّ و امّا ثابت» گفته اند عدم اعمّ از نفی است. در این نظریّه، حدّ
وسطی میان وجود و عدم فرض نمی شود و فقط معدوم را بر دو قسم می دانند: معدوم
ثابت، معدوم منفی؛ همچنانكه میان نفی و ثبوت هم حدّ وسطی فرض نمی شود و فقط
می گویند ثابت بر دو قسم است: ثابت موجود، ثابت معدوم.
امّا برخی دیگر از معتزله نظریّه ی دیگری دارند و میان وجود و عدم حدّ وسطی قائل
هستند. این دسته از متكلّمین، نظریّه ی حكما را كه گفته اند: «ما لیس بموجود فهو لیس
مطلقا»
[1]نفی كرده و می گویند برخی از اشیاء هستند كه نه موجودند و نه معدوم، بلكه
واسطه ی بین موجود و معدوم اند. البتّه واضح است كه كسی قائل نیست كه مطلقا بین
وجود و عدم واسطه هست یعنی هر چیزی ممكن است كه نه موجود باشد و نه معدوم،
بلكه صرفا در بعضی از صفات موجودات (صفات انتزاعی) به این نتیجه رسیده اند كه
این صفات نه موجودند و نه معدوم. این واسطه ها را اصطلاحا «حال» نامیده اند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 298
[1] . یعنی هر آنچه موجود نیست پس آن شی ء «نیست محض» است. به عبارت دیگر چیزی نیست كه موجود نیست. و
لذا بین وجود و عدم حدّ واسطی متصوّر نیست.