در
کتابخانه
بازدید : 183371تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
هدایت عامّه
Expand اختصاصات پیامبران اختصاصات پیامبران
Expand نقش تاریخی پیامبران نقش تاریخی پیامبران
Expand هدف نبوّتها و بعثتهاهدف نبوّتها و بعثتها
Collapse معجزه ی ختمیّه معجزه ی ختمیّه
Expand قرآن قرآن
Expand مشخّصات اسلام مشخّصات اسلام
Expand پیغمبر اكرم پیغمبر اكرم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
معجزه ی ختمیّه به حكم اینكه كتاب است و از مقوله ی سخن و بیان و دانش و فرهنگ است، معجزه ی جاودانه است. معجزه ی كتاب تدریجا وجوه اعجازش روشن تر می گردد.

امروز شگفتیهایی از قرآن بر مردم زمان ما روشن شده كه دیروز روشن نبود و ممكن نبود باشد. معجزه ی كتاب را اندیشمندان بهتر از مردم عوام درك می كنند. معجزه ی ختمیّه از آن جهت از نوع «كتاب» شد كه این مزایای متناسب با دوره ی ختمیّه را داشته باشد.

امّا. . .

آیا این معجزه از آن جهت از نوع كتاب شد كه ضمنا توجّه بشر را از غیب به شهادت، از نامعقول به معقول و منطقی، و از ماورای طبیعت به طبیعت هدایت كند؟ آیا محمّد (ص) می كوشد تا كنجكاوی مردم را از امور غیر عادی و كرامات و خوارق عادات به مسائل عقلی و منطقی و علمی و طبیعی و اجتماعی و اخلاقی متوجّه سازد و جهت حسّاسیّت آنها را از «عجایب و غرایب» به «واقعیّات و حقایق» بگرداند؟ به نظر نمی رسد كه این نظریّه صحیح باشد. اگر چنین باشد باید بگوییم همه ی پیامبران دعوت به غیب كرده اند و محمّد (ص) دعوت به شهادت. پس چرا صدها آیه از قرآن به همین «عجایب و غرایب» اختصاص یافته است؟ بدون شك یك امتیاز اساسی قرآن دعوت به مطالعه ی عالم طبیعت و شهادت به عنوان آیات الهی است، ولی دعوت به مطالعه ی طبیعت به معنی منصرف ساختن اذهان از توجّه به هر امر غیر طبیعی نیست. بر عكس، دعوت به مطالعه ی طبیعت به عنوان «آیات» و «نشانه» ها به معنی عبور دادن از طبیعت به ماورای طبیعت است. از نظر قرآن، راه غیب از شهادت و راه ماورای طبیعت از طبیعت و راه معقول از محسوس می گذرد.

اهمیّت كار محمّد (ص) در این است كه همان طور كه به نظر در طبیعت و تاریخ و اجتماع می خواند و مردمی را كه جز در برابر هر چه غیر طبیعی است تسلیم نمی شوند تسلیم عقل و منطق و علم می نماید، می كوشد اندیشه ی مردمی را هم كه دم از عقل و منطق می زنند و جز در برابر هر چه طبیعی و محسوس است تسلیم نمی شوند، به منطقی برتر و عالی تر آشنا سازد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 207
امتیاز اساسی جهانی كه مذهب به طور كلّی- بخصوص اسلام- ارائه می دهد با جهانی كه علوم و فلسفه های محض بشری ارائه می دهند این است كه به قول «ویلیام جیمز» در ساختمان جهان مذهب عناصری وجود دارد علاوه بر عناصر مادّی، و قوانینی وجود دارد علاوه بر قوانین شناخته شده ی بشری.

قرآن نمی خواهد توجّه به طبیعت و محسوسات را جانشین توجّه به ماورای طبیعت و امور نامحسوس نماید. اهمیّت قرآن در این است كه در عین توجّه دادن به طبیعت- و به تعبیر خود قرآن «شهادت» - ایمان به «غیب» را سرلوحه ی دعوتش قرار می دهد: «الم، `ذلِكَ اَلْكِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ، `اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ. . . » [1].

چگونه ممكن است قرآن در پی منصرف ساختن مردم از توجّه به آن امور باشد در حالی كه خودش از همان مقوله ی «عجایب و غرایب» یعنی معجزه است، بعلاوه بیش از صد آیه در همان مقوله آورده است؟ من معنی این جمله را نمی فهمم كه: «كتاب تنها معجزه ای است كه اعتقاد به آن تنها به معتقدان به امور غیبی منحصر نیست» .

چه اعتقادی؟ اعتقاد به اینكه كتابی است و مطالب عالی دارد، و یا اعتقاد به اینكه معجزه است؟ اعتقاد به معجزه بودن چیزی به معنی آیت و بیّنه ی الهی بودن، مساوی است با اعتقاد به غیب. چطور ممكن است یك نفر در آن واحد، هم اعتقاد به غیب داشته باشد و هم نداشته باشد؟ گفته شد: «معجزه ی محمّد از مقوله ی امور غیر بشری نیست، اگر چه یك عمل غیر بشری است» .

معنی این جمله نیز برای من مبهم است و دو گونه ممكن است تفسیر شود: یكی اینكه معجزه ی محمّد (قرآن) به حكم اینكه وحی است نه سخن خود آن حضرت، پس یك عمل غیر بشری است، امّا در عین اینكه سخن بشر نیست و سخن خداست، از مقوله ی امور بشری است و كاری است عادی در ردیف كارهای بشری.

