در تبلیغ اسلام سهلگیر بود نه سختگیر، بیشتر بر بشارت و امید تكیه می كرد تا بر
ترس و تهدید. به یكی از اصحابش كه برای تبلیغ اسلام به یمن فرستاد دستور داد كه:
یسّر و لا تعسّر، و بشّر و لا تنفّر
[1].
آسان بگیر و سخت نگیر، نوید بده (میلها را تحریك كن) و مردم را متنفّر نساز!
در كار تبلیغ اسلام تحرّك داشت. به طائف سفر كرد. در ایّام حج در میان قبایل
می گشت و تبلیغ می كرد. یك بار علی (علیه السّلام) و بار دیگر معاذ بن جبل را به یمن
برای تبلیغ فرستاد. مصعب بن عمیر را پیش از آمدن خودش برای تبلیغ مردم مدینه به
مدینه فرستاد. گروه فراوانی از یارانش را به حبشه فرستاد. آنها ضمن نجات از آزار
مكّیان، اسلام را تبلیغ كردند و زمینه ی اسلام نجاشی پادشاه حبشه و نیمی از مردم حبشه
را فراهم كردند. در سال ششم هجری به سران كشورهای جهان نامه نوشت و نبوّت و
رسالت خویش را به آنها اعلام كرد. در حدود صد نامه از او باقی است كه به
شخصیّتهای مختلف نوشته است.
[1] .
دلائل النبوّة، ج /5ص 401.