در
کتابخانه
بازدید : 485281تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Collapse <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Expand <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آیا قوانین آفرینش، استثناءپذیر است؟ آیا معجزه ها و كارهای خارق العاده، نقض سنّت خدا است؟ پاسخ در هر دو مورد، منفی است. نه قوانین آفرینش استثناءپذیر است و نه كارهای خارق العاده استثناء در قوانین آفرینش است.

اگر تغییراتی در سنّتهای جهان مشاهده می شود آن تغییرها معلول تغییر شرایط است و بدیهی است كه هر سنتی در شرایط خاص جاری است و با تغییر شرایط،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 139
سنتی دیگر جریان می یابد و آن سنت نیز در شرایط خاص خود كلیت دارد. پس تغییر قانون و سنت، به حكم قانون و سنت است ولی نه به این معنی كه قانونی به حكم قانونی نسخ می شود، بلكه به این معنی كه شرایط یك قانون تغییر می كند و شرایط جدید به وجود می آید و در شرایط جدید قانون جدید حكمفرما می شود. در جهان، جز قانون و سنت و ناموسهای لا یتغیّر وجود ندارد. اگر مرده ای بطور اعجاز زنده می شود، آن خود حساب و قانونی دارد. اگر فرزندی همچون عیسی بن مریم (ع) بدون پدر متولد می شود، بر خلاف سنت الهی و قانون جهان نیست.

بشر، همه ی سنّتها و قانونهای آفرینش را نمی شناسد و همین كه چیزی را بر ضدّ قانون و سنّتی كه خود، آگاهی دارد در نظر می گیرد، می پندارد مطلقا بر خلاف قانون و سنت است، استثناء است، نقض قانون علیت است؛ و در بسیاری از موارد هم آنچه را كه به عنوان قانون می شناسد قشر قانون است نه قانون واقعی. مثلاً ما می پنداریم كه سنت آفرینش حیات، این است كه همواره موجود زنده از ازدواج پدر و مادری بوجود آید، ولی این قشر سنّت است نه خود سنت. آفرینش عیسی بن مریم قشر سنت را بر هم زده است نه خود آن را. اینكه قانونهای واقعی آفرینش تخلّف ناپذیر است سخنی است و اینكه آیا قوانینی كه ما شناخته ایم، قانونهای واقعی جهان است یا قشری از قانون است سخنی دیگر است.

معنای معجزه، بی قانون بودن و یا فوق قانون بودن نیست. ماتریالیستها دچار چنین اشتباهی شده اند كه بخشی از قوانین طبیعی جهان را كه به وسیله ی علوم كشف گردیده، قانونهای واقعی و منحصر فرض كرده اند و سپس معجزات را نقض قانون پنداشته اند. ما می گوییم آنچه را كه علوم بیان كرده است، در شرایط مخصوص و محدودی صادق است و زمانی كه با اراده ی یك پیغمبر یا ولیّ خدا كاری خارق العاده انجام می گیرد، شرایط عوض می شود، یعنی یك روح نیرومند و پاك و متصل به قدرت لایزال الهی شرایط را تغییر می دهد؛ و به عبارت دیگر، عامل و عنصر خاصی وارد میدان می شود. بدیهی است در شرایط جدید كه از وجود عامل جدید یعنی اراده ی نیرومند و ملكوتی ولیّ حق ناشی می شود قانون دیگری حكمفرما می گردد.

در مورد تأثیر دعا و صدقه در دفع بلاها و غیره نیز جریان از همین قرار است. در حدیث آمده است كه از رسول اكرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) سؤال شد كه با وجود اینكه هر حادثه ای كه در جهان رخ می دهد به تقدیر الهی و قضاء حتمی او است، دعا و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 140
دوا چه اثری می تواند داشته باشد؟ در پاسخ فرمودند: دعا نیز از قضا و قدر است. [1]
در روایت دیگر آمده است كه علی (علیه السلام) در پای دیواری نشسته بود؛ متوجه شد كه دیوار شكسته است و ممكن است فرو ریزد؛ فوراً برخاست و از آنجا دور شد. مردی اعتراض كرد كه: از قضاء الهی می گریزی؟ یعنی اگر بنا باشد تو بمیری خواه از كنار دیوار خراب فرار كنی یا فرار نكنی خواهی مرد و اگر بنا نباشد صدمه ای به تو متوجه گردد بازهم در هر صورت محفوظ خواهی بود؛ بنابراین فرار از زیر دیوار شكسته چه معنی دارد؟ حضرت در پاسخ وی فرمود:

افرّ من قضاء اللّه الی قدره [2].
از قضاء الهی بسوی قدر الهی فرار می كنم.
معنای این جمله این است كه هر حادثه كه در جهان پیش می آید مورد قضا و تقدیر الهی است. اگر آدمی خود را در معرض خطر قرار دهد و آسیب ببیند، قضاء خدا و قانون خدا است، و اگر از خطر بگریزد و نجات پیدا كند آن هم قانون خدا و تقدیر خدا است. اگر انسان در محیط میكروبدار وارد شود و بیمار گردد قانون است و اگر هم دوا بخورد و از بیماری نجات یابد نیز قانون است. بنابراین اگر انسان از زیر دیوار شكسته برخیزد و كنار برود، كاری بر خلاف قانون خدا و قضاء الهی انجام نداده است و در چنین شرایطی قانون خدا این است كه از مرگ مصون بماند؛ و اگر در زیر دیوار بنشیند و با سقوط دیوار نابود گردد این نیز قانون آفرینش است.

قرآن كریم، این حقیقت را به شكل جالبی بیان فرموده است. در سوره ی طلاق می خوانیم:

وَ مَنْ یَتَّقِ اَللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً `وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَی اَللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ، إِنَّ اَللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اَللّهُ لِكُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً. [3]
«هر كس پرهیزكاری كند، خداوند راه خروجی برای رهایی وی از مشكلات قرار می دهد و از طریقی كه گمان ندارد روزیش را می رساند؛ و هر كس بر خدا اعتماد كند و كار خود به وی واگذارد، خدا برای او كفایت است. همانا خدا فرمان خویش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 141
را به نتیجه می رساند و آنچه را كه بخواهد تخلّف ندارد. راستی كه خدا برای هر چیزی قدر و اندازه ای معین كرده است» .
در این آیه، گویی قانونی كه فوق همه ی قوانین و حاكم بر همه ی آنهاست بیان گردیده و آن، قانون تقوا و توكّل است.

از این آیه، استنباط می شود كه به دنبال توكّل، عنایت پروردگار قطعی است؛ هر كس بر خدا به حقیقت توكّل كند عنایت خدا را همراه دارد، و با عنایت خدا و تأیید خدا كه خود یك جریان خاص دارد و یك سنّت است و یك سلسله علل و معلولات در كار است، رسیدن به هدف قطعی است. این، قانونی است كه بر همه ی قانونهای دیگر حكومت می كند. در عین حال برای اینكه فراموش نشود كه كار خدا، نظام و قانونی دارد، بیان فرموده كه «خدا برای هر چیزی اندازه و حسابی قرار داده است» و هم فرموده كه «هر كس پرهیزكاری كند، خدا برای وی راهی قرار می دهد» یعنی كار او بدون قانون و بی وسیله نیست، هر چند كه ممكن است آن وسیله، از وسائل عادی و راههای شناخته شده نبوده، بلكه «من حیث لا یحتسب» باشد.


[1] . بحار الانوار، چاپ جدید، ج 5، ص 78.
[2] . توحید صدوق، چاپ سنگی، ص 337.
[3] . طلاق/2- 3
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است