بعید به نظر می رسد كه مقصود این باشد، زیرا در این صورت قرآن امتیازی از سایر كتب آسمانی ندارد. همه ی آن كتابها به حكم اینكه از مبدأ وحی صادر شده اند عمل غیر بشری هستند، ولی به حكم اینكه جنبه ی خارق العاده ندارند از مقوله ی امور
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 208
غیر بشری نیستند، همچنانكه پاره ای كلمات داریم كه به نام «احادیث قدسیّه» معروف اند و عینا سخن خدایند كه وحی و الهام شده اند، امّا معجزه و از مقوله ی امور غیر بشری نیستند.

امتیاز قرآن از سایر كتب آسمانی و از احادیث قدسیّه در این است كه هم عمل غیر بشری است- یعنی وحی است- و هم از مقوله ی امور غیر بشری، یعنی در حدّ اعجاز و قدرت ما فوق بشری است. لهذا قرآن می گوید:

قُلْ لَئِنِ اِجْتَمَعَتِ اَلْإِنْسُ وَ اَلْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا اَلْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً [2].

تفسیر دوّم این جمله این است كه معجزه ی محمّد بر خلاف معجزات سایر پیامبران از قبیل عصا را اژدها كردن و مرده را زنده كردن كه مقوله و تیپ كار از مقوله و تیپ كار بشر نیست، از مقوله ی كارهای بشری است، چون از نوع سخن و بیان و علم و فرهنگ است، ولی عمل غیر بشری است، یعنی در حدّ ما فوق بشری است، از قدرتی غیبی و ما وراء الطّبیعی سرچشمه می گیرد. اگر مقصود این باشد- و باید هم همین باشد- این خود اعتراف است به غیب، ما وراء الطّبیعه، خارق عادت، و بالأخره آنچه «عجایب و غرایب» خوانده شد. پس چرا از اوّل، برداشت ما از معجزه و خارق عادت، برداشتی از نوع برداشت از خرافه و امور نامعقول باشد؟ آیا نمی بایست ما از اوّل، حساب معجزه و خرق عادت را از حساب خرافات و اوهام جدا سازیم تا افراد كم اطّلاع، از این برداشتها برداشت دیگری كه خود ما هم نمی خواهیم، نكنند؟ و اساسا چرا تعبیر معروف «كتاب پیامبر اسلام معجزه است» را تغییر داده و بگوییم «معجزه ی پیامبر كتاب است» كه قابل سوء تعبیرها و سوء تفسیرهاست؟ ! از این نویسنده ی محترم در جزء آخرین آثارش مقاله ای تحت عنوان «قرآن و كامپیوتر» در رساله ی «فلق» - نشریّه ی دانشجویان دانشكده ی ادبیّات تهران- منتشر شد كه می توان آن را تصحیح نقطه نظر او در مسأله ی اعجاز و نشانه ای از تكامل تدریجی فكر او تلقّی كرد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 209
در آن مقاله پیشنهاد تبدیل كلمات قرآن به علائم كامپیوتری و استفاده از این مظهر عظیم تمدّن بشری برای كشف حقایق قرآن طرح شده كه البتّه پیشنهاد بسیار بجا و بموقعی است. آنگاه به آنچه بعضی از دانشمندان مصری در این زمینه انجام داده اند و آنچه بعضی از مهندسان مسلمان ایرانی در صدد انجام آن در این زمینه هستند و یا انجام داده اند اشاره شده و سپس تحت عنوان «اعجاز قرآن را چگونه می توان اثبات كرد؟ » بحث جالبی در همین مقوله كرده و در ضمن به كتاب بسیار ارزنده ی سیر تحوّل قرآن كه اخیرا منتشر شده اشاره كرده و كشف با ارزش مؤلّف دانشمند آن كتاب را ستوده كه ثابت كرده كوتاهی و بلندی آیات و افزایش كلمات وحی شده بر رسول اكرم در طول بیست و سه سال، یك منحنی دقیق و منظّم و خارق العاده ای را طی كرده است، و خود چنین اضافه می كند:

«چه سخنوری است در عالم كه بتوان از روی طول عبارت، سال ادای هر جمله اش را معیّن كرد؟ بخصوص كه این متن كتابی نباشد كه مثل یك اثر علمی یا ادبی، نویسنده ای نشسته باشد و آن را در یك مدّت معیّن و پیوسته نوشته یا سروده باشد، بلكه سخنانی است كه در طول 23 سال زندگی پرتلاطم یك انسان بر زبانش رفته، بویژه كتابی نباشد كه نویسنده اش در یك موضوع- یا حتّی زمینه ی تعیین شده ای- تألیف كرده باشد، بلكه مسائلی گوناگون است كه به تدریج بر حسب نیاز جامعه و در پاسخ به سؤالاتی كه عنوان می شود، حوادث یا مسائلی كه در مسیر یك مبارزه ی طولانی مطرح می شود، به وسیله ی رهبر بیان و سپس جمع آوری و تنظیم گردیده است. » [3]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 211

[1] - بقره/1- 3.
[2] . بگو اگر جنّ و انسان گرد هم آیند كه مانند این قرآن را بیاورند، نتوانند، هر چند پشت به پشت یكدیگر بدهند و با یكدیگر همكاری نمایند. (اسراء/88) .
[3] . نشریّه ی فلق: كتاب اول، ص 25.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است