در
کتابخانه
بازدید : 485227تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Expand <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Collapse <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Expand <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از اندیشه هایی كه همواره بشر را رنج داده است اندیشه ی مرگ و پایان یافتن زندگی است. آدمی از خود می پرسد چرا به دنیا آمده ایم و چرا می میریم؟ منظور از این ساختن و خراب كردن چیست؟ آیا این كار لغو و بیهوده نیست؟ منسوب به خیّام است:

تركیب پیاله ای كه در هم پیوست
بشكستن آن روا نمی دارد مست
چندین قد سرو نازنین و سر و دست
از بهر چه ساخت وز برای چه شكست؟
*
جامی است كه عقل آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش
این كوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازد و باز بر زمین می زندش
*
دارنده كه تركیب طبایع آراست
از بهر چه افكند و را در كم وكاست؟
گر نیك آمد، شكستن از بهر چه بود؟
ور نیك نیامد این صور، عیب كه راست؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 200
ناراحتی از مرگ یكی از علل پیدایش بدبینی فلسفی است. فلاسفه ی بدبین، حیات و هستی را بی هدف و بیهوده و عاری از هرگونه حكمت تصور می كنند. این تصور، آنان را دچار سرگشتگی و حیرت ساخته و احیاناً فكر خودكشی را به آنها القاء كرده و می كند؛ با خود می اندیشند اگر بنابر رفتن و مردن است نمی بایست می آمدیم، حالا كه بدون اختیار آمده ایم این اندازه لااقل از ما ساخته هست كه نگذاریم این بیهودگی ادامه یابد، پایان دادن به بیهودگی خود عملی خردمندانه است.

و نیز منسوب به خیّام است:

گر آمدنم به خود بدی نامدمی
ور نیز شدن به من بدی كی شدمی
به ز آن نبدی كه اندرین دیر خراب
نه آمدمی نه شدمی نه بدمی
*
چون حاصل آدمی در این شورستان
جز خوردن غصه نیست تا كندن جان
خرّم دل آنكه زین جهان زود برفت
و آسوده كسی كه خود نیامد به جهان
*
بر شاخ امید اگر بری یافتمی
هم رشته ی خویش را سری یافتمی
تا چند به تنگنای زندان وجود
ای كاش سوی عدم رهی یافتمی
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است