در
کتابخانه
بازدید : 183440تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
هدایت عامّه
Expand اختصاصات پیامبران اختصاصات پیامبران
Expand نقش تاریخی پیامبران نقش تاریخی پیامبران
Expand هدف نبوّتها و بعثتهاهدف نبوّتها و بعثتها
Expand معجزه ی ختمیّه معجزه ی ختمیّه
Expand قرآن قرآن
Collapse مشخّصات اسلام مشخّصات اسلام
Expand پیغمبر اكرم پیغمبر اكرم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این كتاب كه «مقدّمه ای بر جهان بینی اسلامی» است، در درجه ی اوّل متصدّی همین مطلب است و از لابلای مطالب این كتاب می توان آنها را به دست آورد، ولی به دلیل اینكه رشته ی مطلب در اینجا نگسلد، به طور خلاصه تر و فشرده تر این مشخّصات را بیان می كنیم:

1. جهان، ماهیّت «از اویی» دارد، یعنی واقعیّت جهان واقعیّت «از اویی» است.

فرق میان آنكه چیزی از چیزی باشد بدون اینكه تمام واقعیّتش واقعیّت «از اویی» باشد، مانند فرزند نسبت به پدر و مادر كه از آنها هست ولی واقعیّت وجودی اش غیر از واقعیّت اضافه و نسبتش به پدر و مادر است. امّا جهان ماهیّت «از اویی» دارد، یعنی به تمام واقعیّتش انتساب به حق است، واقعیّتش و اضافه و نسبتش به حق یكی است.

معنی مخلوق بودن همین است، اگر غیر این بود تولید بود نه تخلیقلَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْو در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 234
این صورت فرق نمی كند كه جهان آغاز زمانی داشته باشد یا نداشته باشد. اگر جهان آغاز زمانی داشته باشد، یك واقعیّت «از اویی» محدود است و اگر نداشته باشد، یك واقعیّت «از اویی» نامحدود. محدود بودن و نامحدود بودن زمانی، تأثیری در واقعیّت خلقی و «از اویی» جهان ندارد.

2. جهان كه واقعیّت «از اویی» دارد و به اصطلاح حادث ذاتی است، علاوه بر آن حدوث زمانی دارد، یعنی یك واقعیّت متغیّر و متحرّك است بلكه عین حركت است، و چون عین حركت است یك حدوث مستمرّ است و دائما در حال خلق شدن است، دائما در حال حدوث و فناست، یك لحظه نیست كه جهان خلق و فانی نشود.

3. واقعیّات این جهان، درجه ی تنزّل یافته و مرتبه ی نازله ی واقعیّات جهانی دیگر است كه «جهان غیب» نامیده می شود. آنچه در این جهان به صورت امری مقدّر و محدود است، در مرتبه ای و در جهانی مقدّم بر این جهان (جهان غیب) به صورت وجودی نامقدّر و نامحدود- و به تعبیر قرآن به صورت خزائن- وجود دارد [1]:

وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ [2].

هیچ چیزی نیست مگر آنكه خزانه ها و اصلها و معدنهای آن نزد ماست و ما از آنها فرود نمی آوریم مگر به اندازه ی معیّن.

4. این جهان ماهیّت «به سوی اویی» دارد، یعنی همان طور كه از اوست، به سوی او هم هست. پس جهان در كلّ خود یك سیر نزولی طی كرده و در حالی طی كردن یك سیر صعودی به سوی اوست. همه از آن خدایند و به سوی خدا بازگشت می نمایند إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ [3]:

أَلا إِلَی اَللّهِ تَصِیرُ اَلْأُمُورُ [4].

همانا به سوی خدا اشیاء صیرورت می یابند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 235
إِلی رَبِّكَ مُنْتَهاها [5].

پایان آنها به سوی پروردگار توست.

5. جهان دارای نظام متقن علّی و معلولی، سببی و مسبّبی است. فیض الهی و قضا و قدر او به هر موجودی، تنها از مسیر علل و اسباب خاصّ خود او جریان می یابد [6].

