در
کتابخانه
بازدید : 483344تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Expand معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Expand گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Expand عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Expand تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Expand مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Expand عشق و عبادت عشق و عبادت
Collapse فطری بودن دین فطری بودن دین
Expand بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از آن بالاتر، منطق كسانی است كه دین را صرفاً معلول جهل افراد می دانستند و جنبه ی روانشناسانه به قضیّه می دادند و نویسنده ی مقاله هم ایراد گرفت، گفت اگر این جور است باید همین قدر كه مردم عالم شدند دین خود به خود منتفی شود. مقایسه كنید: هر معتقدی- غیر دین- در گذشته كه مولود جهالت مردم بوده است، صرف این كه علم آمده- درست همان طور كه با آمدن چراغ، ظلمت از بین می رود- خود به خود از بین رفته است. مطابق این نظریّه باید كاملاً به موازات پیشرفت علم، دین منتفی بشود، یعنی در میان طبقات علما نباید دین داری وجود داشته باشد، در صورتی كه گویا خود راسل است كه می گوید ما می بینیم كه در میان طبقه ی جاهل، هم بی دین هست و هم دیندار [1]؛ در طبقه ی علما نیز هم دیندار داریم و هم بی دین؛ و بلكه شاید آن عالم ترین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 582
عالمها در هر زمانی- حتّی در زمان ما- می بینیم او خودش دین دارد. طبق منطق اینها اصلاً محال است كه اینشتین یك آدم معتقد به دین و مذهب باشد، یا ماكس پلانك یا ویلیام جیمز یا بركسون یا داروین و امثال اینها كه دانشمندان درجه یك به شمار می روند. در كتاب داروینیسم (بهزاد) می نویسد علی رغم تكفیرهای شدیدی كه كلیسا از داروین كرد، تا آخر عمر به خدای یگانه مؤمن و معتقد باقی ماند. همین داروینیزمی كه این قدر ابزار دست ماركسیستها قرار گرفته، علم داروین [پایه گذار این مكتب ] را لا مذهب نكرد. در جای دیگر خواندم كه داروین در وقت مردن، كتاب مقدّس را روی سینه اش چسبانده بود و رها نمی كرد. این امر با این منطقها جور در نمی آید.

دیگر این كه به حساب ماركسیستها امتیازات طبقاتی را از بین ببرید دین خود به خود از بین می رود، یعنی احتیاج ندارد شما با دین مبارزه كنید. به منطق آنها جهل را از بین ببرید دین خود به خود از بین می رود، و به منطق اینها امتیازات طبقاتی را از بین ببرید، جامعه ی سوسیالیستی ایجاد كنید، خود به خود دیگر دینی وجود نخواهد داشت. كذبش در خود كشورهای سوسیالیست [آشكار شد. ] خود كشورهای سوسیالیست بهترین دلیل بر ردّ اینهاست. این كه اینها هنوز هم در كشور شوروی تبلیغات زیاد علیه دین می كنند برای چیست؟ امتیازات طبقاتی دیگر وجود ندارد، ولی باز هر چند یك بار می گویند در جوانان دین رسوخ كرده، شروع كنید به مبارزه كردن.

در حالی كه علّت كه از بین رفت دیگر معلول از بین می رود. شما می گویید كه علّت پیدایش دین امتیازات طبقاتی بوده، در اینجا هم كه جامعه تان طبقاتی نیست، پس چرا گرایش به دین پیدا كردند؟ پس ریشه ی دیگری باید داشته باشد. یا در كشورهای دیگر، مثلاً در كشورهای اسلامی، ما باید چنین فرض كنیم: همین قدر كه یكی از كشورهای اسلامی سوسیالیست شد دیگر درب تمام مسجدها خود به خود بسته می شود، و حال آنكه می بینیم كشورهای اسلامی نه خود دغدغه ای دارند و نه ما بر ایشان دغدغه ای داریم. كشورها دارند سوسیالیست می شوند و هیچ این خطر برایشان وجود ندارد. اگر یك لامذهبی هایی در كشورهای سوسیالیست وجود دارد در كشورهای طبقاتی بیشتر وجود دارد. الآن در كشورهای طبقاتی آیا گروههای حاكمه بیشتر با دین و مذهب مبارزه می كنند یا گروههای محكوم؟ [بدیهی است كه گروههای حاكمه؛ و حال آنكه مطابق ماركسیسم مذهب ساخته ی طبقه ی حاكمه است ] ؛ و اینها واقعیّات اجتماعی است كه با آن روبرو هستیم. اینها با منطق این افراد چگونه توجیه می شود؟ چگونه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 583
می توانند اینها را توجیه كنند؟ !
[1] . همین جهّال و داش مشدی های خودمان، اینهایی كه جز عربده كشیدن چیزی سرشان نمی شود، آیا در میان اینها دیندار بیشتر است یا بی دین؟ هم دیندار دارند و هم بی دین.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است