در
کتابخانه
بازدید : 485308تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Expand <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Collapse <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نكته ی دیگری كه قبل از ورود در اصل بحث می باید روشن گردد این است كه بحث درباره ی نیكوكاریهای نامسلمانان را به دو گونه می توان طرح كرد و در حقیقت دو بحث است: یكی اینكه آیا دینی غیر دین اسلام مقبول است و یا دین مقبول منحصر به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 275
اسلام است؟ و به عبارت دیگر: آیا آنچه لازم است فقط این است كه انسان یك دینی داشته باشد و حد اكثر این است كه آن دین منتسب به یكی از پیغمبران آسمانی باشد و دیگر فرق نمی كند كه كدامیك از ادیان آسمانی باشد، مثلا مسلمان یا مسیحی یا یهودی و حتی مجوسی باشد؟ یا اینكه در هر زمان دین حق یكی بیش نیست؟ بحث دیگر این است كه پس از آنكه قبول كردیم كه دین حق همواره یكی بیش نیست، نوبت به این مسأله می رسد كه اگر كسی بدون داشتن دین حق، عمل نیكی را كه واقعا نیك است و مورد امضاء دین حق نیز هست، انجام دهد آیا عمل او دارای پاداش خواهد بود یا نه؟ و به عبارت دیگر آیا شرط پاداش داشتن اعمال صالح، ایمان به دین حق است یا نه؟ آنچه در اینجا مورد بحث قرار می گیرد مسأله ی دوم است.

درباره ی مسأله ی اول اجمالاً می گوییم كه دین حق در هر زمانی یكی بیش نیست و بر همه كس لازم است از آن پیروی كند.

این اندیشه كه میان برخی از مدعیان روشنفكری، اخیرا رایج شده است كه می گویند همه ی ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یكسانند اندیشه ی نادرستی است.

البته صحیح است كه میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعی وجود ندارد. پیامبران خدا همگی به سوی یك هدف و یك خدا دعوت می كنند. آنان نیامده اند كه در میان بشر فرقه ها و گروههای متناقضی بوجود آورند.

ولی این سخن به این معنی نیست كه در هر زمانی چندین دین حق وجود دارد و طبعا انسان می تواند در هر زمانی هر دینی را كه می خواهد بپذیرد؛ بر عكس، معنای این سخن این است كه انسان باید همه ی پیامبران را قبول داشته باشد و بداند كه پیامبران سابق مبشّر پیامبران لاحق خصوصاً خاتم و افضلشان بوده اند و پیامبران لاحق مصدّق پیامبران سابق بوده اند؛ پس لازمه ی ایمان به همه ی پیامبران این است كه در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم كه دوره ی او است و قهراً لازم است در دوره ی ختمیّه به آخرین دستورهایی كه از جانب خدا به وسیله ی آخرین پیامبر رسیده است عمل كنیم و این، لازمه ی اسلام، یعنی تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالتهای فرستادگان او است.

بسیاری از مردم زمان ما طرفدار این فكر شده اند كه برای انسان كافی است كه خدا را بپرستد و به یكی از ادیان آسمانی كه از طرف خدا آمده است انتساب داشته باشد، دستورهای آن را بكار بندد، شكل دستورها چندان اهمیتی ندارد؛ حضرت مسیح هم پیغمبر است، حضرت محمد هم پیغمبر است، اگر طبق آئین مسیح عمل كنیم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 276
و هفته ای یك بار به كلیسا برویم صحیح است و اگر هم طبق آئین حضرت خاتم الانبیاء عمل كنیم و هر روزی پنج بار نماز بگزاریم درست است. اینان می گویند مهم این است كه انسان به خدا ایمان داشته باشد و طبق یكی از برنامه های خدایی عمل كند.

جرج جرداق صاحب كتاب «الامام علی (ع) » و جبران خلیل جبران نویسنده ی معروف مسیحی لبنانی و افرادی مانند آنان دارای چنین ایده ای می باشند [1]. این دو نفر نسبت به حضرت رسول اكرم و حضرت امیر- و مخصوصا حضرت امیر- مانند یك مؤمن معتقد به آنها سخن می گویند.

بعضی می پرسند چگونه این افراد با وجود اعتقاد به امیر المؤمنین (علیه السلام) و پیغمبر اكرم (ص) بازهم مسیحی هستند؟ اینها اگر راستگو بودند، مسلمان شده بودند؛ چون مسلمان نشده اند پس معلوم می شود زیر كاسه، نیم كاسه ای است، نیرنگ می زنند؛ پس اینها در اظهار علاقه و عقیده به پیغمبر و علی صداقت ندارند.