6. نظام علّت و معلول و اسباب و مسبّبات منحصر به علل و معلولات مادّی و جسمانی نیست. جهان در بعد مادّی خود، نظام علّی و معلولی اش مادّی است و در بعد ملكوتی و معنوی خود، نظام علّی و معلولی اش غیر مادّی است، و میان دو نظام تضادّی نیست، هر كدام مرتبه ی وجودی خود را احراز نموده است. ملائكه، روح، لوح، قلم، كتب سماوی و ملكوتی، وسائط و وسائلی هستند كه به اذن پروردگار، فیض الهی وسیله ی آنها جریان می یابد.

7. بر عالم یك سلسله سنن و قوانین لا یتخلّف حكمفرماست كه لازمه ی نظام علّی و معلولی جهان است.

8. جهان، یك واقعیّت هدایت شده است. تكامل جهان، تكامل هدایت شده است. تمام ذرّات جهان در هر مرتبه ای هستند از نور هدایت برخوردارند. غریزه، حس، عقل، الهام، وحی، همه مراتب هدایت عامّه ی جهان اند:

قالَ رَبُّنَا اَلَّذِی أَعْطی كُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی [7].

(موسی و هارون به فرعون) گفتند: پروردگار ما آن است كه به هر چیزی آن نوع خلقتی كه شایسته اش بود عطا كرد و سپس آن را هدایت نمود.

9. در جهان، هم خیر است و هم شر، هم سازگاری است و هم ناسازگاری، هم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 236
جود است و هم منع و امساك، هم نور است و هم ظلمت، هم حركت و تكامل است و هم سكون و توقّف، امّا آنچه وجود اصیل دارد خیر است، سازگاری است، جود است، نور است، حركت است، شر، تضاد، منع، ظلمت، سكون، وجودهای تبعی و طفیلی هستند، در عین حال همین امور تبعی و طفیلی نقش اساسی در فتح باب خیرات و در سازگاریها و تلائمها، در جودها، در نورها، در حركتها و تكاملها دارند.

10. جهان به حكم اینكه یك واحد زنده است، یعنی قوای ذی شعور، جهان را تدبیر می كنندفَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً [8]، از نظر رابطه ی جهان و انسان، جهان عمل و عكس العمل است، یعنی جهان نسبت به نیك و بد انسان بی تفاوت نیست، پاداش و كیفر، امداد و مكافات، در همین جهان علاوه بر آنچه در آخرت خواهد آمد هست، شكر و كفر یكسان نیست:

لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ [9].

اگر از مواهب الهی قدردانی و حق شناسی كنید و به نحو مطلوب بهره برداری نمایید، آنها را بر شما افزایش می دهیم و اگر ناسپاسی كنید و آن نعمتها را بیهوده و در راه خلاف مصرف كنید، عذاب من البتّه شدید است.

علی (علیه السّلام) می فرماید:

لا یزهّدنّك فی المعروف من لا یشكره لك، فقد یشكرك علیه من لا یستمتع بشی ء منه، و قد تدرك من شكر الشّاكر أكثر ممّا أضاع الكافر و اللّه یحبّ المحسنین [10].

اگر به كسی نیكی كردی و او حق شناسی نكرد، تو را به كار نیك بی میل نگرداند، كه به جای او از او كسی حق شناسی خواهد كرد كه تو به او هیچ نیكی نكرده ای و تو بیش از آن مقدار كه كافر نعمت حق تو را ضایع كرده است، از ناحیه ی آن بیگانه بهره مند خواهی شد. خداوند نیكوكاران را دوست می دارد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 237
یعنی جهان در مجموع خود یك دستگاه مرتبط و یك ارگانیسم زنده است، تو انتظار نداشته باش كه پاسخ نیكی را از همان نقطه دریافت كنی كه در آن نقطه نیكی از تو سرزده است، احیانا نیكی در نقطه ای از تو سر می زند و تو پاسخ و پاداش آن را از نقطه ای دیگر كه انتظار آن را نداری دریافت خواهی كرد، چرا؟ چون جهان خدا دارد و خدا نیكوكاران را دوست دارد.

تو نیكی می كن و در دجله انداز*كه ایزد در بیابانت دهد باز 11. بعد از این جهان، جهانی دیگر است. آن جهان، جهان ابدیّت و جهان پاداش و كیفر اعمال است.

