در
کتابخانه
بازدید : 485258تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Expand <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Collapse <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اكنون یك قسمت دیگر از مسأله را مورد بحث قرار می دهیم و آن این است كه آیا غیر مسلمانان كه موحّد و به قیامت معتقدند و برای خدا كار می كنند وضعشان چگونه است؟ در میان اهل كتاب مردمی یافت می شوند كه نه مسیح را فرزند خدا می دانند و نه عزیر را، و نه ثنوی و آتش پرستند؛ نه می گویند المسیح ابن اللّه و نه می گویند عزیر ابن اللّه، و نه می گویند اهریمن خدای بدیها؛ به روز رستاخیز هم معتقدند. سرنوشت اعمال آنان چیست؟ در اینجا اكنون بحث ما درباره ی آن عده از مكتشفین و مخترعین و خدمتگزاران به بشریّت كه مادی و منكر خدا هستند و طبعاً انگیزه های عملی آنها از حدود مادیات
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 310
فراتر نمی رود نیست، از بحث گذشته نظر ما درباره ی آنها از نظر منطق اسلام روشن شد. بحث ما در این فصل درباره ی آن نیكوكارانی است كه به مبدأ و معاد ایمان دارند و طبعاً می توانند در عمل آهنگ بالا كنند و برای مقصدی ما وراء مادیات عمل نمایند.

گفته می شود كه ادیسون و پاستور از این گونه مردمانند؛ گفته می شود آنان مردمی مذهبی بوده اند و دارای انگیزه های خداپرستانه بوده اند، یعنی آنان در كارهایشان درست مانند متدیّنین مسلمان، برای رضای الهی و به انگیزه ی خدایی اقدام می كرده اند؛ اینها در حقیقت مسیحیانی هستند كه مسیحی نیستند، زیرا اگر مسیحی واقعی باشند و به اصول موجود مسیحیّت مؤمن و معتقد باشند، مسیح را خدا می دانستند و طبعاً امكان نداشت كه موحّد واقعی باشند؛ دانشمندان امروز مسیحی شاید كمتر به خرافات تثلیث معتقد باشند.

برای پاسخ به این قسمت باید دید ایمان به نبوّت و امامت از چه نظر لازم است؟ و چرا باید شرط قبول اعمال باشد؟ به نظر می رسد دخالت ایمان به انبیاء و اولیاء خدا در پذیرش اعمال از دو جهت است:

یكی اینكه معرفت آنان برمی گردد به معرفت خدا. در حقیقت شناختن خدا و شئون او بدون معرفت اولیاء خدا كامل نمی گردد؛ به عبارت دیگر اینكه: شناختن خدا بطور كامل شناختن مظاهر هدایت و راهنمایی است.

دیگر اینكه شناختن مقام نبوّت و امامت از این نظر لازم است كه بدون معرفت آنان، بدست آوردن برنامه ی كامل و صحیح ممكن نیست.

فرق بزرگ بین یك نفر مسلمان نیكوكار و یك نفر كافر نیكوكار این است كه كافر نیكوكار از آن جهت كه دارای برنامه ی صحیح و درست نیست، احتمال موفقیتش ناچیز است؛ ولی یك نفر مسلمان از آن جهت كه خود را به دینی تسلیم كرده است كه برنامه ای جامع و صحیح دارد، اگر برنامه ی خویش را درست و صحیح اجرا كند موفقیتش قطعی است. عمل صالح، تنها احسان به خلق نیست؛ تمام واجبات و محرّمات و مكروهات و مستحبّات، جزء برنامه ی عمل صالح است. مسیحی متدیّنی كه به خاطر دوری از اسلام فاقد برنامه ی صحیح است از مواهب عظیم این برنامه محروم است، زیرا ممنوعاتی را كه نباید، مرتكب می شود؛ مثلاً شراب نباید بنوشد و می نوشد.

می دانیم كه ممنوعیّت شراب به واسطه ی زیانهای فردی و اجتماعی و روحی آن است و طبعاً آن كه شراب می نوشد زیانهای شراب به او می رسد و از این نظر مانند كسی است كه از راهنمایی پزشك محروم است و به واسطه ی این محرومیّت، كاری می كند كه پیش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 311
از وقت، قلب یا كبد یا اعصاب خود را بیمار، و عمر خود را كوتاه می كند.

در برنامه ی اسلام، پاره ای دستورهاست كه عمل به آنها شرط تكامل روحی و معنوی است. بدیهی است یك نفر غیر مسلمان هر اندازه بی نظر و بی تعصب و خالی از عناد باشد، به واسطه ی محرومیّت از استفاده از برنامه ی كامل انسانیّت، از مزایای آن محروم خواهد ماند.

