در
کتابخانه
بازدید : 485268تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Expand <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Collapse <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
علمای اسلام، اصطلاحی دارند؛ می گویند برخی از مردم «مستضعفین» و یا «مرجون لامر اللّه» می باشند. «مستضعفین» یعنی بیچارگان و دست نارسان، «مرجون لامر اللّه» یعنی كسانی كه درباره ی آنها باید گفت كار اینها با خداست، خداوند خودش به نحوی كه حكمت و رحمتش ایجاب می كند عمل خواهد كرد. هر دو اصطلاح از قرآن كریم اقتباس شده است.

در سورة النساء، آیه ی 97، 98 و 99 چنین آمده است:

اَلَّذِینَ تَوَفّاهُمُ اَلْمَلائِكَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ كُنْتُمْ؟ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی اَلْأَرْضِ، قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اَللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها؟ فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً، `إِلاَّ اَلْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ اَلرِّجالِ وَ اَلنِّساءِ وَ اَلْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلاً. `فَأُولئِكَ عَسَی اَللّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اَللّهُ عَفُوًّا غَفُوراً.
در آیه ی اول، جریان پرسش و پاسخ مأموران الهی با بعضی از مردم پس از مرگ آنها مطرح است. فرشتگان از آنها می پرسند شما در دنیا در چه وضعی بسر می بردید؟ آنها معتذر می شوند كه ما مردمی بیچاره بودیم، دستمان به كسی و چیزی نمی رسید.

فرشتگان می گویند شما مستضعف نیستید، زیرا زمین خدا فراخ بود و شما می توانستید از آنجا مهاجرت كرده به نقطه ای بروید كه همه جور امكان در آنجا بود، پس شما مقصّرید و مستوجب عذاب.

در آیه ی دوم وضع برخی مردم را ذكر می كند كه واقعا مستضعفند، خواه مرد و یا زن و یا كودك. اینها كسانی هستند كه دستشان به جایی نمی رسد و راه به جایی نمی برند.

در آیه ی سوم نوید می دهد و امیدوار می كند به اینكه خداوند كریم گروه دوم را مورد عفو و مغفرت خود قرار می دهد.

حضرت استادنا الاكرم علاّمه ی طباطبائی روحی فداه، در تفسیر «المیزان» ذیل همین آیات می فرمایند:

«خداوند، جهل به امر دین و هر ممنوعیّت از اقامه ی شعائر دین را ظلم شمرده است و عفو الهی شامل آن نمی شود، اما مستضعفین كه قدرت بر انتقال و تغییر محیط
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 321
ندارند استثناء شده اند. استثناء به صورتی ذكر شده كه اختصاص ندارد به اینكه استضعاف به این صورت باشد؛ همانطوری كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغییر محیط باشد ممكن است این جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد» . [1]
روایات زیادی وارد شده كه مردمی كه به عللی قاصر مانده اند مستضعف به شمار می روند [2].

در آیه ی 106 از سوره ی توبه می فرماید:

وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللّهِ إِمّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ، وَ اَللّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ.
«گروه دیگر كارشان احاله می شود به امر خدا، یا آنها را معذّب می كند و یا بر آنها می بخشاید؛ خداوند دانا و حكیم است. »
كلمه ی «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللّهِ» از این آیه اقتباس شده است.

در روایت آمده است كه امام باقر (ع) درباره ی این آیه فرمود:

«همانا قومی بودند در صدر اسلام كه ابتدا مشرك بودند و مرتكب جنایاتی بزرگ شدند، حمزه و جعفر و امثال اینها را از مسلمین كشتند؛ اینها بعد مسلمان شدند، شرك را رها كردند و به توحید گراییدند؛ اما ایمان در قلب آنها راه نیافت كه در زمره ی مؤمنین قرار گیرند و استحقاق بهشت پیدا كنند و در عین حال از جحود و عناد هم كه موجب معذّب بودن آنها بود دست برداشته بودند؛ اینها نه مؤمن بودند و نه كافر و جاحد، اینها هستندمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللّهِ كه امرشان حواله به خداست» . [3]
در حدیث دیگر آمده است كه «حمران بن اعین» گفت:

از امام صادق (ع) درباره ی مستضعفین پرسش كردم، فرمود آنان نه در زمره ی مؤمنانند و نه در زمره ی كافران، آنها «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللّهِ» می باشند [4] هر چند از مفاد آیه ی «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللّهِ» استفاده می شود كه درباره ی آنها خوب است گفته شود كار اینها با خداست، ولی از لحن آیه ی مستضعفین اشاره ای به شمول عفو و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 322
مغفرت الهی استنباط می شود.

آنچه مجموعاً استفاده می شود این است كه مردمی كه به شكلی از شكلها قصور داشته اند نه تقصیر، خداوند آنها را معذّب نمی سازد.

در «كافی» از حمزة بن الطیّار نقل می كند كه امام صادق (ع) فرمود:

«مردم شش دسته اند، و مآلاً سه دسته اند: فرقه ی ایمان، فرقه ی كفر، فرقه ی گمراهی. این فرقه ها از وعد و وعید خدا درباره ی بهشت و جهنم پیدا می شوند. (یعنی مردم بر حسب وضعشان در برابر این وعد و وعیدها به چند فرقه منقسم می شوند. ) آن شش فرقه عبارتند از: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر اللّه، معترفان به گناه كه عمل صالح و ناصالح را مخلوط كرده اند، و اهل اعراف. » [5]
و هم در كافی از زرارة نقل می كند كه گفت:

«با برادرم حمران- یا برادر دیگرم بكیر- بر امام باقر (ع) وارد شدیم؛ من به امام گفتم: ما افراد را با شاقول اندازه می گیریم، هر كس مانند ما شیعه باشد، خواه از اولاد علی و خواه از غیر آنها، با او پیوند دوستی (به عنوان یك مسلمان و اهل نجات) برقرار می كنیم و هر كس با عقیده ی ما مخالف باشد ما از او (به عنوان یك گمراه و اهل هلاك) تبرّی می جوییم. »
امام فرمود:

«ای زرارة! سخن خدا از سخن تو راست تر است؛ اگر آنچه تو می گویی درست باشد، پس سخن خدا آنجا كه می فرماید: إِلاَّ اَلْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ اَلرِّجالِ. وَ اَلنِّساءِ وَ اَلْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلاًكجا رفت؟ ! پس المرجون لامر اللّه چه شد؟ ! آنها كه خدا درباره ی آنها می فرماید: خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً [6]كجا رفتند؟ ! اصحاب الاعراف چه شدند؟ ! اَلْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ [7]چه كسانی هستند و كجایند؟ ! »
حمّاد در روایت خود از زرارة درباره ی این ماجرا نقل می كند كه گفت:

«در این هنگام كار من و امام به مباحثه كشید، فریاد هر دومان بلند شد كه هر كس در بیرون در خانه بود می شنید» .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 323
جمیل بن درّاج از زرارة در این ماجرا نقل می كند كه امام فرمود:

«ای زرارة! حقّ است بر خدا كه گمراهان (نه كافران و جاحدان) را به بهشت ببرد» . [8]
ایضا در كافی از امام موسی بن جعفر (علیه السلام) روایت می كند كه فرمود:

«علی (ع) بابی از ابواب هدایت است؛ هر كه از این در داخل شود مؤمن است، و هر كه از آن خارج شود كافر است؛ و هر كس كه نه به این در داخل شود و نه از آن خارج گردد، در زمره ی طبقه ای است كه كارش واگذار به خداستمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللّهِ » .
امام در این حدیث، به طبقه ای تصریح می كند كه نه در زمره ی اهل ایمان و تسلیم و اهل نجاتند، و نه در زمره ی اهل انكار و هلاك [9].