12. روح انسان حقیقتی جاودانه است. انسان نه تنها در قیامت به صورت زنده ای محشور می شود، در فاصله ی دنیا و قیامت از نوعی حیات كه حیات برزخی نامیده می شود و از حیات دنیوی قوی تر و كامل تر است بهره مند است. در حدود بیست آیه از قرآن بر حیات انسان در حال پوسیدگی بدن در فاصله ی مرگ و قیامت دلالت دارد.

13. اصول و مبادی اوّلی زندگی، یعنی اصول انسانیّت و اخلاق، اصولی ثابت و جاودانه است. آنچه متغیّر است و نسبی است فروع است نه اصول. چنین نیست كه انسانیّت در عصری چیزی باشد و در عصر دیگر بكلّی مغایر با او، مثلا در عصری انسانیّت در ابو ذر بودن، و در عصر دیگر در معاویه بودن باشد، بلكه اصولی كه به موجب آنها ابو ذر ابو ذر است و معاویه معاویه، موسی موسی است و فرعون فرعون، اصولی جاودانه است.

14. حقیقت نیز جاودانه است. یك حقیقت علمی اگر بالتّمام حقیقت است، برای همیشه حقیقت است و اگر خطاست، برای همیشه خطاست و اگر جزئی از آن حقیقت است و جزئی خطاست، آن جزء كه حقیقت است برای همیشه حقیقت است و آن جزء كه خطاست برای همیشه خطاست. آنچه متغیّر و متبدّل است واقعیّت است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 238
آن هم واقعیّتهای مادّی، امّا حقیقت، یعنی اندیشه های فكری و معتقدات ذهنی بشر، از نظر انطباق و عدم انطباق با واقعیّت، وضع ثابت و یكسانی دارد.

15. جهان، زمین و آسمان به حق و به عدل برپاستما خَلَقْنَا اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ [11].

16. سنّت الهی در این جهان بر پیروزی نهایی حق بر باطل است، حق و اهل حق پیروزند:

وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا اَلْمُرْسَلِینَ. `إِنَّهُمْ لَهُمُ اَلْمَنْصُورُونَ. `وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ اَلْغالِبُونَ [12].

قضا و حتم ما بر این گذشته است كه پیامبران ما یاری می شوند و سپاه ما (سپاه حق) غالب و پیروز است.

17. انسانها به حسب خلقت، مساوی آفریده شده اند. هیچ انسانی بر حسب خلقت، امتیاز حقوقی بر انسان دیگر ندارد. كرامت و فضیلت به سه چیز است: علم هَلْ یَسْتَوِی اَلَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ اَلَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ [13] و جهاد در راه خدافَضَّلَ اَللّهُ اَلْمُجاهِدِینَ عَلَی اَلْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً [14] و سوّم تقوا و پاكیإِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اَللّهِ أَتْقاكُمْ [15].

18. انسان بر حسب اصل خلقت دارای یك سلسله استعدادهای فطری و از آن جمله فطرت دینی و اخلاقی است. مایه ی اصلی وجدان انسان فطرت خدا داد اوست نه موضع طبقاتی یا زندگی جمعی یا كار و مبارزه با طبیعت كه همه ی اینها در وجدان اكتسابی انسان مؤثّرند. انسان به حكم فطرت انسانی خود می تواند فرهنگ یگانه، ایدئولوژی یگانه داشته باشد، می تواند علیه محیط طبیعی و محیط اجتماعی، علیه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 239
عوامل تاریخی، علیه عوامل وراثتی خود قیام كند و خود را از اسارت همه ی اینها رها سازد.

19. به حكم اینكه هر فردی بالفطرة انسان متولّد می شود، در هر انسانی- و لو پلیدترین انسانها- استعداد توبه و بازگشت و پندپذیری هست، لهذا پیامبران مأمورند حتّی پلیدترین افراد و دشمن ترین دشمنان خود را در درجه ی اوّل پند و اندرز دهند و فطرت انسانی آنها را بیدار سازند، چنانچه سود نكرد، به نبرد با آنها برخیزند. به موسی بن عمران در اوّلین برخورد با فرعون توصیه می شود كه:

فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلی أَنْ تَزَكّی. `وَ أَهْدِیَكَ إِلی رَبِّكَ فَتَخْشی [16].

