در
کتابخانه
بازدید : 105354تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بدیهی است كه همه ی این مسائل، همزمان و به وسیله ی یك فرد طرح نشده اند، تدریجاً و به وسیله ی افراد گوناگون پدید آمده و موجب توسعه ی علم كلام گردیده اند.

در میان مسائل نامبرده ظاهراً قدیمی ترین آنها مسأله ی جبر و اختیار است كه البتّه معتزله طرفدار اختیار بودند، و مسأله ی جبر و اختیار مسأله ای است كه در خود قرآن طرح شده است، یعنی قرآن این مطالب را به گونه ای طرح كرده است كه اندیشه ها را بر می انگیزد؛ زیرا از طرفی در برخی آیات تصریح شده كه انسان مختار و آزاد است و هیچ گونه جبری در كار نیست، و از طرف دیگر در برخی آیات تصریح شده است كه همه چیز به مشیّت و اراده ی خداست.

اینجا این توهّم پدید آمده است كه این دو تیپ آیات با هم منافی است. لهذا بعضی آیات اختیار را تأویل كردند و قائل به جبر شدند، و بعضی آیات مشیّت و اراده (قضا و قدر) را تأویل كردند و قائل به اختیار شدند؛ و البته گروه سومی هم هستند كه هیچ گونه تناقض و تنافی ای میان این دو دسته آیات نمی بینند [1]. به علاوه در كلمات علی (علیه السّلام) بحث جبر و اختیار زیاد طرح شده است. علی هذا طرح بحث جبر و اختیار مقارن است با خود اسلام. امّا گروه بندی مسلمین و صف آرایی آنها در مقابل یكدیگر و منقسم شدن به دو گروه جبری و غیر جبری، در نیمه ی دوم قرن اوّل صورت گرفت.

می گویند فكر اختیار اولین بار وسیله ی غیلان دمشقی و معبد جهنی تبلیغ شد.

بنی امیّه مایل بودند كه فكر جبر در میان مردم تبلیغ شود زیرا از این فكر استفاده ی سیاسی می بردند. بنی امیّه در زیر این سرپوش كه همه چیز از ناحیه ی خداست(آمنّا بالقدر خیره و شرّه) [2]حكومت ظالمانه و تحمیلی خودشان را توجیه می كردند. لهذا هر فكر مبنی بر اختیار و آزادی بشر را سركوب می كردند و به همین جهت غیلان دمشقی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 83
و معبد جهنی كشته شدند. در آن وقت طرفداران اختیار به نام «قدریّه» خوانده می شدند [3].

البتّه مسأله ی «كفر فاسق» قبل از مسأله ی جبر و اختیار موضوع بحث و گفتگو واقع شد، زیرا این مسأله وسیله ی خوارج در نیمه ی اوّل قرن اوّل هجری مقارن با خلافت علی (علیه السّلام) مطرح شد، ولی خوارج به صورت كلامی از نظریّه ی خود دفاع نمی كردند و تنها موقعی كه در میان معتزله طرح شد و موجب پیدایش نظریّه ی «منزلة بین المنزلتین» گشت رنگ كلامی به خود گرفت.

مسأله ی جبر و اختیار به نوبه ی خود مسائل عدل، حسن و قبح ذاتی و عقلی، معلّل بودن افعال باری به اغراض، محال بودن تكلیف ما لا یطاق و امثال اینها را به دنبال خود آورد.

در نیمه ی اوّل قرن دوم هجری مردی به نام «جهم بن صفوان» عقاید خاصّی درباره ی صفات خداوند ابراز داشت. مورّخان «ملل و نحل» مدّعی اند كه مسأله ی توحید صفاتی یعنی اینكه صفات خداوند مغایر با ذات نیست كه معتزله اختصاصاً آن را «اصل توحید» می خوانند و همچنین مسأله ی نفی تشبیه یعنی اینكه خداوند به هیچ وجه شبیه مخلوقات نیست (اصل تنزیه) ، اولین بار وسیله جهم بن صفوان ابراز شد و پیروان او را جهمیّه نامیدند. معتزله همچنانكه در عقیده ی اختیار پیرو قدریّه شدند، در عقیده ی توحید و تنزیه پیرو جهمیّه شدند. خود جهم بن صفوان جبری بود. معتزله عقیده ی جبری جهم را نپذیرفتند ولی عقیده ی توحیدی او را پذیرفتند.

علی هذا معتزله در دو اصل اساسی اصول پنج گانه خود یعنی اصل توحید و اصل عدل- بنا بر این نقلها- تابع دو فرقه ی دیگر بودند، اصل توحید را از جهمیّه اقتباس كردند و اصل عدل را از قدریّه، بلكه در حقیقت مكتب معتزله تحوّل یافته و تكامل یافته ی قدریّه و جهمیّه است.

