در
کتابخانه
بازدید : 278736تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand كلّیاتی درباره ی مسأله ی معادكلّیاتی درباره ی مسأله ی معاد
Expand ماهیت مرگ از نظر قرآن ماهیت مرگ از نظر قرآن
Collapse عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1)
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2)
Expand مسأله ی روح مسأله ی روح
Expand مسأله ی روح (2) مسأله ی روح (2)
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2) نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2)
Expand بقای شخصیت در قیامت (1) بقای شخصیت در قیامت (1)
Expand بقای شخصیت در قیامت (2) بقای شخصیت در قیامت (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قرآن یك سلسله استدلالها در مورد قیامت دارد كه ما باید این استدلالها را بررسی كنیم، ببینیم روی چه منطق و پایه ای می تواند باشد. بعضی از استدلالهای قرآن شاید فقط رفع استبعاد است، یعنی منكرین مطلب را بعید می شمردند، قرآن می گوید این چه استبعادی است كه شما دارید می كنید؟ ! می گفتند انسان همین كه مرد مرد، استخوانش هم كه پوسید پوسید: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ اَلْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ، `قُلْ یُحْیِیهَا اَلَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» [1]. در این جاها كه آنها استبعاد می كنند، قرآن- به قول آن شاعر- می گوید «ز اولین بار نیست مشكلتر» ، همو كه اولین بار آن را خلق كرد، برای دومین بار هم آن را ایجاد می كند، یعنی مفهوم آیه جز رفع استبعاد و استناد به قدرت كامله ی الهی نیست و بیش از این كه در مقابل قدرت كامله ی الهی و در مقابل آنچه قبلا دیدید این استعجاب شما استعجاب بی جهتی است، مفهومی ندارد.

یك سلسله آیات دیگر داریم كه بیش از حدّ رفع استبعاد است و می خواهد بگوید این همان نظام موت و حیات مشهود شماست، چیز تازه ای نیست، یك چیزی نیست كه شما نمونه اش را ندیده باشید. هر چیزی را تا انسان ندیده، شاید برایش ناشدنی است ولی وقتی كه دید می گوید هست. می گویند ادلّ دلیل بر امكان یك شی ء وقوع آن است. آن آیات هم سلسله آیاتی است كه مسأله ی موت و حیات مكرر یا مسأله ی حیات زمین را بعد از موتش یا تطورات حیات خود انسان را ذكر می كند، كه این هم باز جزء بخشهایی است كه بعد عرض می كنیم.

یك بخش را ما می خواستیم امروز عرض كنیم و آن بخش این است كه در پنج شش آیه از قرآن در سوره های مؤمنون، جاثیه، دخان، ص و انبیاء، طرز استدلال شكل استدلالهای كلامی و فلسفی را دارد. حالا یك آیه اش را برایتان می خوانم.

در سوره ی مباركه ی «قَدْ أَفْلَحَ اَلْمُؤْمِنُونَ» بعد از آن آیاتی كه راجع به برزخ بود- كه عرض كردیم- می فرماید: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ، `فَتَعالَی اَللّهُ اَلْمَلِكُ اَلْحَقُّ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْكَرِیمِ» [2]. حالا ما هستیم و مفهوم این آیه: آیا گمان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 670
كرده اید كه شما را عبث آفریده ایم و این كه شما به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟ مفهوم آیه- به اصطلاح- استفهام انكاری است: شما چنین گمان كرده اید؟ یعنی چه گمان باطلی! مفهوم آیه این است: اگر بنا شود كه شما به سوی ما بازگردانده نشوید، خلقت شما عبث است و شما باور می كنید كه ما عبث خلق كنیم؟ این استدلال بر قیامت است از خدا، یعنی برای اثبات قیامت، خدا پایه ی استدلال قرار داده شده است.

[می گوید] ما را می شناسید و قبول دارید یا نه؟ به كسانی می گوید كه اللّه را قبول دارند: اللّه شما را خلق كند و قیامتی نباشد، پس خلقت شما عبث باشد؟ «فَتَعالَی اَللّهُ» خداوند متعالی و برتر و بالاتر است و منزه است از چنین نسبتها، «اَلْمَلِكُ» صاحب قدرت و سلطان [3].