ایضاً در كافی از امام صادق (علیه السلام) نقل می كند كه:

لو انّ العباد اذا جهلوا وقفوا و لم یجحدوا، لم یكفروا (3) .
«اگر مردم آنگاه كه نمی دانند، توقف كنند و در صدد انكار بر نیایند، كافر نمی شوند» .
اگر كسی در روایاتی كه از ائمه ی اطهار (علیهم السلام) رسیده است كه بیشترین آنها در «كتاب الحجّة» كافی و «كتاب الایمان و الكفر» كافی گرد آمده است دقت كند می یابد كه ائمه (علیهم السلام) تكیه شان بر این مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان می آید از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و یا لااقل در شرایطی باشد كه می بایست تحقیق و جستجو كند و نكند؛ اما افرادی كه ذاتا و به واسطه ی قصور فهم و ادراك و یا به علل دیگر در شرایطی بسر می برند كه مصداق منكر و یا مقصّر در تحقیق و جستجو به شمار نمی روند، آنها در ردیف منكران و مخالفان نیستند، آنها از مستضعفین و مرجون لامر اللّه به شمار می روند؛ و هم از روایات استفاده می شود كه ائمه ی اطهار بسیاری از مردم را از این طبقه می دانند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 324
در «كافی» كتاب الحجة، برخی روایات نقل می كند مبنی بر اینكه:

كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبول [10].
«هر كه خدا را با عبادتی اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامی كه خدا برایش معیّن كرده نداشته باشد عملش مردود است» .
و یا اینكه:

لا یقبل اللّه اعمال العباد الاّ بمعرفته [11].
«خدا اعمال بندگان را بدون آنكه امام زمان خودشان را بشناسند نمی پذیرد» .
در عین حال در همان كتاب الحجة كافی از امام صادق (علیه السلام) نقل می كند كه:

من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم یعرفنا و لم ینكرنا كان ضالاّ حتّی رجع الی الهدی الّذی افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت علی ضلالته یفعل اللّه ما یشاء [12].
«هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه انكار كند كافر است و هر كه نه بشناسد و نه انكار كند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از كسانی است كه كارش واگذار به خداستمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللّهِ » .
محمد بن مسلم می گوید:

در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه می گویی درباره ی كسی كه در خدا شك كند؟ امام فرمود:

- كافر است.

- چه می گویی درباره ی كسی كه در رسول خدا شك كند؟ - كافر است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 325
در این وقت امام به سوی زرارة توجه كرد و فرمود:

«همانا چنین كسی آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد» . [13]
و هم در كافی نقل می كند كه هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت:

من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یك جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده ی شما درباره ی كسی كه امر امامت را نشناسد چیست؟ من گفتم: به عقیده ی من كافر است. ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است. محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده می شود؟ ! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد كافر نیست. به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده ی مخالف داشتیم.

موقع حج رسید، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدم.

جریان مباحثه ی سه نفری را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود:

هنگامی میان شما قضاوت می كنم و به این سؤال پاسخ می دهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده گاه من و شما سه نفر همین امشب در منی نزدیك جمره ی وسطی.

شب كه شد سه نفری رفتیم. امام در حالی كه بالشی را به سینه ی خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد:

- چه می گویید درباره ی خدمتكاران، زنان، افراد خانواده ی خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمی دهند؟ من گفتم: چرا.

- آیا به رسالت پیغمبر گواهی نمی دهند؟ - چرا.

- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را می شناسند؟ - نه.

- پس تكلیف آنها به عقیده ی شما چیست؟ - عقیده ی من این است كه هر كس امام را نشناسد كافر است.

- سبحان اللّه! آیا مردم كوچه و بازار را ندیده ای، سقّاها را ندیده ای؟ - چرا، دیده و می بینم.

- آیا اینها نماز نمی خوانند؟ روزه نمی گیرند؟ حج نمی كنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمی دهند؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 326
- چرا.

- خوب آیا اینها مانند شما امام را می شناسند؟ - نه.

- پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده ی من هر كه امام را نشناسد كافر است.