پاسخ این است كه اینان در اظهار علاقه و عقیده شان به پیغمبر و امیر المؤمنین بی صداقت نیستند اما طرز تفكر خاصی در التزام به ادیان دارند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 277
این افراد عقیده دارند كه انسان به دین خاصی ملزم نیست، هر دین از ادیان را داشته باشد كافی است. لهذا اینان در عین مسیحی بودن، خود را دوستدار و مقرّب نزد علی (ع) می دانند و حتی معتقدند كه آن حضرت نیز همین ایده ی آنان را داشته است.

جرج جرداق می گوید: «علی بن ابی طالب اباء دارد از اینكه بر مردم لازم كند كه حتما دین خاصی را بپذیرند» . [2]
ولی ما این ایده را باطل می دانیم. درست است كه در دین، اكراه و اجباری نیست: «لا إِكْراهَ فِی اَلدِّینِ» [3]ولی این سخن به این معنی نیست كه دین خدا در هر زمانی متعدد است و ما حق داریم هر كدام را كه بخواهیم انتخاب كنیم. چنین نیست؛ در هر زمانی یك دین حق وجود دارد و بس؛ هر زمان پیغمبر صاحب شریعتی از طرف خدا آمده مردم موظف بوده اند كه از راهنمایی او استفاده كنند و قوانین و احكام خود را چه در عبادات و چه در غیر عبادات از او فراگیرند تا نوبت به حضرت خاتم الانبیاء رسیده است. در این زمان اگر كسی بخواهد بسوی خدا راهی بجوید باید از دستورات دین او راهنمایی بجوید.

قرآن كریم می فرماید:

وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اَلْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی اَلْآخِرَةِ مِنَ اَلْخاسِرِینَ [4].

«و هر كس غیر از اسلام دینی بجوید هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان دیگر از جمله ی زیانكاران خواهد بود» .
اگر گفته شود كه مراد از اسلام، خصوص دین ما نیست بلكه منظور تسلیم خدا شدن است؛ پاسخ این است كه البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام همان دین تسلیم است ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شكلی داشته و در این زمان، شكل آن همان دین گرانمایه ای است كه به دست حضرت خاتم الانبیاء ظهور یافته است و قهرا كلمه ی اسلام بر آن منطبق می گردد و بس.

به عبارت دیگر لازمه ی تسلیم خدا شدن پذیرفتن دستورهای او است و روشن است كه همواره به آخرین دستور خدا باید عمل كرد و آخرین دستور خدا همان چیزی است كه آخرین رسول او آورده است.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 278

[1] . منطق جرج جرداق درباره ی رسول اكرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) حاكی از این است كه به نبوّت و نزول وحی بر آن حضرت ایمان داشته است و درباره ی علی (علیه السلام) نیز صد در صد معتقد است كه مردی الهی بوده و او را در ردیف حضرت مسیح می شمارد ولی در عین حال از كیش مسیحیّت دست نكشیده. جبران خلیل جبران درباره ی علی (علیه السلام) می گوید:

و فی عقیدتی انّ علیّ بن ابی طالب اوّل عربی جاور الرّوح الكلّیّة و سامرها.
«به عقیده ی من علی بن ابی طالب اولین عربی است كه با روح كلی جهان تماس پیدا كرده و با او سخن گفته است» .
وی به حضرت امیر حتی از حضرت رسول هم بیشتر اظهار علاقه می كند. وی درباره ی علی علیه السلام جملات برجسته و عجیبی دارد. این جمله از اوست كه می گوید:

مات و الصّلاة بین شفتیه.
«علی مرد در حالی كه نماز بین دو لبش بود» .
هم او درباره ی آن حضرت می گوید:

«علی (ع) پیش از زمان خودش بود و من از این رمز آگاه نیستم كه چرا روزگار گاهی افرادی را در زمانی پیش از زمان خودشان بوجود می آورد. »
اتفاقا این مطلب، مضمون جمله ای از خود آن حضرت می باشد. در خطبه ی 149 می فرماید:

«غدا ترون ایّامی، و یكشف لكم عن سرائری، و تعرفوننی بعد خلوّ مكانی و قیام غیری مقامی» .
[2] . الامام علی- تحت عنوان (لا تعصب و لا اطلاق» .
[3] . بقره/256
[4] . آل عمران/85
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است