قرآن كریم ایمان را بر پایه ی تعقّل و تفكّر گذاشته است. قرآن همواره می خواهد
كه مردم از اندیشه به ایمان برسند. قرآن در آنچه باید به آن مؤمن و معتقد بود و آن را
شناخت «تعبّد» را كافی نمی داند. علی هذا در اصول دین باید منطقاً تحقیق كرد. مثلاً
اینكه خداوند وجود دارد و یكی است مسأله ای است كه منطقاً باید به آن پی برد، و
همچنین اینكه حضرت محمّد (صلّی اللّه علیه و آله) پیامبر خداست. این جهت باعث
شد كه علم اصول دین از همان قرن اوّل پایه گذاری شود.
پیوستن اقوام و ملل مختلف به اسلام با یك سلسله افكار و اندیشه ها، و همزیستی
مسلمین با ارباب دیانات دیگر از قبیل یهودیان و مسیحیان و مجوسیان و صابئین، و
مجادلات مذهبی كه میان مسلمین و آن فرقه ها رخ می داد، و خصوصاً پیدایش گروهی
به نام «زنادقه» در جهان اسلام كه به طور كلّی ضدّ دین بودند با توجّه به آزادی ای كه
خلفای عبّاسی- در حدودی كه با سیاست برخورد نداشت- داده بودند، و پیدایش
فلسفه در عالم اسلامی كه به نوبه ی خود شكوك و شبهاتی بر می انگیخت، موجب شد كه
بیش از پیش ضرورت تحقیق در مبانی ایمانی اسلامی و دفاع از آنها در میان مسلمین
احساس شود و موجب ظهور متكلّمان برجسته ای در قرنهای دوم و سوم و چهارم
گردید.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 60