در
کتابخانه
بازدید : 183418تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
هدایت عامّه
Expand اختصاصات پیامبران اختصاصات پیامبران
Expand نقش تاریخی پیامبران نقش تاریخی پیامبران
Expand هدف نبوّتها و بعثتهاهدف نبوّتها و بعثتها
Collapse معجزه ی ختمیّه معجزه ی ختمیّه
Expand قرآن قرآن
Expand مشخّصات اسلام مشخّصات اسلام
Expand پیغمبر اكرم پیغمبر اكرم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آیا پیامبر اسلام غیر از قرآن معجزه ای نداشته است؟ این مطلب گذشته از اینكه از نظر تاریخ و سنّت و حدیث متواتر غیر قابل قبول است، خلاف نصّ قرآن كریم است. «شقّ القمر» در خود قرآن آمده است. فرضا كسی شقّ القمر را توجیه و تعبیر كند (كه البتّه قابل تأویل نیست) ، داستان معراج و سوره ی اسراء را چگونه می توان توجیه و تعبیر كرد؟ در كمال صراحت می فرماید:

سُبْحانَ اَلَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرامِ إِلَی اَلْمَسْجِدِ اَلْأَقْصَی اَلَّذِی بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا.

منزّه است آنكه شبی بنده ی خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی (بیت المقدّس) برد تا برخی از آیات خود را به او بنمایانیم.

آیا این جریان یك خرق عادت، یك معجزه نیست؟ ! در سوره ی مباركه ی تحریم، داستان در میان گذاشتن پیامبر رازی را با یكی از زنان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 201
خود، و باز در میان گذاشتن آن زن آن راز را با زنی دیگر آمده است [1]، كه رسول اكرم به آن زن گفت چرا با دیگری گفتی؟ و قسمتهایی از آنچه میان آن دو زن گذشته بود بازگو كرد. آن زن (با تعجّب) پرسید: تو از كجا اینها را دانستی؟ رسول اكرم فرمود:

خداوند مرا آگاه ساخت. آیا این خبر از غیب نیست؟ معجزه نیست؟ داستان آیات 90- 93 سوره ی اسراء و بعضی آیات دیگر از این قبیل كه مورد استناد واقع شده چیز دیگر است. در آنجا مسأله ی تقاضای معجزه به معنی «آیت» و «بیّنه» خواستن از طرف مردمی كه واقعا تردید دارند و دنبال دلیل و برهان و بیّنه می گردند، نیست. این آیات و آیه ی 50 سوره ی عنكبوت [2] منطق خاصّ مشركان را در معجزه خواهی و منطق خاصّ قرآن را در فلسفه ی معجزه ی پیامبران روشن می كند.

در آیات 90- 93 سوره ی اسراء سخن مشركان اینچنین آغاز می شود: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّی تَفْجُرَ لَنا. . . » یعنی ما به سود تو به تو نمی گرویم و وارد گروه و دار و دسته ی تو نمی شویم، مگر آنكه تو «به سود ما» در مقابل، در این سرزمین خشك مكّه چشمه ای از زمین جاری سازی (یعنی یك معامله) ، یا باغی پردرخت كه در آن نهرها جاری باشد، یا خانه ای پر از طلا داشته باشی- كه ما هم از آنها استفاده كنیم- (یعنی بازهم یك معامله) ، یا پاره ای از آسمان را- آنچنان كه خود می پنداری در قیامت چنین خواهد شد- بر ما بیفكنی (یعنی عذاب و مرگ و پایان كار نه معجزه) ، یا خدا و فرشتگان را نزد ما احضار كنی، یا به آسمان بر شوی و برای ما و به نام و افتخار ما نامه ی خصوصی بیاوری (بازهم یك معامله امّا نه پولی، بلكه عنوانی و تفاخری، بدون توجّه به محال بودن موضوع) .

