در
کتابخانه
بازدید : 483421تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Collapse فطرت فطرت
Expand معنای فطرت معنای فطرت
Expand فطریّات انسان فطریّات انسان
Expand گرایشهای مقدّس گرایشهای مقدّس
Expand عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی عشق و پرستش *توجیه گرایشهای انسانی
Expand عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی عشق روحانی ماركسیسم و ثبات ارزشهای انسانی
Expand تكامل اصالتهای انسانی تكامل اصالتهای انسانی
Expand مبنا و منشأ مذهب مبنا و منشأ مذهب
Expand عشق و عبادت عشق و عبادت
Expand فطری بودن دین فطری بودن دین
Expand بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم بررسی و نقد نظریّه ی دوركهیم
نظر قرآن درباره ی منشأ دین
Expand توحیدتوحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
دو سؤال اینجا رسیده است. چون هر دو سؤال جزء بحثهای ما هست ناچاریم كه فعلاً وقت خودمان را صرف جواب اینها نكنیم. همین قدر خواستم اجمالاً عرض كنم كه چنین سؤالاتی هست. یكی در واقع در معنی فطری بودن جستجوی از خداست كه ضمناً مطلبی را از كتابی به نام خدا از دیدگاه قرآن [1] نقل كرده اند كه انسانها پدیده های طبیعی را كه می دیدند در جستجوی علّت آنها بودند و هر علّتی را كه به دست می آوردند به نوبه ی خود به دنبال علّت دیگری برای آن بودند و همین امر بالاخره بشر را رسانده است به این كه پس این سلسله ی علّتها باید در جایی منتهی بشود، چون اگر بنا بشود كه هر پدیده ای خودش معلول پدیده ی دیگری باشد كه آن پدیده ی دیگر مانند خود این هست، به اصطلاح همان فكر ارتكازی امتناع تسلسل [پیش می آید، ] پس در نهایت امر فكرشان به اینجا منتهی شده است كه باید یك نقطه ی مركزی وجود داشته باشد كه آن، علّت العلل باشد و همه ی علّتها از آنجا پیدا شده باشد. این را از آنجا نقل كرده اند و بعد نوشته اند كه:

بنابراین در اینجا دیدیم كه پدیده های خارجی، انسانها را به جستجوی مبدأ اوّلیّه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 488
سوق دادند. اگر می گوییم كه جستجوی خدا و به قول شما- در جلد پنجم اصول فلسفه- بحث از خدا فطری است پس دخالت پدیده های خارجی را در سوق دادن انسان به بحث از خدا چگونه توجیه می كنیم؟ به عبارت دیگر آیا ما خود اعتراف نمی كنیم كه پدیده های خارجی، انسان را به بحث از خدا متوجّه می نمایند و نه عاملی در وجود انسان؟
خیال می كنم كه اگر همان اصول فلسفه را به دقّت مطالعه كرده باشید جواب این سؤال در آنجا هست. آن طور كه اجمالا یادم هست، یك بیان كه در آنجا كرده ایم از راه علّیّت عامّه است، یعنی این كه بشر در جستجوی خدا برآمده است به علّت همین بوده است كه «اصل علّیّت» بر روحش حاكم بوده، یعنی در جستجوی علّتها بوده است، و همین جستجوی از علّتها او را به علّت العلل رسانده است. این عین این مطلب است كه «عامل» در وجود انسان است، یعنی اگر در انسان این انگیزه نبود كه علّتها را كشف كند و به سرچشمه ی علّتها برسد، پدیده های خارجی را كه می دید همین جور بی تفاوت از كنار آنها می گذشت. بحث این است كه وقتی انسان پدیده ی خارجی را می بیند، آنچه او را وادار می كند به جستجوی علّت آن بپردازد چیست؟ آن پدیده ی خارجی كه خودش را بر انسان عرضه می دارد، بر حیوان هم عرضه می دارد، یعنی آنچه كه انسان می بیند حیوان هم می بیند، ولی آن چیزی كه بعد از دیدن این پدیده های خارجی، انسان را وادار می كند كه در جستجوی علّتها برآید این است كه چنین حسّی در انسان هست كه هر پدیده ای نیازمند به علّت است و قهراً آن علّت هم اگر مانند این پدیده خود پدیده ای باشد و نیازمند به علّت، این فكر برای بشر پیدا می شود كه آیا همه ی علّتها یك سرچشمه دارد، سرچشمه ای كه آن، علّتی باشد كه خود پدیده نباشد؟ و این عین معنی فطری بودن است؛ نه تنها با این مطلب منافات ندارد بلكه آن را تأیید می كند.

