با توجه به اینكه تقدیر الهی به معنای قانون داشتن و سنّت داشتن جهان است،
اشكال جبر از ناحیه ی اعتقاد به قضا و قدر نیز حل می گردد. ما در كتاب «انسان و
سرنوشت» درباره ی این مطلب، مفصّل بحث كرده ایم و جویندگان را به آن كتاب ارجاع
می كنیم. در اینجا به طور اجمال و اشاره می گوییم:
این اشكال از این ناحیه پیدا شده است كه گروهی پنداشته اند معنای تقدیر
الهی این است كه خدا مستقیما و بیرون از قانون جهان، هر پدیده ای را اراده كرده
است. منسوب به خیّام است:
من می خورم و هر كه چو من اهل بود
می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل می دانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
سراینده ی این شعر پنداشته است كه اراده ی انسان نسبت به یك كار، در مقابل اراده ی
خدا و معارض با آن است، و لذا گمان كرده است كه اگر انسان بخواهد می نخورد،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 142
ممكن نیست، زیرا اراده ی خدا این بود كه می بخورد، و چون اراده و علم خدا
تخلف بردار نیست، آدمی چه بخواهد و چه نخواهد، میخوارگی را انجام می دهد.
این سخن بسیار سست است و از روی منتهای نادانی گفته شده است، لذا
بسختی می توان باور كرد كه گوینده ی آن خیّام فیلسوف باشد. هر فیلسوف و نیمه
فیلسوفی این قدر می فهمد كه خدا نه «می» خوردن كسی را مستقیما اراده می كند و نه
«می» نخوردن كسی را، خدا برای جهان، نظامی و قانونی پدید آورده است و هیچ
كاری در جهان، بیرون از قانون انجام نمی گیرد. همانطوری كه هیچ حادثه ی طبیعی
بدون علت طبیعی رخ نمی دهد، افعال اختیاری انسانها نیز بدون اراده و اختیار انسان
رخ نمی دهد. قانون خدا در مورد انسان این است كه آدمی دارای اراده و قدرت و
اختیار باشد و كارهای نیك یا بد را خود انتخاب كند. اختیار و انتخاب، مقوّم وجودی
انسان است. انسان غیر مختار محال است؛ یعنی این كه فرض شده انسان است و غیر
مختار، فقط فرض است نه حقیقت؛ و اگر انسان نباشد مكلّف نیست؛ مثل این است
كه گاو یا الاغی سر در خم شراب ببرد و بنوشد. پس قضا و قدر الهی كه انسان را
خواسته است، مختار بودن او را نیز خواسته است. پس می خوردن انسان نه بر اساس
اختیار و انتخاب خود او بلكه بر اساس یك جبر الهی بر خلاف علم ازلی است و اگر
انسان به جبر الهی می بخورد علم خدا جهل بود.
امروز محقّقین تردید می كنند كه خیّام شاعر همان خیّام فیلسوف باشد، احتمال
می دهند- بلكه ثابت می كنند- كه دو نفر و یا بیشتر وجود داشته اند و تاریخ، آنها را بهم
آمیخته است. به هر صورت خواه چند نفر به نام خیام بوده و یا یك خیّام با دو شخصیّت
متضاد وجود داشته، این سخن كه علم الهی و تقدیر الهی، علّت ارتكاب گناه شمرده
شود بطوری كه مسئولیّت، از انسان كه عامل انتخاب كننده است سلب گردد باطل
است؛ در پاسخش بجا گفته شده است:
علم ازلی علّت عصیان كردن
نزد عقلا ز غایت جهل بود
[1].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 143
[1] . رجوع شود به كتاب «انسان و سرنوشت» تألیف مرتضی مطهری، فصل آخر كتاب.