در
کتابخانه
بازدید : 483268تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نبرد حقّ و باطل، فطرت، توحید
Expand <span class="HFormat">حقّ و باطل</span>حقّ و باطل
Expand فطرت فطرت
Collapse توحیدتوحید
Expand مقدمات مقدمات
Collapse راههای اثبات وجود خداراههای اثبات وجود خدا
1راه فطرت
Expand 2راههای علمی و شبه فلسفی 2راههای علمی و شبه فلسفی
Collapse 3راههای عقلانی و فلسفی 3راههای عقلانی و فلسفی
Expand راههای عقلانی و فلسفی (1) راههای عقلانی و فلسفی (1)
Expand راههای عقلانی و فلسفی (2) راههای عقلانی و فلسفی (2)
Collapse پاسخ به شبهات پاسخ به شبهات
Collapse 1توحید و تكامل 1توحید و تكامل
Expand 2توحید و مسأله ی شرور2توحید و مسأله ی شرور
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
خود داروین در جاهای مختلفی از كتابش- كه مخصوصا اینجا هم از كتابش نقل می كند- در گوشه و كنار حرفهایش اعتراف می كند كه بالأخره یك عامل مجهولی را باید برای پیدایش این تغییرات معتقد شد، یعنی همه ی این عواملی كه من ذكر می كنم، بازهم معما را حل نمی كند. حتی خودش می گوید كه به من اعتراض كرده اند كه تو برای «انتخاب طبیعی» مانند یك قوه ی فعاله ی ما وراء الطبیعی نظر می دهی، چون آنجا كه می گوید: «طبیعت، اصلح را انتخاب می كند» از آن حدودی كه الآن ما گفتیم بیشتر است كه «خود به خود انتخاب می شود» ، اصلا نشان می دهد كه مثل اینكه طبیعت خودش به سوی انتخاب می رود، یعنی همان توجه به هدف، همان كه الهیون می گویند «اصل توجه به غایت» .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 251
من نمی دانم چرا این «اصل توجه به غایت» این قدر در میان اروپاییها بد نام شده است؟ ! به آن «فینالیزم» می گویند. یك كتابی هست به نام «فرضیه های تكامل» كه [نویسنده ] خیلی هم روی آن زحمت كشیده و آنچنان با این فینالیزم دشمنی به خرج می دهد [كه می گوید] آلودگیهای فینالیستی! من نمی دانم علت این دشمنی چیست.

حتی در میان مسلمین هم گاهی یك حرفهای كودكانه ای درباره ی این اصل «علت غایی» گفته اند كه با نظریات علمی جور در نمی آید. خود فرنگیها در چند كتاب - از جمله در همان كتاب فرضیه های تكامل- نقل می كنند و من اولین بار در كتاب انور خامه ای (یكی از توده ای ها) خواندم كه كشیشی این حرف را گفته كه این خطوطی كه روی طالبی قرار می گیرد (طالبی را می بینید قاچ قاچ است و روی هر قاچ آن یك خطی هست) برای این است كه وقتی ما به خانه می رویم و می خواهیم برای بچه ها طالبی قسمت كنیم، به اصطلاح قاچ قاچ قسمت كنیم. اگر بنا شود كه ما علت غایی را این طور توجیه كنیم و هدف از قاچها و خطوط روی طالبی را این بدانیم كه ما بفهمیم چطور كارد را روی طالبی قرار دهیم و آن را تقسیم كنیم، واضح است [كه قابل قبول نیست ] اما اگر مقصود این است كه سیر طبیعت یك سیر هدفی است، یك نوع نور و عشق به كمالی در ذات طبیعت قرار دارد، طبیعت سر دوراهی ها قرار می گیرد و راه اصلح را خود انتخاب می كند، در این صورت چاره ای از آن نیست.