رأس معتزله و آن كسی كه اعتزال به صورت یك مكتب با دست او پایه گذاری شد «واصل بن عطاء غزّال» است، كه در پیش گفتیم كه واصل شاگرد حسن بصری بود و در یك جریان از حوزه ی درس او جدا شد و حوزه ی مستقلّی تشكیل داد و بدین مناسبت حسن گفت: «اعتزل عنّا» یعنی از ما جدا شد. معروف و مشهور است كه به همین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 84
مناسبت بود كه پیروان او «معتزله» نامیده شدند. ولی بعضی دیگر معتقدند كه علّت این نامگذاری چیز دیگر است: كلمه ی «معتزله» ابتداء به گروهی گفته شده كه در جریان جنگ جمل و صفّین روش بی طرفی و كناره گیری را انتخاب كردند، مانند سعد بن ابی وقّاص و زید بن ثابت و عبد اللّه بن عمر. بعدها كه مسأله ی كفر و ایمان فاسق وسیله ی خوارج طرح شد و مسلمین دو دسته شدند، گروهی راه سومی انتخاب كردند و آن كناره گیری و بی طرفی بود؛ یعنی همان روشی كه امثال سعد بن ابی وقّاص در سیاست و مسائل حادّ اجتماعی زمان خود پیش گرفتند، اینها در یك مسأله ی فكری پیش گرفتند.

از این روبه اینها نیز «معتزله» گفته شد یعنی «بی طرف ها» و بعد این نام برای اینها باقی ماند.

واصل در سال 80 هجری متولّد شده و در سال 131 هجری در گذشته است.

بحثهای او محدود بوده به مسأله ی نفی صفات، اختیار، منزلة بین المنزلتین، وعد و وعید و اظهار نظر درباره ی بعضی از اختلافات صحابه.

پس از واصل نوبت به عمرو بن عبید رسید. عمرو برادر زن واصل است و نظریّات واصل را توسعه داد و تكمیل كرد. پس از عمرو، ابو الهذیل علاّف و ابراهیم نظّام ظهور كردند.

ابو الهذیل و نظّام هر دو از شخصیّتهای بارز معتزله به شمار می آیند. كلام وسیله ی این دو نفر رنگ فلسفی گرفت. ابو الهذیل كتب فلاسفه را مطالعه می كرد و بر آنها رد می نوشت. نظّام نظریّات خاصّی در طبیعیّات آورد و هم او بود كه نظریّه ی ذرّه ای بودن جسم را ابراز داشت. ابو الهذیل و نظّام هر دو در قرن سوم هجری در گذشته اند. به احتمال قوی، ابو الهذیل در سال 235 و نظّام در سال 231 در گذشته است.

جاحظ، ادیب و نویسنده ی معروف، صاحب كتاب البیان و التّبیین كه در قرن سوم هجری می زیسته است یكی دیگر از شخصیّتهای بارز معتزله است.

معتزله در دوره ی بنی امیّه با دستگاه حكومت روابط خوبی نداشتند، در اوایل بنی العباس حالت بی طرفی به خود گرفتند ولی در عصر مأمون كه خود اهل فضل و علم و ادب و فلسفه بود مورد توجّه واقع شدند. مأمون و پس از او معتصم و پس از معتصم واثق از معتزله سخت حمایت كردند و این سه خلیفه خود را معتزلی می خواندند.

در همین زمان بود كه بحث داغی بالا گرفت كه دامنه اش در تمام اقطار كشور
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 85
عظیم آن روز اسلامی گسترش یافت و آن اینكه آیا كلام خدا از صفات فعل است یا از صفات ذات؟ و آیا كلام خدا حادث است و یا مانند علم خدا و قدرت و حیات او قدیم است؟ و در نتیجه آیا قرآن كه كلام خداست مخلوق و حادث است یا قدیم و غیر مخلوق؟ معتزله معتقد بودند كه كلام خدا مخلوق است، پس قرآن مخلوق و حادث است و اعتقاد به قدیم بودن قرآن كفر است. مخالفین معتزله برعكس معتقد بودند كه قرآن قدیم است و غیر مخلوق. مأمون به حمایت از معتزله بخشنامه ای صادر كرد كه هر كس معتقد به قدم قرآن باشد تأدیب شود. افراد زیادی به زندان افتادند و شكنجه دیدند.

معتصم و واثق نیز روش مأمون را دنبال كردند، و از جمله كسانی كه در این دوره به زندان افتادند احمد بن حنبل معروف بود. تا نوبت به متوكّل رسید. متوكّل بر ضدّ معتزله گرایش پیدا كرد و اكثریّت مردم با معتزله مخالف بودند. معتزله و طرفدارانشان منكوب بلكه قلع و قمع شدند. خونها در این فتنه ریخته شد و خانمانها به باد رفت.

مسلمین این دوره را «دوره محنت» نامیدند.

معتزله پس از این جریان كمر راست نكردند، میدان برای همیشه به دست مخالفینشان كه «اهل السنّة» و «اهل الحدیث» خوانده می شدند افتاد. در عین حال برخی شخصیّتهای بارز در دوره های ضعف آنها ظهور كرده اند از قبیل ابو القاسم بلخی معروف به كعبی متوفّی در 217 و ابو علی جبّائی متوفّی در 303 و ابو هاشم جبّائی پسر ابو علی جبّائی و قاضی عبد الجبّار معتزلی متوفّی در 415 و ابو الحسین خیّاط و صاحب بن عبّاد و زمخشری متوفّی در 583 و ابو جعفر اسكافی.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 86

[1] . در كتاب انسان و سرنوشت به تفصیل در این موضوع بحث كرده ایم.
[2] . [ترجمه: به قدر ایمان آوردیم، چه خیرش و چه شرّش. ]
[3] . رجوع شود به كتاب انسان و سرنوشت.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است