در
کتابخانه
بازدید : 291291تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">منطق</span>منطق
Expand كلیّات فلسفه كلیّات فلسفه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در تعریف قیاس گفته اند: «قولٌ مؤلّفٌ مِنَ قَضایا بِحَیث یَلزِمُ عَنه لِذاتِه قولُ آخر» یعنی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 86
قیاس مجموعه ای فراهم آمده از چند قضیه است كه به صورت یك واحد در آمده و به نحوی است كه لازمه ی قبول آنها قبول یك قضیه ی دیگر است.

بعداً كه درباره ی ارزش قیاس بحث می كنیم «فكر» را به تفصیل تعریف خواهیم كرد. اینجا ناچاریم اشاره كنیم كه: «فكر عبارت است از نوعی عمل ذهن روی معلومات و اندوخته های قبلی برای دست یابی به یك نتیجه و تبدیل یك مجهول به یك معلوم» . بنابر این از تعریفی كه برای قیاس كردیم معلوم شد كه قیاس خود نوعی فكر است.

فكر اعم است از این كه در مورد تصورات باشد و یا در مورد تصدیقات؛ و در مورد تصدیقات هم فكر به سه نحو می تواند صورت گیرد كه یكی از آن سه صورت، قیاس است. پس فكر اعم از قیاس است. به علاوه «فكر» به عمل ذهن از آن جهت كه نوعی كار و فعالیت است اطلاق می شود، اما «قیاس» به محتوای فكر كه عبارت است از «چند قضیه با نظم و ارتباط خاص» اطلاق می گردد.

اقسام حجت: حجت به نوبه ی خود بر سه قسم است؛ یعنی آنجا كه می خواهیم از قضیه یا قضایایی معلومه، به قضیه ای مجهول دست بیابیم، سیر ذهن ما به سه گونه ممكن است:

1. از جزئی به جزئی، و به عبارت بهتر: از متباین به متباین. در این حال سیر ذهن ما افقی خواهد بود؛ یعنی از نقطه ای به نقطه ی هم سطح آن عبور می كند.

2. از جزئی به كلی، و به عبارت بهتر: از خاص به عام. در این حال سیر ذهن ما صعودی است؛ یعنی از كوچك تر و محدودتر به بزرگ تر و عالی تر سیر می كند، و به عبارت دیگر از «مشمول» به «شامل» عبور می كند.

3. از كلی به جزئی، و به عبارت بهتر: از عام به خاص. در این حال سیر ذهن ما نزولی است؛ یعنی از بزرگ تر و عالی تر به كوچك تر و محدودتر سیر می كند، و به عبارت دیگر از «شامل» و در برگیرنده به «مشمول» و در برگرفته شده منتقل می شود.

منطقیّین سیر از جزئی به جزئی و از متباین به متباین را «تمثیل» می نامند و فقها و اصولیّین آن را «قیاس» می خوانند (اینكه معروف است ابوحنیفه در فقه قیاس را به كار می برد، مقصود تمثیل منطقی است) . سیر از جزئی به كلی را منطقیین «استقراء» می خوانند و سیر از كلی به جزئی در اصطلاح منطقیین و فلاسفه به نام «قیاس» خوانده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 87
می شود [1]. از مجموع آنچه تاكنون گفته شد چند چیز معلوم شد:

1. اكتساب معلومات یا از طریق مشاهده ی مستقیم است كه ذهن عملی انجام نمی دهد، صرفا فراورده های حواس را تحویل می گیرد؛ و یا از طریق تفكر بر روی مكتسبات قبلی است كه ذهن به نوعی عمل و فعالیت می كند. منطق به قسم اول كاری ندارد. كار منطق این است كه قوانین درست عمل كردن ذهن را در حین تفكر به دست دهد.

2. ذهن تنها در صورتی قادر به تفكر است (اعم از تفكر صحیح یا تفكر غلط) كه چند معلوم در اختیار داشته باشد؛ یعنی ذهن با داشتن یك معلوم قادر به عمل تفكر (و لو تفكر غلط) نیست. ذهن حتی در مورد «تمثیل» نیز بیش از یك معلوم را دخالت می دهد.

3. معلومات قبلی آنگاه زمینه را برای تفكر و سیر ذهن (و لو تفكر غلط) فراهم می كنند كه با یكدیگر بیگانه محض نبوده باشند. اگر هزارها معلومات در ذهن ما اندوخته شود كه میان آنها «جامع» یا «حدّ مشترك» در كار نباشد محال است كه از آنها اندیشه ی جدیدی زاده شود.

اكنون می گوییم لزوم تعدد معلومات و همچنین لزوم وجود جامع و حد مشترك میان معلومات، زمینه را برای عمل تفكر فراهم می كند و اگر هر یك از این دو شرط نباشد ذهن قادر به حركت و انتقال نیست و لو به صورت غلط.

اما یك سلسله شرایط دیگر هست كه آن شرایط «شرایط صحیح حركت كردن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 88
فكر» است یعنی بدون این شرایط هم ممكن است ذهن حركت فكری انجام دهد ولی غلط انجام می دهد و غلط نتیجه گیری می كند. منطق این شرایط را بیان می كند كه ذهن در حین حركت فكری به غلط و اشتباه نیفتد [2].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 89

[1] . اینجا جای یك پرسش است و آن این كه قسم چهارمی هم فرض می شود و آن، سیر از كلّی به كلی است. پس اگر ذهن از كلی به كلی سیر كرد چه نامی باید به آن داد و اعتبارش چیست؟ پاسخ این است كه: دو كلی یا متباین اند و یا متساوی و یا عام و خاص مطلق و یا عام و خاص من وجه. از این چهار قسم، قسم اول داخل در تمثیل است، زیرا همان طوری كه اشاره كردیم تمثیل اختصاص به جزئی ندارد؛ انتقال از جزئی به جزئی از آن جهت «تمثیل» خوانده می شود كه انتقال از متباین به متباین است. علیهذا اگر دو كلی عام و خاص مطلق اند، اگر سیر ذهن از خاص به عام باشد داخل در استقراء است و اگر از عام به خاص باشد داخل در قیاس است.

پس باقی می ماند آنجا كه دو كلی متساوی باشند یا عام و خاص من وجه. اكنون می گوییم اگر دو كلی متساوی باشند داخل در باب قیاس اند و اگر عام و خاص من وجه باشند داخل در تمثیل اند.
[2] . اینجا جای یك پرسش هست و آن این است كه بنا بر آنچه گذشت كسب معلومات ما یا از طریق مشاهده ی مستقیم است یا از طریق تفكر، و تفكر یا از نوع قیاس است و یا تمثیل و یا استقراء؛ پس تكلیف تجربه چه می شود؟ تجربه داخل در كدامیك از اینهاست؟ پاسخ این است كه تجربه از نوع تفكر قیاسی است به كمك مشاهده، ولی قیاسی كه آنجا تشكیل می شود- همان طوری كه اكابر منطقیین گفته اند- قیاسی خفی است كه اذهان خود به خود انجام می دهند و ما در فرصتی دیگر درباره ی آن بحث خواهیم كرد. كسانی از نویسندگان جدید كه پنداشته اند تجربه از نوع استقراء است اشتباه كرده اند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است