تمام جنبه هایی كه در خداوند است، به موجب آنها امكان ندارد كه خلقت عبثی صورت بگیرد. اول از همه، قدرت غیر متناهی اش را ذكر می كند كه عجز و ناتوانی در كار نیست. ممكن است انسان كار عبثی بكند ولی منشأ عبث بودن آن این است كه قدرتش نارساست. خیلی اوقات آدم یك كاری را شروع می كند و بعد به نتیجه و نهایت نمی رسد و علت به نتیجه نرسیدنش این است كه نتوانسته است، می گوید یك كار لغو بیهوده ای كردیم، به جایی هم نرسید. «اَلْمَلِكُ» صاحب قدرت مطلقه، «اَلْحَقُّ» آن كه در ذات او هیچ نوع بطلانی و نقصی و نابودی ای نیست، ثابت است [4]. كأنّه می خواهد بگوید آن كه حق است خلقش هم حق است، ذی الحق حق است. شما می گویید خلقت عبث و باطل است؟ تعبیر دیگر قرآن این است كه به جای «عبث» كلمه ی «باطل» را آورده است. از حق حق ناشی می شود نه باطل، از حق عبث ناشی نمی شود (چون عبث مساوی است با باطل) . «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ» كأنّه در اینجا این سخن گفته می شود كه شاید موانعی، مزاحمی در كار باشد، قدرت و خدای دیگری مانع كار شود، مثل داستان خیر و شرهایی كه در فلسفه های ثنوی و ادیان ثنویّه بوده است.

[می گوید] معبودی غیر او نیست، چون رب همیشه معبود است، یعنی ربی غیر او نیست، لذا بعد هم كلمه ی «رب» را آورده: «رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْكَرِیمِ» صاحب عرش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 671
بزرگوار [5].

در سوره ی دخان می فرماید: «إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ، `إِنْ هِیَ إِلاّ مَوْتَتُنَا اَلْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ» آنها می گویند كه جز مردن اوّلی ما مردن دیگری نیست. این مسأله ی مردن اولیه را هم جلسه ی گذشته بحث كردیم «رَبَّنا أَمَتَّنَا اِثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اِثْنَتَیْنِ» [6]. از قرآن استفاده می شود كه مردم بعد از این زندگی دو مردن دارند: یك مردن كه وارد عالم برزخ می شوند، و انتقال از برزخ به قیامت هم از نظر قرآن مردنی است و حیاتی، یعنی انتقال از یك حیات به حیات دیگر است كه از آن تعبیر به مردن می شود. آنها هم گفتند جز همین یك مردن، مردی دیگری نداریم، یعنی پس قهرا بعد از این حیاتی نیست كه باز مردنی و حیاتی باشد. «فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ» اگر راست می گویید كه پدرهای ما هستند، پس بگویید آنها را بیاورند. این «فَأْتُوا بِآبائِنا» مشعر به این است كه انبیاء به آنها می گفتند پدرهایتان هم نمرده اند و در واقع زنده اند، می گفتند پس آنها را بیاورید تا ما ببینیم. «أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِینَ» . شاهد هم آیه ی بعد است: «وَ ما خَلَقْنَا اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ، `ما خَلَقْناهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ، `إِنَّ یَوْمَ اَلْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ» [7]ما آسمانها و زمین و آنچه در میان آنها هست خلق نكردیم كه بخواهیم بازی كرده باشیم.


[1] . یس/78 و 79.
[2] . مؤمنون/115 و 116.
[3] . «مَلِك» از ماده ی ملك است و ملك یعنی قدرت و سلطان كلمه ی «ملك» از اسماء اللّه است، از آن جهت كه زمام همه ی عالم و مهار همه ی اشیاء در دست قدرت پروردگار است و همه ی جریانها با مشیت و اراده ی اوست.
[4] . حقّ یحقّ، ثبت یثبت است كه مرادف با وجود است. حق مطلق یعنی موجود مطلق، یعنی آن كه در ذات او عدم و نیستی راه ندارد.
[5] . در قرآن هر جا كه «عرش» اطلاق می شود، مقام زمامداری خداوند است، آن شأن و صفتی كه به موجب آن اختیار تمام اشیاء در دست اوست و همه چیز در نزد او متمركز می شود. عرش، یك جسم و جای خاصی نیست، مقامی از مقامات ربوبی است.
[6] . مؤمن/11.
[7] . دخان/34- 40.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است