اینچنین شخصی طبعاً از عباداتی عظیم مانند نمازهای پنج گانه و روزه ی ماه رمضان و حجّ خانه ی خدا محروم می ماند. مثل او مثل كسی است كه بدون برنامه ی كشاورزی بذری بپاشد؛ هرگز محصولی را كه چنین كسی بدست می آورد مانند محصول كسی كه طبق برنامه ی صحیح و جامعی زمین را شخم می زند و در وقت مناسب بذر می پاشد و در هنگام وجین كردن وجین می كند و خلاصه تمام اقدامات لازم فنّی و علمی را انجام می دهد نخواهد بود.

فرق بین نیكوكار مسلمان و نیكوكار غیر مسلمان را می توان چنین بیان كرد كه نیكوكار مسلمان همچون مریضی است كه تحت مراقبت و دستور یك طبیب حاذق برنامه دارد، غذا و دوایش همه به دستور طبیب است؛ هم از لحاظ نوع دوا و غذا و هم از لحاظ وقت آن و هم از لحاظ اندازه ی آن كاملاً طبق دستور عمل می كند؛ ولی نیكوكار غیر مسلمان همچون مریضی است كه برنامه ندارد و خودسرانه كار می كند؛ هر غذا یا دوائی كه به دستش می رسد می خورد؛ چنین مریضی ممكن است احیاناً یك دوای مفید بخورد و نتیجه ی خوب بگیرد، ولی همینطور هم ممكن است دوائی را كه زیانبار و مهلك است مورد استفاده قرار دهد؛ همچنین ممكن است یك غذای مناسب بخورد ولی با ناپرهیزی بعدی و خوردن غذای نامناسب، اثر مفید غذای اول را هم خنثی كند.

با این بیان روشن می گردد كه تفاوت بین مسلمان و خداشناس غیر مسلمان این است كه مسلمان، خداشناسی است كه برنامه ی صحیح دارد ولی خداشناس غیر مسلمان كارهایش بدون برنامه ی صحیح است؛ به عبارت دیگر مسلمان، هدایت یافته است و غیر مسلمان هر چند خداشناس باشد، هدایت نایافته است. قرآن كریم در همین زمینه می فرماید:

فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اِهْتَدَوْا. [1]
«اگر تسلیم برنامه ی محمّدی شدند پس راه را یافته اند. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 312
از مجموع آنچه در دو فصل اخیر گفتیم معلوم شد كه همه ی غیر مسلمانان از نظر مأجور بودن در قبال اعمال خیر، یكسان نیستند؛ میان غیر مسلمانی كه به خدا و قیامت معتقد نیست و غیر مسلمانی كه به خدا و قیامت معتقد هست ولی از موهبت ایمان به نبوّت محروم است تفاوت عظیم است. برای دسته ی اول امكان انجام یك عمل مقبول عند اللّه نیست ولی برای دسته ی دوم هست. این دسته ممكن است با شرایطی به بهشت بروند، ولی برای دسته ی اول ممكن نیست. به نظر می رسد فلسفه ی اینكه اسلام میان مشركان و اهل كتاب در همزیستی تفاوت قائل است، مشرك را تحمل نمی كند ولی اهل كتاب را تحمل می كند، مشرك را مجبور به ترك عقیده می كند ولی اهل كتاب را مجبور به ترك عقیده نمی كند همین است كه مشرك یا منكر خدا به واسطه ی شرك و انكار، باب نجات را برای ابد به روی خود بسته است، در شرایطی است كه از عبور از طبیعت مادی و صعود به ملكوت و بهشت جاویدان، برای همیشه خود را محروم كرده است؛ ولی اهل كتاب در شرایطی هستند كه می توانند و لو به طور ناقص عمل صالح انجام دهند و با شرایطی نتیجه ی آن را بیابند.

قرآن كریم خطاب به اهل كتاب می فرماید:

تَعالَوْا إِلی كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ [2]
«بیایید به سوی یك كلمه و یك عقیده ی مشترك میان ما و شما، و آن اینكه جز خدا چیزی را نپرستیم و چیزی را شریك خداوند قرار ندهیم، و بعضی از ما بعضی دیگر را مطاع و ارباب خود نشمارد» .
قرآن كریم با اهل كتاب چنین صلائی داده است ولی هرگز با مشركان و منكران، چنین صلائی نداده و نمی دهد.


[1] . آل عمران/20
[2] . آل عمران/64
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است