مشركان نگفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ بِكَ. . . » كه به معنی این است كه تا فلان معجزه را نكنی به تو ایمان نمی آوریم، گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ » كه به معنی این است كه به سود تو به گروه تو ملحق نمی شویم، یعنی یك تصدیق مصلحتی، یك خریدوفروش عقیده. فرق است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 202
میان «آمَنَ به» و «آمَنَ لَه» . علمای اصول فقه در مورد آیه ی 61 سوره ی توبه كه درباره ی رسول اكرم می فرماید: «یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ » همین نكته ی لطیف را استنباط كرده اند. بعلاوه آنچه را كه در مقابل این تأیید و تصدیق مصلحتی تقاضا كرده بودند با تعبیر «تَفْجُرَ لَنا مِنَ اَلْأَرْضِ یَنْبُوعاً» ادا كرده اند، یعنی به سود ما چشمه ای جاری سازی.

معلوم است كه این «مزد» خواهی است نه «بیّنه» خواهی و دلیل خواهی و معجزه خواهی. پیغمبر آمده مؤمن واقعی بسازد نه اینكه به بهای معجزه رأی و عقیده بخرد.

خود نویسنده ی محترم می نویسد كه به پیغمبر می گفتند: «اگر تو پیغمبری، قیمت كالاها را از پیش به ما بگو تا در تجارتمان سود بریم» . واضح است كه این، معجزه خواهی یعنی بیّنه خواهی برای كشف حقیقت نیست، وسیله قرار دادن پیغمبر است برای پول در آوردن. بدیهی است كه پاسخ پیغمبر این است كه اگر خدا مرا به غیب (برای چنین منظورهایی) آگاه می كرد، آن را وسیله برای كارهای دنیایی خودم قرار می دادم، ولی معجزه و غیب وسیله ی این كارها نیست، من پیامبرم و نوید دهنده و بیم دهنده.

مشركان می پنداشتند معجزه امری است در اختیار پیامبر، هر ساعتی كه بخواهد و هر طور بخواهد و برای هر منظوری بخواهد، معجزه می كند. این بود كه از او چشمه جاری كردن، خانه ی طلا داشتن، قیمتها را پیشاپیش خبر دادن، می خواستند. در صورتی كه معجزه مثل خود وحی است، به آن طرف وابسته است نه به این طرف. همان طور كه وحی تابع میل پیغمبر نیست، جریانی است از آن سو كه پیغمبر را تحت تأثیر قرار می دهد، معجزه نیز جریانی است از آن سو كه اراده ی پیغمبر را تحت تأثیر قرار می دهد و به دست او جاری می شود. این است معنی اینكه وحی «باذن اللّه» است، معجزه «باذن اللّه» است، و این است معنی آیه ی 50 سوره ی عنكبوت كه مورد سوء استفاده ی كشیشان است.

إِنَّمَا اَلْآیاتُ عِنْدَ اَللّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ .

آیات و معجزات نزد خداست، من تنها بیم دهنده ای آشكارم.

خبر از غیب به عنوان معجزه، همین گونه است. تا آنجا كه به شخصیّت پیامبر مربوط است او از غیب بی خبر است:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 203
قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ [عِنْدِی خَزائِنُ اَللّهِ ] وَ لا أَعْلَمُ اَلْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّی مَلَكٌ [3].

به شما نمی گویم كه [گنجهای خدا نزد من است ] ، و غیب هم نمی دانم، و به شما نمی گویم كه من فرشته ام.

ولی آنجا كه تحت تأثیر و نفوذ غیب و ماورای طبیعت قرار می گیرد، از راز نهان خبر می دهد و هنگامی كه از او پرستش می شود از كجا دانستی؟ می گوید: خدای دانای آگاه مرا آگاه ساخت.

اگر پیغمبر می گوید: غیب نمی دانم و اگر غیب می دانستم پول فراوان از این راه كسب كرده بودملَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ اَلْغَیْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ اَلْخَیْرِ [4]، می خواهد منطق مشركان را بكوبد، كه غیب دانستن من در حدّ معجزه و برای منظوری خاص و به وسیله ی وحی الهی است. اگر غیب دانستن من یك امر پیش خودی بود و برای هر منظوری می شد آن را به كار برد و وسیله ای بود برای جیب پر كردن، به جای آنكه نرخها را به شما اعلام كنم كه جیب شما پر شود جیب خودم را پر می كردم! قرآن در آیه ی دیگر می گوید:

عالِمُ اَلْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً `إِلاّ مَنِ اِرْتَضی مِنْ رَسُولٍ [5].

خداوند، آگاه نهان است، هیچ كس را بر نهان خود آگاه نمی سازد مگر فرستاده ای مورد رضایت.