- سبحان اللّه! آیا وضع كعبه و طواف این مردم را نمی بینی؟ هیچ نمی بینی كه اهل یمن چگونه به پرده های كعبه می چسبند؟ - چرا.

- آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمی خوانند؟ روزه نمی گیرند؟ حج نمی كنند؟ - چرا.

- خوب آیا اینها مانند شما امام را می شناسند؟ - نه.

- عقیده ی شما درباره ی اینها چیست؟ - به عقیده ی من هر كه امام را نشناسد كافر است.

- سبحان اللّه! این عقیده، عقیده ی خوارج است.

امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید كه حقیقت را بگویم؟ هاشم كه به قول مرحوم فیض، می دانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده ی او است، گفت:

نه.

امام فرمود:

بسیار بد است برای شما كه چیزی را كه از ما نشنیده اید از پیش خود بگویید.

هاشم بعدها به دیگران چنین گفت:

گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأیید می كند و می خواهد ما را به سخن او برگرداند [14].
در كافی پس از این حدیث، حدیث معروف مباحثه ی زرارة با امام باقر (علیه السلام) را در همین زمینه نقل می كند كه مفصّل است.

در «كافی» آخر «كتاب الایمان و الكفر» بابی دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملی زیان نمی رساند و با كفر، هیچ عملی سود نمی بخشد. » [15]
ولی روایاتی كه در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمی كند؛ از آن جمله
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 327
این روایت است:

یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:

هل لاحد علی ما عمل ثواب علی اللّه موجب الاّ المؤمنین؟ قال: لا [16].
«آیا جز مؤمنین كسی دیگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ امام فرمود: نه» .
مقصود این روایت این است كه خداوند تنها به مؤمنین وعده ی پاداش داده است و به موجب وعده ای كه داده است البته لزوماً به وعده ی خود وفا می كند، ولی در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد یا ندهد.

امام با این بیان می خواهد بفهماند كه غیر اهل ایمان از نظر اینكه خدا پاداش می دهد یا نمی دهد در حكم مستضعفین و مرجون لامر اللّه می باشند؛ باید گفت كار اینها با خداست كه پاداش بدهد یا ندهد.

در ذیل همین باب كافی برخی روایات است كه ما در آینده تحت عنوان «گناهان مسلمان» از آنها یاد خواهیم كرد.

البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل كردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه ی این روایات همین است كه گفتیم. اگر كسی جز این استنباط می كند و نظر ما را تأیید نمی كند ممكن است نظر خود را مستدل بیان كند، شاید مورد استفاده ی ما نیز قرار گیرد.


[1] . المیزان، ج 5، ص 51
[2] . رجوع شود به «المیزان» ج 5 ص 56- 61 «بحث روائی»
[3] . المیزان، ج 9، ص 406 نقل از كافی
[4] . المیزان، ج 9، ص 407 نقل از تفسیر عیّاشی
[5] . كافی، چاپ آخوندی، ج 2 كتاب الایمان و الكفر، باب اصناف الناس، ص 381.
[6] . توبه/102
[7] . توبه/60
[8] . مدرك سابق، ص 382. عبارت جمله ی آخر این است: «حقّا علی اللّه ان یدخل الضّلال الجنّة» ولی در بعضی نسخه ها چنین است كه: «حقّا علی اللّه ان لا یدخل الضّلال الجنّة» كه مفهومش این است: امام از سخن خود عدول كرده و تسلیم نظر زرارة شده است. بدیهی است كه غلط است، ولی ممكن است بنابر آن، منظور چیز دیگر باشد و آن اینكه امام بخواهد بفرماید: اینها معذّب نیستند ولی به بهشت هم نخواهند رفت.
[9] و. همان مدرك، ص 388
[10] . كافی، ج 1، ص 183
[11] . كافی، ج 1، ص 203
[12] . كافی، ج 1، ص 187
[13] . كافی، ج 3، ص 399
[14] . كافی، ج 2، باب الضلال، ص 401
[15] . كافی، ج 2، ص 463
[16] . كافی، ج 2، ص 464
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است