در
کتابخانه
بازدید : 277846تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand كلّیاتی درباره ی مسأله ی معادكلّیاتی درباره ی مسأله ی معاد
Expand ماهیت مرگ از نظر قرآن ماهیت مرگ از نظر قرآن
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1)
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2)
Expand مسأله ی روح مسأله ی روح
Collapse مسأله ی روح (2) مسأله ی روح (2)
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2) نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2)
Expand بقای شخصیت در قیامت (1) بقای شخصیت در قیامت (1)
Expand بقای شخصیت در قیامت (2) بقای شخصیت در قیامت (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مطلب دیگر اینكه می خواهیم ببینیم از جنبه ی علمی و فلسفی، این فرضیه ای كه منتهی شده به فرضیه ی روح، از كجا پیدا شده است؟ اصلا این فكر از كجا پیدا شده؟ یكی از دو ریشه ی این فكر مسأله ای است كه در قدیم هم مطرح بوده، امروز هم مطرح
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 741
است- شاید شكلش فرق كند- به نام مسأله ی «ماده و قوه» [1]. گفته اند اجسام و اجرامی كه ما در عالم می بینیم، در جسمیت و جرمیت و در بسیاری چیزها با همدیگر مشترك هستند، اینها همه اجسام هستند: آب یك جسم است، آتش هم یك جسم و جرم است، هوا هم یك جسم و جرم است. اینها در جسم بودن و در ماده بودن مانند یكدیگر هستند، پس چرا در خواص با یكدیگر اختلاف دارند؟ منشأ اختلاف خاصیت چیست؟ آمدند مركبات را تجزیه كردند، بالأخره به عقیده ی خودشان به یك اشیائی رسیدند كه آنها را دیگر بسیط دانستند، مخصوصا بحثها را روی بسائط بردند. اگر چه آن بسائط قدیم را امروز بسیط و عنصر نمی دانند ولی در اصل فرضیه ی فلسفی فرق نمی كند، علم امروز هم بالأخره مركبات را منتهی به بسائط می داند. علم فرق كرده، فلسفه در این جهت فرق نكرده، فلسفه می گوید مركبات باید منتهی شود به بسائط، علم هم می گوید مركبات باید منتهی شود به بسائط. علم مركبات را منتهی می كرد به بسائط علم قدیم، خیال می كرد آن بسائط آب و خاك و هوا و آتش است. بعد معلوم شد كه نه، بسیاری از اینها اصلا خودشان مركبند و بسائط و عناصر چیز دیگری هستند. می رفتند سراغ عناصر، می گفتند مركبات را با عناصر می شود توجیه كرد- اگر چه توجیه آنها هم توجیه كاملی نیست- می گوییم كه چند عنصر وقتی با یكدیگر تركیب می شوند چون هر كدام خاصیت جداگانه ای دارند، این روی آن اثر می گذارد، آن روی این اثر می گذارد، این چیزی از اثر خودش را به آن می دهد و آن چیزی از اثر خودش را به این می دهد، وقتی اثرهایشان را به همدیگر دادند، بعد یك خاصیت متوسط پیدا می شود، مزاج (یعنی یك خاصیتی كه متوسط است، یعنی حد وسط میان خاصیتهای مختلف) در این مجموع پیدا می شود. آیا به همین [صورت ] می شود وجود یك مركب را توجیه كرد یا نه؟ یك عده می گفتند بله، یك عده می گفتند نه. عده ای كه می گفتند نه، می گفتند تازه وقتی مزاج پیدا شود، باید یك قوه ی جدید در اینجا به وجود آید، به اصطلاح یك صورت نوعیه ی جدید باید به وجود آید تا مركب شود و الاّ صرف اینكه بگوییم عناصر در یكدیگر اثر گذاشته اند، برای توجیه مركب كافی نیست. حالا اینها چون در بحث ما خیلی تأثیر ندارد، من زیاد بحث نمی كنم. بالأخره می رفتند سراغ عناصر كه خود عناصر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 742
چرا اختلاف دارند؟ اینها كه در ماده بودن با همدیگر مشترك هستند و «حكم الامثال فی ما یجوز و فی ما لا یجوز واحد» امور متشابه باید خاصیتهای متشابه داشته باشد، در جسمیت و جرمیت كه با همدیگر شریكند، پس چرا خاصیتها مختلف است؟ اینجا بود كه مسأله ی قوه مطرح می شد. دیگر نمی شد با خود ماده، این اختلاف خاصیتها را توجیه كنند، بگویند كه در ماده ماده ی دیگری است، چون باز ماده ماده است و خاصیت یكی می شود. می گفتند قوه ها و نیروها مختلف است، نوع نیروها مختلف است. آیا این نیروها عرض است یا جوهر؟ می گفتند اگر عرض باشد، خود عرض ناشی از جوهر است، باید ناشی از خود ماده باشد. باز اشكال عود می كند كه ماده چطور شد كه عرضهای مختلفی ایجاد كرد؟ پس باید آن خودش جوهری باشد و متحد با این ماده باشد كه ناشی از ماده هم نباشد، چون اگر ناشی از ماده باشد همان اشكال دو مرتبه عود می كند. پس ماده در عالم یكی است، قوه در عالم مختلف است. روی یك حسابهایی هم می گفتند قوه باید وجود جوهری داشته باشد. وجود عناصر مختلف را روی این حساب توجیه می كردند.


[1] . البته اینجا قوه به مفهوم فلسفی عرض می كنم، یعنی مبدأ حركت و مبدأ اثر كه به اصطلاح علمای فیزیك قدری فرق می كند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است