راجع به مسأله ی امامت، از حدیث «انّی تارك فیكم الثّقلین» غافل نشوید. اگر با یكی
از علما یا غیر علمای اهل تسنن روبرو شدید، بگویید آیا پیغمبر چنین جمله ای را
فرمود یا نه؟ اگر بگوید نه، می توان چندین كتاب از خودشان جلویش گذاشت.
می بینید اصلا علمای اهل تسنن نمی توانند در [وجود و صحت ] چنین حدیثی اختلاف
داشته باشند و ندارند
[1]. بعد بگویید اینكه پیغمبر قرآن را به عنوان یك مرجع و عترت را
به عنوان مرجع دیگر معین كرده، عترت چه كسانی هستند؟ آنها اصلا فرقی میان
عترت پیغمبر و غیر عترت پیغمبر قائل نیستند بلكه آنچه كه نقل می كنند از صحابه و
غیر صحابه، از غیر علی (ع) بیشتر نقل كرده اند تا از علی (ع) . از علی (ع) گاهی
به عنوان یك راوی نقل می كنند نه به عنوان یك مرجع.
[1] . برخی منبریها و روضه خوان ها این حدیث را خراب كردند چون همیشه آن را مقدمه ی گریز زدن برای مصیبت
خواندن قرار داده اند. انسان خیال می كند كه مقصود پیغمبر در این حدیث فقط این بوده كه من بعد از خود دو چیز
را در میان شما باقی می گذارم: یكی قرآن كه احترامش كنید و دیگر عترت كه احترامشان كنید و به ایشان اهانت
نكنید، در حالی كه مقصود این است: یكی قرآن كه به آن مراجعه كنید و دیگر عترت كه به آنها مراجعه كنید زیرا
در دنباله ی حدیث می فرماید: «لن تضلّوا ما ان تمسّكتم بهما ابدا» تا وقتی كه به این دو بچسبید گمراه نمی شوید. پس،
مسأله رجوع مطرح است و پیغمبر (ص) عترت را عدل قرآن قرار داده است در رجوع كردن. خود پیغمبر هم
فرمود قرآن ثقل اكبر است و عترت ثقل اصغر.