در
کتابخانه
بازدید : 291236تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">منطق</span>منطق
Expand كلیّات فلسفه كلیّات فلسفه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قضیه به حسب رابطه و نسبت حكمیه بر دو قسم است: حملیه، شرطیه.

«قضیّه ی حملیّه» قضیه ای است كه مركّب شده باشد از: موضوع، محمول، نسبت حكمیه.

ما آنگاه كه قضیه ای را در ذهن خود تصور می كنیم و سپس آن را مورد تصدیق قرار می دهیم، گاهی به این نحو است كه یك چیز را «موضوع» قرار می دهیم یعنی آن را در عالم ذهن خود «می نهیم» و چیز دیگر را «محمول» قرار می دهیم یعنی آن را بر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 69
موضوع حمل می كنیم و به عبارت دیگر آن را بر موضوع بار می كنیم؛ و به تعبیر دیگر: در قضیه ی حملیه حكم می كنیم به ثبوت چیزی برای چیزی. در اثر نهادن یك موضوع و بار كردن چیزی بر آن، «نسبت» میان آنها برقرار می شود و به این صورت «قضیّه» درست می شود.

مثلاً می گوییم: «زید ایستاده است» و یا می گوییم: «عمرو نشسته است» . كلمه ی «زید» موضوع را بیان می كند و كلمه ی «ایستاده» محمول را و كلمه ی «است» نسبت حكمیه را. در حقیقت ما زید را در عالم ذهن خود نهاده ایم و ایستادن را بر او بار كرده ایم و میان «زید» و «ایستاده» رابطه و نسبت برقرار كرده ایم و به این ترتیب «قضیّه» به وجود آورده ایم.

موضوع و محمول در قضیه ی حملیه دو طرف نسبت می باشند. این دو طرف همواره باید مفرد باشند و یا مركّب غیر تام. اگر بگوییم: «آب هندوانه مفید است» موضوع قضیه یك مركّب ناقص است. ولی هرگز ممكن نیست كه یك طرف یا هر دو طرف قضیه ی حملیه، مركّب تام باشد.

نوع رابطه در قضایای حملیه رابطه ی اتحادی است كه با كلمه ی «است» در زبان فارسی بیان می شود. مثلاً اگر می گوییم: «زید ایستاده است» در واقع حكم كرده ایم كه «زید» و «ایستاده» در خارج یك چیز را تشكیل می دهند و با یكدیگر متحد شده اند.

ولی گاهی كه قضیه را در ذهن خود تصور می كنیم و سپس آن را مورد تصدیق قرار می دهیم، به نحو بالا نیست؛ یعنی در آن، چیزی بر چیزی بار نشده است، و به عبارت دیگر در آن، حكم به ثبوت چیزی برای چیزی نشده است، بلكه حكم شده است به مشروط بودن مفاد یك قضیه به مفاد قضیه ی دیگر؛ به عبارت دیگر حكم شده است به «معلّق» بودن مفاد یك قضیه به مفاد قضیه ی دیگر؛ مثل این كه می گوییم: «اگر زید ایستاده است عمرو نشسته است» و یا می گوییم: «یا زید ایستاده است، یا عمرو نشسته است» كه در حقیقت، معنی این است: اگر زید ایستاده است عمرو نشسته است و اگر عمرو نشسته است زید ایستاده است. این گونه قضایا را «قضیّه ی شرطیّه» می نامند.

قضیه ی شرطیه نیز مانند قضیه ی حملیه دو طرف دارد و یك نسبت، ولی بر خلاف حملیه هر یك از دو طرف شرطیه یك «مركّب تامّ خبری» است، یعنی یك قضیه است، و میان دو قضیه رابطه و نسبت برقرار شده است؛ یعنی از دو قضیه و یك نسبت یك قضیه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 70
بزرگتر به وجود آمده است.

قضیه ی شرطیه به نوبه ی خود بر دو قسم است: یا متصله است و یا منفصله، زیرا رابطه ای كه در قضیه ی شرطیه دو طرف را به یكدیگر پیوند می دهد یا از نوع پیوستگی و تلازم است و یا از نوع گسستگی و تعاند.

تلازم یا پیوستگی یعنی یك طرف مستلزم دیگری است، هر جا كه این طرف هست آن طرف هم هست؛ مثل این كه می گوییم: «هر وقت ابرها برق بزنند پس صدای رعد شنیده می شود» یا می گوییم: «هر وقت زید ایستاده است عمرو نشسته است» یعنی جهیدن برق ملازم است با پیدایش صدا، و نشستن عمرو ملازم است با ایستادن زید. رابطه ی تعاند بر عكس است؛ یعنی می خواهیم بگوییم میان دو طرف نوعی عدم وفاق وجود دارد، اگر این طرف باشد آن طرف نخواهد بود و اگر آن طرف باشد این طرف نخواهد بود؛ مثل آن كه می گوییم: «عدد یا جفت است یا طاق» یعنی امكان ندارد یك عدد خاص، هم جفت باشد و هم طاق؛ و مثل آن كه می گوییم: «یا زید ایستاده است و یا عمرو نشسته است» یعنی عملاً ممكن نیست كه هم زید ایستاده باشد و هم عمرو نشسته.

در قضایای شرطیه ی متصله كه رابطه ی میان دو طرف، تلازم است، واضح است یك نوع تعلیق و اشتراط در كار است؛ مثل این كه می گوییم: «اگر برق در ابر بجهد آواز رعد شنیده می شود» یعنی شنیدن آواز رعد مشروط و معلّق است به جهیدن برق. پس «شرطیه» نامیدن قضایای متصله روشن است. ولی در قضایای منفصله كه رابطه از نوع تعاند است مثل «عدد یا جفت است و یا طاق» تعلیق و اشتراط در ظاهر لفظ نیست ولی در حقیقت مثل این است كه هر كدام مشروط و معلّق اند به عدم دیگری؛ یعنی اگر جفت است طاق نیست و اگر طاق است جفت نیست، و اگر جفت نیست طاق است و اگر طاق نیست جفت است.

پس معلوم شد كه قضیه در تقسیم اوّلی منقسم است به: حملیه و شرطیه، و قضیه ی شرطیه منقسم است به: متصله و منفصله.

و هم معلوم شد كه قضیه ی حملیه كوچك ترین واحد قضیه است، زیرا قضایای حملیه از تركیب مفردها یا مركّبهای ناقص به وجود می آید، اما قضایای شرطیه از تركیب چند قضیه ی حملیه و یا از تركیب چند شرطیه ی كوچك تر به وجود می آیند كه آن شرطیه های كوچك تر در نهایت امر از حملیه هایی تركیب شده اند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 71
در قضایای شرطیه دو طرف را «مقدّم» و «تالی» می خوانند؛ یعنی جزء اول «مقدّم» و جزء دوم «تالی» خوانده می شود، بر خلاف حملیه كه جزء اول را «موضوع» و جزء دوم را «محمول» می خوانند.

قضیه ی شرطیه ی متصله همواره در زبان فارسی با الفاظی از قبیل «اگر» ، «چنانچه» ، «هر زمان» و امثال اینها و در عربی با الفاظی از قبیل «إن» ، «إذا» ، «بَیْنَما» ، «كُلَّما» توأم است؛ و قضیه ی شرطیه ی منفصله در زبان فارسی با لفظ «یا» و در زبان عربی با الفاظی از قبیل «أَوْ» ، «إِمّا» و امثال اینها توأم است.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است