از جمله مسائلی كه لازم است ضمن «كلّیات منطق» بیان شود، ارزش منطق
است؛ و چون غالب تردید و انكارها در مورد ارزش منطق، درباره ی ارزش قیاس بوده
است، ما آن را تحت عنوان «ارزش قیاس» بحث می كنیم؛ و به همین دلیل این بحث را
كه مربوط به فایده ی منطق است و طبق معمول باید در اولِ كار بدان توجه شود ما پس از
بحث «قیاس» قرار دادیم
[1].
قیاس- چنانكه قبلاً دانستیم- نوعی عمل است اما عمل ذهن. قیاس، نوعی
خاص تفكر و سیر ذهن از معلوم به مجهول برای تبدیل آن به معلوم است. بدیهی است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 97
كه قیاس خود جزء منطق نیست، همچنانكه جزء هیچ علم دیگر نیست، زیرا «عمل»
است نه «علم» (اما عمل ذهن) ؛ داخل در موضوع منطق است، زیرا قیاس یكی از
انواع «حجّت» است و حجت یكی از دو موضوع منطق است. آنچه جزء منطق است و
به نام «باب قیاس» خوانده می شود قواعد مربوط به قیاس است كه قیاس باید چنین و
چنان و دارای فلان شرایط باشد؛ همچنانكه بدن انسان جزء هیچ علمی نیست، بلكه
مسائل علمی مربوط به بدن انسان است كه جزء علم فیزیولوژی یا پزشكی است.
[1] . قیاس چیزی است كه در بسیاری از علوم به كار می رود. علوم تجربی نیز خالی از قیاس نیستند، بلكه بنابر تحقیق
دقیق منطقیّون نظیر بوعلی و خواجه نصیر الدین طوسی و غیرهم، در هر تجربه ای یك قیاس نهفته است- و ما در
پاورقیهای جلد دوم اصول فلسفه در این باره بحث كرده ایم- و از این رو اگر قیاس فاقد ارزش و اعتبار باشد همه ی
علوم- و نه تنها علومی كه قیاس را به صورت آشكار در استدلالات خود به كار می برند- بی اعتبار خواهند بود.
البته آنچه در درجه ی اول بی اعتبار خواهد بود فلسفه است، زیرا فلسفه از هر علم و فنّ دیگر قیاسی تر است. منطق
نیز بی اعتبار خواهد بود، از دو جهت: یكی این كه منطق نیز در استدلالات خود از قیاس استفاده می كند؛ دیگر
این كه بیشتر قواعد منطق به طور مستقیم و یا غیر مستقیم مربوط است به «چگونه بایدی قیاس» و اگر قیاس فاقد
ارزش و اعتبار باشد اكثر قواعد منطق بلاموضوع است.