در
کتابخانه
بازدید : 62042تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اسلام ضمن اعلام ختم نبوّت، جاویدان ماندن خویش را اعلام كرد:

حلال محمّد حلال الی یوم القیامة و حرام محمّد حرام الی یوم القیامة [1].
پرسروصداترین پرسشها و ایرادها در اطراف همین موضوع است. می گویند:

مگر ممكن است چیزی جاوید بماند؟ ! همه چیز در جهان بر ضدّ جاوید ماندن است؛ اساسی ترین اصل این جهان اصل تغییر و تحوّل است؛ تنها یك چیز جاودانی است، آن اینكه هیچ چیز جاودانی نیست.

منكران جاوید ماندن، گاهی به سخنان خود رنگ فلسفی می دهند و قانون تغییر و تحوّل را كه قانون عمومی طبیعت است دلیل می آورند.

اگر به این مسأله صرفاً از این جنبه بنگریم جواب ایراد روشن است: آن چیزی كه همواره در تغییر و تحوّل است، مادّه و تركیبات مادّی جهان است، امّا قوانین و نظامات- خواه نظامات طبیعی و یا نظامات اجتماعی منطبق بر نوامیس طبیعی- مشمول این قانون نمی باشند. ستارگان و منظومه های شمسی پدید می آیند و پس از چندی فرسوده و فانی می گردند، امّا قانون جاذبه همچنان پای برجاست؛ گیاهان و جانوران زاده می شوند و می زیند و می میرند، ولی قوانین زیست شناسی همچنان زنده است.

همچنین است حال انسانها و قانون زندگی آنها؛ انسانها از آن جمله شخص پیغمبر می میرد، ولی قانون آسمانی او زنده است.

مصطفی را وعده داد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سبق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 178
در طبیعت، «پدیده ها» متغیّرند نه قانونها. اسلام قانون است نه پدیده. اسلام آن وقت محكوم به مرگ است كه با قوانین طبیعت ناهماهنگ باشد، امّا اگر چنانكه خود مدّعی است از فطرت و سرشت انسان و اجتماع سرچشمه گرفته باشد و با طبیعت و قوانین آن هماهنگی داشته باشد، چرا بمیرد؟ !
ولی گاهی از جنبه ی اجتماعی ایراد می كنند، می گویند: مقرّرات اجتماعی یك سلسله مقرّرات قراردادی است كه بر اساس نیازمندیهای اجتماعی وضع می شود.

نیازمندیها كه مبنا و اساس مقرّرات و قوانین اجتماعی می باشند به موازات توسعه و تكامل عوامل تمدّن در تغییرند، نیازمندیهای هر عصر با نیازمندیهای عصر دیگر متفاوت است، نیازمندیهای بشر در عصر موشك و هواپیما و برق و تلویزیون با نیازمندیهای عصر اسب و الاغ و شتر به كلّی فرق كرده است؛ چگونه ممكن است مقرّرات زندگی او در این عصر همان مقرّرات عصر اسب و الاغ و شتر باشد؟ به عبارت دیگر، توسعه و پیشرفت عوامل تمدّن، لزوماً و جبراً مقتضیات جدیدی می آورد؛ نه ممكن است جلو «جبر تاریخ» را گرفت و زمان را به یك حال نگه داشت و نه ممكن است با مقتضیات زمان هماهنگی نكرد. پابند بودن به مقرّرات ثابت و یكنواخت، مانع انعطاف و انطباق با مقتضیات زمان و هماهنگی با قافله ی تمدّن است.

بدون شك مهمترین مسأله ای كه ادیان و بالاخص اسلام در این عصر با آن مواجه است همین مسأله است. نسل جدید جز درباره تحوّل و دگرگونی و نوطلبی و درك مقتضیات زمان نمی اندیشد. در مواجهه با این نسل، اوّلین سخنی كه به گوش می رسد همین است. از نظر افراطیهای این نسل، مذهب و نوخواهی دو پدیده ی متضادّند: خاصیّت نوخواهی، تحرّك و پشت كردن به گذشته است و خاصیّت مذهب، جمود و سكون و توجّه به گذشته و پاسداری وضع موجود.

اسلام بیش از هر مذهب دیگر باید با این گروه پنجه نرم كند، زیرا اسلام از طرفی دعوی جاودانگی دارد- كه بر گوش این گروه سخت سنگین است- و از طرف دیگر در همه ی شئون زندگی مداخله كرده است از رابطه ی فرد با خدا گرفته تا روابط اجتماعی افراد، روابط خانوادگی، روابط فرد و اجتماع، روابط انسان و جهان. اگر اسلام مانند برخی ادیان دیگر به یك سلسله تشریفات عبادی و دستور العمل های خشك اخلاقی قناعت كرده بود چندان مشكلی نبود، امّا با اینهمه مقرّرات و قوانین مدنی، جزائی، قضائی، سیاسی، اجتماعی و خانوادگی چه می توان كرد؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 179
چنانكه می بینیم در این اشكال، از «جبر تاریخ» ، «تغییر نیازمندیها» ، «لزوم رعایت مقتضیات زمان» سخن به میان آمده است؛ از این رو لازم است ما درباره ی این سه موضوع كه عنصر اصلی این ایراد را تشكیل می دهند اندكی بحث كنیم، سپس راه حلّ مشكل را از نظر اسلام بیان نماییم.

این مقاله ادّعا ندارد كه در این صفحات محدود بتواند همه ی جوانب این مطلب را به تفصیل متعرّض شود؛ زیرا بررسی چنین مسأله ای كه به فلسفه و فقه و تاریخ و جامعه شناسی توأماً مربوط است در خور یك كتاب پرحجم و محصول سالها مطالعه است. این مقاله امیدوار است نشانه هایی از راه حلّ این مشكل ارائه دهد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 180

[1] . اصول كافی، ج /2ص 17.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است