آیا خود را از این ناپاكیها پاك می كنی؟ آیا تو را به سوی پروردگارت هدایت نمایم؟ باشد كه از او بترسی.

20. انسان در عین اینكه یك مركّب حقیقی و یك واحد حقیقی است، بر خلاف مركّبات طبیعی جمادی و نباتی- كه در حال تركیب، اجزاء و عناصر تركیب كننده، هویّت و استقلال خود را از دست می دهند و تضادّ و تزاحم آنها یكسره تبدیل می شود به ملایمت و هماهنگی- عناصر متضادّی كه در خلقت او به كار رفته، هویّت خود را بكلّی از دست نمی دهند و همواره یك كشمكش درونی، او را از این سو به آن سو می كشاند. این تضادّ درونی همان است كه در زبان دینی، تضادّ عقل و جهل یا عقل و نفس یا روح و بدن نامیده می شود.

21. انسان به حكم آنكه دارای جوهر روحانی مستقل است و اراده اش از حاقّ ذات روحانی اش سرچشمه می گیرد، مختار و آزاد است، هیچ جبری و ضرورتی آزادی و اختیار را از او سلب نمی كند، لهذا مسئول خویشتن و جامعه ی خویشتن است.

22. جامعه ی انسان نیز مانند فرد انسان در عین اینكه یك مركّب حقیقی است و از خود قوانین و سنن و نظاماتی دارد و جامعه در كلّ خود در مجموع تاریخ تابع اراده ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 240
فردی خاص از افراد انسان نیست، عناصر متضادّی كه در ساختمان آن به كار رفته است- یعنی گروههای فكری، صنفی، سیاسی، اقتصادی- هویّت خود را بكلّی از دست نمی دهند. جنگ و ستیز به صورت جنگ سیاسی، اقتصادی، فكری و اعتقادی، و بالأخره جنگ میان گرایشهای متعالی انسانهای رشد یافته و به كمال انسانیّت رسیده و میان گرایشهای پست انسانهای حیوان صفت، مادامی كه جامعه به اوج انسانیّت نرسیده است، ادامه دارد.

23. خداوند سرنوشت قوم و مردمی را تغییر نمی دهد مگر آنكه آن مردم خویشتن را تغییر دهند و عوض نمایندإِنَّ اَللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ [17].

24. خداوند متعال كه خالق و پدیدآورنده ی جهان و انسان است، غنیّ بالذّات است، بسیط من جمیع الجهات است، كامل مطلق است، حالت منتظره ندارد، حركت و تكامل در او محال است، صفاتش عین ذاتش است، جهان یكسره فعل اوست، سراسر گیتی مظهر اراده و مشیّت اوست، اراده ی او رقیب ندارد، هر عاملی از عاملها و هر اراده و مشیّتی از مشیّتها در طول مشیّت اوست نه در عرض آن.

25. جهان به حكم اینكه از یك مبدأ صدور یافته و با سیری هماهنگ به سوی او بازمی گردد و به حكم آنكه تحت تدبیر قوایی شاعر و مدبّر به حركت خود ادامه می دهد، از نوعی وحدت برخوردار است شبیه وحدت ارگانیك موجود زنده.


[1] . رجوع شود به تفسیر المیزان، ذیل آیه ی كریمه ی «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ اَلْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ» (انعام/59) .
[2] . حجر/21.
[3] . بقره/156.
[4] . شوری/53.
[5] . نازعات/44.
[6] . رجوع شود به كتابهای عدل الهی و انسان و سرنوشت از مؤلّف.
[7] . طه/50.
[8] . نازعات/5.
[9] . ابراهیم/7.
[10] . نهج البلاغه، حكمت 204.
[11] . احقاف/3.
[12] . صافّات/171- 173.
[13] . زمر/9.
[14] . نساء/95.
[15] . حجرات/13.
[16] . نازعات/18 و 19.
[17] . رعد/11.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است