در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعضی افراد عادت دارند كه خدا را در میان مجهولات خودشان جستجو كنند [1]؛ یعنی به هر معمّایی كه رسیدند و نتوانستند آن را حل كنند آن را به ما وراء طبیعت ارجاع می كنند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 113
از بعضی اشخاص اگر بپرسید كه چطور شد این نانی كه تو می خوری به این صورت در آمد و نان شد، می گوید: آرد بود و در دكان نانوایی خمیر شد و در تنور پخته شد.

- چطور شد كه آرد شد؟ - گندم بود و در آسیاب زیر سنگ آرد شد.

- گندم چطور به وجود آمد؟ - زارع آن را كاشت و او از زمین رویید و بعد آن زارع آن را درو كرد و خرمن كرد و كوبید و از كاه جدا كرد.

- چطور شد كه رویید؟ - باران آمد و آفتاب تابید و سبز شد.

- چطور شد كه باران آمد؟ - این را دیگر خدا آورد.

مثل این است كه خداوند تا قبل از این مرحله در جریان نبود، در این مرحله وارد جریان شد.

این گونه تصوّر درباره ی خدا غلط و گمراه كننده بلكه كفر و الحاد است. در این گونه تصوّر، انسان خدا را شبیه و همپایه ی یكی از مخلوقاتش قرار داده، او را علّتی در عرض علّتها و اسبابهای این جهان فرض كرده، و حال آنكه او فوق همه ی علّتها و اسبابها و سر چشمه ی همه ی علل و اسباب است.

در این گونه طرز تفكّرها مثل این است كه بین خدا و اسباب مادّی تقسیم كار شده: نیمی را خدا و نیمی را غیر خدا انجام می دهد؛ قسمتی از كارها را اسباب مادّی انجام می دهد و قسمتی را خدا؛ مثل این است كه در سایر كارها خدا دخالت نداشته است و در آمدن باران و ابر كه كار خداست، سبب دیگری مانند سایر اسباب دخیل نبوده؛ و اگر بگویی خیر، آمدن باران و حركت ابر هم یك سببی مانند همین اسباب دارد، دیگر در نظر او جایی برای خدا باقی نمی ماند.

خدا را تا آنجا كه اسباب ظاهری طبیعت را می بیند- از پختن نان و آرد شدن گندم و افشاندن بذر و شخم زدن زمین و آمدن باران- دخالت نمی دهد، از آن نقطه به بعد چون اسباب ظاهری طبیعی را نمی بیند و نمی داند، خدا را دخالت می دهد؛ یعنی خداوند را در میان مجهولات خود جستجو می كند؛ مثل اینكه ما وراء الطّبیعة انباری
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 114
است كه ما مجهولات خود را باید به آنجا ارجاع كنیم.

خدایی كه در ردیف علل مادّه و طبیعت قرار بگیرد خدای واقعی نیست. خدایی كه قرآن معرّفی می كند این طور نیست. طبق تعلیمات قرآن این طرز فكر در باب توحید، شرك است و كفر و الحاد. خدایی كه قرآن معرّفی می كند با همه چیز هست و در همه جا حاضر است؛ هیچ جا از او خالی نیست و نسبتش با همه ی موجودات و علل و اسباب علی السّواء است؛ تمام سلسله ی منظّم علل و اسباب قائم به ذات اوست.

آن روش، روش معمولی افرادی است كم عمق كه خداوند را در میان مجهولات و مسائلی كه علل ظاهری آنها را نمی دانند جستجو می كنند؛ ولی قرآن از طریق حیات و ممات و نظام متقن و موجودی كه هست، از راه اینكه در این نظام موجود و متقن افق حیات بالاتر از افق مادّه است، نوری است كه بر پیكر بی روح مادّه می تابد، كمالی است كه بر او افاضه می شود، حقیقتی است كه مادّه صرفاً جنبه ی قبول و پذیرش نسبت به او دارد نه جنبه ی فاعلیّت و دهش، از این راه دست ما را می گیرد و ما را به افق ملكوت و باطن جهان نزدیك می كند.

مطابق این بیان و این طرز فكر، حیات و زندگی در هر جا كه پیدا شود، در هر مادّه ای كه پیدا شود، طبق هر شرایط و قانونی كه پیدا شود، خواه ابتداءً به طور خلق السّاعه پیدا شود و خواه از طریق تدریج و تكامل، خواه زنده ای از زنده ی دیگر مشتق شده باشد و یا شرایط حیات به طور دیگر فراهم شده باشد، خواه فراهم كننده ی شرایط حیات و زندگی، بشر باشد- اگر روزی بشر قادر شد كه شرایط حیات را به طور تكمیل فراهم كند- و یا فراهم كننده ی شرایط مادّه ی حیاتی، بشر نباشد، پیش آمدهای خاص باشد، در همه ی این صور و احوال، حیات و زندگی فیض خدا و نور خداست؛ نوری است كه بعد از فراهم شدن شرایط و استعداد، بر مادّه افاضه می شود.


[1] . رجوع به مقالات فلسفیاز مؤلّف، مقاله ی «قرآن و مسأله ی حیات» .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است