حال تفصیلش باشد تا ما بعد بحث كنیم.

سؤال دوم راجع به علائم فطری بودن است. قبلاً هم عرض كردیم كه این، بحثی است كه ما در آینده داریم كه علائم فطری بودن یك خصلت چیست؟ ما از كجا بفهمیم كه فلان صفت، فلان خصلت در بشر، فطری بشر است یا معلول یك سلسله عوامل خارجی- عوامل اجتماعی یا عوامل فردی- است؟ می پردازیم به ادامه ی بحث. گفتیم آنچه مسلّم است و جای هیچ شك و بحثی در آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 489
نیست این است كه انسان با همه ی موجودات دیگری كه ما می شناسیم این تفاوتها را دارد [2]: یكی اینكه موجودی است كه جهان خارج را درك می كند، به عبارت دیگر درباره ی جهان خارج می اندیشد، به تعبیر دیگر موجودی است كه فكر می كند، و به تعبیر امروزی موجودی است آگاه، هم از خود آگاه است و هم از جهان آگاه است. انسان به حكم این خصلت خودش، یك سلسله دریافتها از جهان خارج دارد كه ما از آنها تعبیر به «ادراك» می كنیم، و چه كلمه ی خوبی هم از قدیم انتخاب شده است، چون «ادراك» یعنی دریافتن و رسیدن. فلاسفه هم روی ریشه ی لغوی این كلمه تكیه كرده اند. در زبان عربی اگر كسی در جستجوی چیزی باشد و به آن برسد می گویند «ادركه» ؛ مثلاً اگر انسانی، انسانی را تعقیب كند، او فرار می كند، این هم به دنبالش می دود، یك وقت به او می رسد و یك وقت به او نمی رسد؛ اگر به او برسد می گویند: «ادركه» .

دریافت انسان جهان خارج را، نوعی اتّصال و ارتباط است میان انسان و جهان خارج كه گویی انسان تا وقتی كه جاهل است، میان او و جهان، پرده و مانعی است، همین قدر كه به جهان عالم می شود، به جهان می رسد؛ نوعی رسیدن است.

بدون شك در این جهت نه جمادات، نه نباتات و نه حیوانات با انسان شریك نیستند. حیوانات یك نوع آگاهی مبهمی از جهان خارج دارند ولی آن آگاهی قدر مسلّم این است كه در سطح آگاهی انسان نیست. لا اقل آنها فكر نمی كنند، چون فكر كردن یعنی یك موجود با سرمایه های دریافتی ای كه دارد به یك سرمایه ی جدید دست یابد، یعنی از آنچه كه می داند چیزی را كه نمی داند كشف كند. شما وقتی كه می نشینید به فكر كردن درباره ی موضوعی، وقتی كه مشكلی دارید، بعد می نشینید فكر می كنید و راه حلّی كشف می كنید؛ این «فكر كردن» چه عملی است؟ عمل این است كه با نوعی برقرار كردن رابطه میان معلوماتی كه دارید مجهولی را تبدیل به معلوم می كنید، یعنی یك راه حلّ جدید كشف می كنید، درست مثل حالت توالد و تناسل در عالم مادّه و در عالم جسم كه دو موجود- مذكّر و مؤنّث- با یكدیگر ازدواج می كنند و از ازدواج آنها مولود جدیدی به وجود می آید. انسان هنگامی كه فكر می كند، آن سرمایه ها را با همدیگر جفت و جور می كند، از جفت و جور كردن آنها پلی و ارتباطی برقرار می كند و در نتیجه، فكر جدید و راه حلّ جدید برایش پیدا می شود. حیوان اینها را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 490
ندارد، حیوان فقط حس می كند، همین مشاهده ی سطحی، مثلاً رنگها را كه ما می بینیم آنها هم می بینند، حرارت را كه ما احساس می كنیم آنها هم احساس می كنند؛ از این بیشتر نیست؛ ولی فكر كردن از مختصّات انسان است.


[1] . [نوشته ی شهید مظلوم دكتر بهشتی. ]
[2] . نمی خواهیم سایر تفاوتها را نفی كرده باشیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است