مسأله ی جهش یك مسأله ی بسیار قابل توجه و قابل مطالعه است، یعنی مسأله ی
جهش، هدفدار بودن نیروی حیات و دخالت یك عنصر سومی را كه یا خود آن شاعر
است یا بالأخره از یك مبدأ شاعر اداره و تدبیر می شود، به نحو خیلی بارزی نشان
می دهد. داروین به تغییرات تدریجی قائل بود و می گفت كه مثلا تمام این خصوصیاتی
كه در انسان نسبت به نسلهای خیلی خیلی پیش هست (فرضا جدّ این انسان، آن
جدّی كه به صورت یك حشره بوده است) تمام اینها تدریجا پیدا شده و بعد تراكم و
تكامل پیدا كرده، از نسلهای پیش به نسلهای بعد منتقل شده و به این صورت درآمده
است. گواینكه همان هم درست نبود، یعنی نمی شد توجیه كرد. می گفتیم این ساختمان
چشم انسان، این جهاز بسیار عظیم و وسیع چشم و این تجهیزات خیلی زیاد، چطور
پیدا شده؟ هیچ مانعی ندارد، همین طور به حسب تصادف، یكی یكی تدریجا پیدا شده
است. اگر در طول میلیاردها سال، تصادف یك چیزهایی به وجود بیاورد، خیلی بعید
نیست كه بالأخره به صورت یك عضوی این طور مجهز درآید. انسان می گفت كه
چون پیدایش حوادث تكرار شده، مثلا یك میلیون بار بر روی یك میلیون انسان
پیدایش چیزهایی كه مفید نبوده تكرار شده، از بین رفته و آن موجود هم از بین رفته
است، در میان این یك میلیون و یا یك میلیارد، تصادفا یك چیز نافعی در یكی از آنها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 760
پیدا شده، تصادفا مانده و همان بوده كه به نسل بعدش به ارث رسیده است.
ولی امروز ثابت شده است كه بسیاری از تغییراتی كه در پیكر موجود زنده پیدا
می شود دفعی و ناگهانی است، دیگر آن حساب تدریجی كه بعد بشود با تصادف آن را
توجیه كرد نبوده است. بالأخره نشان می دهد كه مثلا این جهاز چشم این طور نیست
كه [تدریجی به وجود آمده باشد] و اگر انسانی بخواهد با دست خودش ماكت آن را
درست كند، شاید صدها هزار جزء باید پهلوی همدیگر بچیند تا یك چنین چیزی
(همان ساختمان ظاهری اش) درست شود. این، تدریجی به وجود نیامده، دفعی و آنی
و با یك جهش و با یك پریدن یك مرتبه به وجود آمده است. این، هیچ با این حسابهای
تصادفی ماده و این حرفها جور درنمی آید، باز حكایت می كند كه یك نیروی دیگری
وجود دارد و آن نیروست كه این موجود را عبور داده و از این مرحله به مرحله ی بعدی
برده است.