در
کتابخانه
بازدید : 291223تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">منطق</span>منطق
Expand كلیّات فلسفه كلیّات فلسفه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از جمله مباحث مقدماتی كه منطقیین معمولاً آن را ذكر می كنند مبحث «كلّیات خمس» است. بحث كلیات خمس مربوط است به فلسفه نه منطق. فلاسفه در مباحث «ماهیّت» به تفصیل در این مورد بحث می كنند. ولی نظر به این كه بحث درباره ی «حدود» و «تعریفات» متوقف به آشنایی با كلیات خمس است منطقیّین این بحث را مقدمه برای باب «حدود» می آورند و به آن نام «مدخل» یا «مقدّمه» می دهند.

می گویند هر كلی را كه نسبت به افراد خود آن كلی در نظر بگیریم و رابطه اش را با افراد خودش بسنجیم از یكی از پنج قسم ذیل خارج نیست:

1. نوع
2. جنس
3. فصل
4. عرض عام
5. عرض خاص
زیرا یا آن كلی عین ذات و ماهیت افراد خود است و یا جزء ذات و یا خارج از ذات، و آنكه جزء ذات افراد خود است یا اعمّ است از ذات و یا مساوی است با ذات، و همچنین اگر خارج از ذات باشد یا اعمّ از ذات است یا مساوی با ذات. آن كلی كه تمام ذات و تمام ماهیت افراد است «نوع» است، و آن كلی كه جزء ذات افراد خود است ولی جزء اعم است «جنس» است، و آن كلی كه جزء ذات افراد است ولی جزء مساوی است «فصل» است، و آن كلی كه خارج از ذات افراد است ولی اعمّ از ذات افراد است «عرض عام» است، و آن كلی كه خارج از ذات افراد است ولی مساوی با ذات است «عرض خاص» است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 59
اول مانند «انسان» كه معنی «انسانیّت» بیان كننده ی تمام ذات و ماهیت افراد خود است؛ یعنی چیزی در ذات و ماهیت افراد [انسان ] نیست كه مفهوم «انسان» شامل آن نباشد. همچنین مفهوم و معنی «خط» كه بیان كننده ی تمام ذات و ماهیت افراد خود است.

دوم مانند «حیوان» كه بیان كننده ی جزئی از ذات افراد خود است، زیرا افراد حیوان از قبیل زید و عمرو و اسب و گوسفند و غیره حیوان اند و چیز دیگر، یعنی ماهیت و ذات آنها را «حیوان» تشكیل می دهد بعلاوه ی یك چیز دیگر، مثلاً «ناطق» در انسانها؛ و مانند «كم» كه جزء ذات افراد خود از قبیل خط و سطح و حجم است. همه ی آنها كمّند به علاوه ی چیز دیگر؛ یعنی كمّیت جزء ذات آنهاست نه تمام ذات آنها و نه چیزی خارج از ذات آنها.

سوم مانند «ناطق» كه جزء دیگر ماهیت «انسان» است و «متصل یك بعدی» كه جزء دیگر ماهیت «خط» است.

چهارم مانند «راهرونده» (ماشی) كه خارج از ماهیت افراد خود است؛ یعنی راه رفتن جزء ذات یا تمام ذات روندگان نیست ولی در عین حال به صورت یك حالت و یا عارض در آنها وجود دارد، اما این امر عارض اختصاص به افراد یك نوع ندارد بلكه در انواعی از حیوان وجود دارد و بر هر فردی كه صدق می كند از ذات و ماهیت آن فرد اعمّ است.

پنجم مانند «تعجب كننده» كه خارج از ماهیت افراد خود (همان افراد انسان) است و به صورت یك حالت و یك عرض در آنها وجود دارد و این امر عرضی اختصاص دارد به افراد یك ذات و یك نوع و یك ماهیت یعنی نوع انسان [1].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 60

[1] . گفتیم «كلّی» اگر جزء ذات باشد یا اعمّ از ذات است یا مساوی با آن؛ یعنی كلی اگر جزء ذات باشد حتماً از نسبتهای اربعه كه قبلاً توضیح داده شد یكی از دو نسبت را می تواند داشته باشد: اعمّ مطلق و تساوی. اینجا جای این پرسش هست كه آن دو نسبت دیگر چطور؟ آیا ممكن است كه كلی جزء ذات باشد و در عین حال متباین با ذات یا اعمّ من وجه از ذات باشد؟ پاسخ این است كه خیر. چرا؟ جواب این چرا را فلسفه باید بدهد و از لحاظ فلسفی جوابش روشن است و ما فعلاً از ورود به آن صرف نظر می كنیم.

این هم لازم به یادآوری است كه نسبت عموم و خصوص مطلق میان جزء ذات و ذات همواره به این نحو است كه جزء ذات اعمّ از ذات است و ذات اخصّ از جزء ذات است اما عكس آن ممكن نیست یعنی ممكن نیست كه ذات اعمّ از جزء ذات باشد. توضیح این مطلب نیز با فلسفه است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است