در
کتابخانه
بازدید : 174754تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی. اوّلین شناختی كه هر كس از ذات حق دارد، غنا و بی نیازی اوست، یعنی ذاتی است كه در هیچ جهتی به هیچ موجودی نیازمند نیست و به تعبیر قرآن «غنیّ» است، همه چیز به او نیازمند است و از او مدد می گیرد و او از همه غنیّ استیا أَیُّهَا اَلنّاسُ أَنْتُمُ اَلْفُقَراءُ إِلَی اَللّهِ وَ اَللّهُ هُوَ اَلْغَنِیُّ [1] و به تعبیر حكما واجب الوجود است.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 100
و دیگر «اوّلیّت» یعنی مبدئیّت و منشئیّت و آفرینندگی اوست. او مبدأ و خالق موجودات دیگر است، موجودات همه «از او» هستند و او از چیزی نیست و به تعبیر حكما «علّت اولی» است.

این اوّلین شناخت و اوّلین تصوّری است كه هر كس از خداوند دارد. یعنی هر كس در مورد خداوند می اندیشد و به اثبات یا نفی، و تصدیق یا انكار می پردازد، چنین معنی و مفهومی در ذهن خود دارد كه آیا حقیقتی وجود دارد كه وابسته به حقیقتی دیگر نیست، همه ی حقیقتها به او وابسته اند و از اراده ی او پدید آمده اند و او از اصل دیگری پدید نیامده است؟ توحید ذاتی یعنی این حقیقت «دوئی» بردار و تعدّدپذیر نیست، مثل و مانند ندارد لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ [2]، در مرتبه ی وجود او موجودی نیستوَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ [3].

اینكه موجودی فرد یك نوع شمرده می شود، مثلا حسن فردی از نوع انسان است- و قهرا برای انسان افراد دیگر قابل فرض است- از مختصّات مخلوقات و ممكنات است، ذات واجب الوجود از این معانی منزّه و مبرّاست.

و چون ذات واجب الوجود یگانه است، پس جهان از نظر مبدأ و منشأ و از نظر مرجع و منتهی یگانه است. جهان نه از اصلهای متعدّد پدید آمده و نه به اصلهای متعدّد بازمی گردد، از یك اصل و از یك حقیقت پدید آمدهقُلِ اَللّهُ خالِقُ كُلِّ شَیْ ءٍ [4] و به همان اصل و همان حقیقت بازمی گردد أَلا إِلَی اَللّهِ تَصِیرُ اَلْأُمُورُ [5]و به تعبیر دیگر، جهان هستی، یك قطبی و یك كانونی و تك محوری است.

رابطه ی خدا و جهان، رابطه ی خالق با مخلوق یعنی رابطه ی علّت (علّت ایجادی) با معلول است، نه رابطه ی روشنایی با چراغ یا رابطه ی شعور انسانی با انسان. درست است كه خدا از جهان جدا نیست [6]، او با همه ی اشیاء است و اشیاء با او نیستندهُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ ما كُنْتُمْ [7] امّا لازمه ی جدا نبودن خدا از جهان، این نیست كه پس خدا برای جهان مانند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 101
روشنایی برای چراغ و شعور برای اندام است. اگر اینچنین باشد خدا معلول جهان می شود و نه جهان معلول خدا، چون روشنایی معلول چراغ است نه چراغ معلول روشنایی. و همچنین لازمه ی جدا نبودن خدا از جهان و انسان این نیست كه خدا، جهان و انسان همه یك جهت دارند و همه با یك اراده و یك روح حركت و حیات دارند. همه ی اینها صفات مخلوق و ممكن است، خداوند از صفات مخلوقین منزّه استسُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ اَلْعِزَّةِ عَمّا یَصِفُونَ [8].


[1] . فاطر/15.
[2] . شوری/11.
[3] . توحید/4.
[4] . رعد/16.
[5] . شوری/53.
[6] . «لیس عن الاشیاء بخارج و لا فیها بوالج» (نهج البلاغه) .
[7] . حدید/4.
[8] . صافّات/180.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است