عرض من این بود كه حیات (یعنی همان عنصر سوم) تدریجا رو به تكامل
می رود. من بر آن مبنا اساس فكری نكرده بودم و حرفی نداشتم عرض كنم. من عرض
كردم كه این موجود زنده دو رشد می كند: یك رشد ظاهری و حجمی كه حجم موجود
بزرگ می شود و بعد هم تقسیمات و تشكیلاتی در آن صورت می گیرد، و یك رشد
جوهری- به اصطلاح ما- كه مقصودم رشد حیاتی است، نفس حیات (همان عنصر
سوم) تدریجا رو به شدت و رو به كمال می رود. از نظر طرز تفكر ما- كه شما آن را طرز
تفكر قدمایی تلقی می كنید- یك انسان پیر جسمش فرسوده شده، ماده و انرژی در او
كاهش پیدا كرده اما آنچه كه آن را روح و حیات می نامند و شما عنصر سوم می نامید،
در او تكامل پیدا كرده است. یك آقای مهندس بازرگان تحصیل كرده ی كامل شده ای كه
یك سلسله ملكات علمی و یك سلسله ملكات اخلاقی پیدا كرده اند، حیات ایشان در
این سنین شصت و چهار سالگی با حیات آن سلول كه در شصت و چهار سال و نه ماه
پیش برای اولین بار تكوّن پیدا كرد، یك درجه از حیات نیست. امر الهی در وجود
ایشان الآن كاملتر و قویتر و نیرومندتر است. فرد در آن عنصر سوم دائما رو به كمال
می رود. همان طور كه عرض كردم تكامل نوعی یك امر انتزاعی است. گاهی در فرد
یك تغییرات ناگهانی پیدا می شود كه همان تغییرات ناگهانی در نسلهای بعد پیدا
می شود. آیا به نظر شما آن تغییرات ناگهانی به این شكل است كه یك انرژی جدید
به وجود می آید؟ اگر واقعا این طور است، در تكامل نوع حساب جداگانه ای وجود
دارد، ولی اگر چنین چیزی نیست، حساب جداگانه ای نیست. به هر حال نظر ما به آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 784
مسأله بود نه به این مسأله، چون حساب ماده و انرژی در دست ما نیست، ما روی آن
حساب كرده بودیم.