قطعا رسول اكرم یكی از آن فرستادگان مورد رضایت است.

از همه ی اینها گذشته، قرآن در آیات فراوانی معجزات رسولان را ذكر كرده است - معجزات ابراهیم، موسی، عیسی- با این حال، چگونه ممكن است وقتی كه از پیامبر اكرم معجزه بخواهند- همچنانكه از رسولان گذشته معجزه خواستند و آنها اجابت كردند- پیغمبر بگوید: «سبحان اللّه! من بشر رسولی بیش نیستم. » ؟ آیا آنها حق نداشتند بگویند آیا پیامبران گذشته كه تو خود معجزات آنها را با اینهمه آب و تاب نقل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 204
می كنی، بشر نبودند یا رسول نبودند؟ آیا ممكن است چنین تناقض صریحی در قرآن وجود داشته باشد؟ آیا ممكن است مشركان متوجّه چنین تناقضی نشده باشند؟ اگر این منطق روشنفكری صحیح باشد، پیغمبر بجای اینكه بگوید:

«سبحان اللّه! من بشر رسولی بیش نیستم» ، بایست می گفت: سبحان اللّه من خاتم رسولانم، من از قاعده ی رسولان دیگر مستثنی هستم، از من آنچه از سایر رسولان می خواستند نخواهید، نه اینكه بگوید من رسولی هستم مانند سایر رسولان.

پس معلوم می شود آنچه مشركان از پیغمبر می خواستند معجزه، یعنی آیت و بیّنه به منظور كشف حقیقت كه حقیقت جویان حق دارند از مدّعیان پیامبری بخواهند، نبوده است، چیزی بوده كه شأن پیغمبران عموما این نبوده كه به چنین درخواستهایی پاسخ بگویند: این است كه پیامبر فرمود: «سبحان اللّه! من بشری رسول بیش نیستم» ، یعنی آنچه شما می خواهید چیزی نیست كه یك حقیقت جو از پیامبران و رسولان بخواهد و رسولان ملزم باشند به آنها پاسخ مثبت بدهند، چیز دیگر است، قرار داد و معامله است، مرا دیدن و خدا را ندیدن و از من بالاستقلال چیز خواستن است، اظهار تكبّر و خود خواهی و اثبات امتیاز برای خود نسبت به دیگران است، تقاضای یك سلسله امور محال است و. . .

من اعتراف دارم كه میل عوام همواره بر معجزه سازی است، نه تنها برای پیغمبر و امام، كه برای هر قبر و سنگ و درختی، ولی آیا این جهت سبب می شود كه ما وجود هر معجزه و كرامت (غیر از قرآن) را از پیغمبر منتفی بدانیم؟ بعلاوه میان معجزه و كرامت فرق است. معجزه یعنی بیّنه و آیت الهی كه برای اثبات یك مأموریّت الهی صورت می گیرد و به اصطلاح مقرون به تحدّی است، منظوری الهی از او در كار است، این است كه محدود است به شرایط خاصّی، امّا كرامت یك امر خارق العاده است كه صرفا اثر قوّت روحی و قداست نفسانی یك انسان كامل یا نیمه كامل است و برای اثبات منظور الهی خاصّی نیست. اینچنین امری فراوان رخ می دهد و حتّی می توان گفت یك امر عادی است و مشروط به شرطی نیست. معجزه زبان خداست كه شخصی را تأیید می كند، ولی كرامت چنین زبانی نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 205

[1] . وَ إِذْ أَسَرَّ اَلنَّبِیُّ إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثاً فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اَللّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِیَ اَلْعَلِیمُ اَلْخَبِیرُ(تحریم/3) .

آنگاه كه پیامبر رازی را با یكی از همسرانش در میان نهاد، همین كه آن زن آن راز را به زن دیگر گفت و خدا پیامبر را بر افشای راز آگاه كرد، قسمتی از آن را پیامبر بازگو كرد و از بازگو كردن قسمت دیگر خودداری نمود. آن زن گفت: چه كسی تو را آگاه ساخت؟ پیامبر گفت: خدای دانای آگاه.
[2] . درباره ی این آیه بعدا بحث خواهیم كرد.
[3] . انعام/50.
[4] . اعراف/188.
[5] . جن/26 و 27.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است