اگر تمام حرفهای داروین صد در صد هم درست باشد، بالأخره باید به این [عامل ما وراء الطبیعی ] معترف شد. اگر «موتاسیون» یا جهش هم درست باشد- كما اینكه گویا حالا دیگر تكیه روی این اصل است نه روی تغییرات تدریجی- باز تا این عامل مجهولی كه آنها می گویند و همان اصلی را كه الهیون در باب نظامات خلقت گفته اند دخالت ندهیم، پیدایش موجودات زنده قابل توجیه نیست. هم لامارك و هم داروین، چون شخصا مطالعه داشته اند و از نزدیك اشیاء را می دیده اند- بالأخره مرد عالم با غیر عالم فرق می كند- با اینكه تكیه شان روی علل طبیعی بوده، ولی در عین حال آن جریان واقعی طبیعت را حس می كرده اند كه به چه شكل و چه نحو است. داروین می گوید به من می گویند تو كه می گویی «انتخاب طبیعی» ، آخر به صورت یك قوه ی فعاله ی ما وراء الطبیعی تعبیر می كنی. بعد می گوید البته این تعبیرات، تعبیرات مجازی است كه من می گویم و شما به كلمه ی «انتخاب» خیلی خرده گیری نكنید. بالأخره در بعضی از حرفهایش می گوید: خوب، حالا ما اگر برای طبیعت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 252
شخصیت قائل شدیم، چه مانعی دارد؟ «برای طبیعت شخصیت قائل بشوم» همین حرف است [كه در طبیعت میل به تكامل و توجه به هدف هست ] . طبیعت چه شخصیتی دارد؟ مقصود او شخصیت اجتماعی كه نیست، مقصود این است كه خود طبیعت- یعنی طبیعت موجود زنده- هم نقشی دارد. همیشه نباید دنبال عوامل خارجی رفت كه عوامل خارج از وجود این موجود زنده، چه اثری روی آن بخشیده است، در خود این موجود زنده هم یك میل به تكامل و توجه به هدف وجود دارد. این [مطلب ] را من از قسمتهای مختلف این كتاب برایتان می خوانم. بعضی از قسمتها قدری ابهام دارد و بعضی نه. می گوید:

«گفته اند من از انتخاب طبیعی مانند نوعی قوه ی فعاله یا قدرت مافوق الطبیعه صحبت می كنم [1]، ولی چه كسی به مؤلفینی كه از اثر قوه ی جاذبه سخن می گویند و آن را تنظیم كننده ی حركات سیارات می دانند ایرادی می كند؟ هر كسی معنی این اصطلاحات مجازی را می داند و ضرورت آنها را برای روشن ساختن بحث به ایجاز سخن درك می كند. در عین حال خیلی مشكل است در این اصطلاح از شخصیت دادن به طبیعت اجتناب شود [2]. انسان روی صفات ظاهری و مرئی جانداران می تواند مؤثر باشد، در صورتی كه طبیعت (اگر مجاز باشم تحت این اسم به بقای اصلح شخصیت دهم) به ظواهر نمی پردازد اگر چه ظاهر فایده ای برای موجود زنده در بر نداشته باشد [3]. طبیعت می تواند روی اعضای داخلی و كمترین اختلاف ساختمانی جسمانی و تمام اعمال حیاتی مؤثر باشد. انسان فقط یك منظور دارد و آن انتخاب جاندار است به نفع خود، ولی طبیعت انتخاب را به نفع موجود صورت می دهد. طبیعت به صفات انتخاب شده میدان عمل می دهد و این كار، عمل انتخاب را تقویت می كند، در صورتی كه انسان، زادگان آب و هوای مختلف را در یك ناحیه جمع می كند و از صفات منتخبه ندرتا به طرز مخصوص برازنده استفاده می نماید. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 253

[1] . آنها از این كلمات خیلی می ترسند چون وقتی می گویند «قدرت فعاله و ما فوق الطبیعه» فورا آن حرفهای كشیشها به یادشان می افتد و لهذا زود نفی می كنند.
[2] . هنوز این عبارت او خیلی صراحت ندارد، ولی عبارتهای بعدی صراحت دارد.
[3] . یعنی تا ظاهر فایده ای برای موجود زنده نداشته باشد، طبیعت به آن نمی پردازد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است