در
کتابخانه
بازدید : 485263تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Collapse مقدّمه مقدّمه
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Expand <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Expand <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در این میان مكتب كلامی و فلسفی شیعی جالب توجه است. مكتب معتزله و اشاعره كه از آنها سخن گفتیم هر دو مربوط است به جهان تسنن. شیعه همچنانكه در فروع احكام، استقلال داشت، در اصول و مسائل كلامی فلسفی و به اصطلاح در «معارف اسلامی» نیز كاملا مستقل بود.

در مكتب كلامی و فلسفی شیعی، مسائل عدل و توحید، مطرح و عمیق ترین نظریات ابراز گردید. در چهار مسأله ی معروف، یعنی عدل و عقل و استطاعت و حكمت، جانب معتزله حمایت شد و به همین جهت شیعه جزء «عدلیّه» به شمار آمد. ولی در مكتب شیعه، مفهوم هر یك از این چهار تا با آنچه معتزله به آن معتقد بودند تفاوتهایی داشت. مثلا در مكتب شیعی هرگز «اختیار» به صورت «تفویض» و واگذاری كه نوعی سلب اختیار از ذات حق و نوعی استقلال در فاعلیّت و نوعی خداگونگی برای انسان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 53
است كه طبعا ملازم با شرك است، تفسیر نشد. در این مكتب، برای اولین بار ائمه ی اطهار (علیهم السلام) كه الهام بخش این مكتب بودند اصل «امر بین الامرین» را طرح كردند و این جمله، معروف و مشهور شد كه:

لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین.
در این مكتب، اصل عدل به مفهوم جامع خود تأیید شد بدون آنكه كوچك ترین ضربه ای به توحید افعالی یا توحید ذاتی وارد آید؛ عدل در كنار توحید قرار گرفت و بحق گفته شد كه:

العدل و التّوحید علویّان، و الجبر و التّشبیه امویّان.
در این مكتب، اصالت عدل، و حرمت عقل، و شخصیت آزاد و مختار انسان و نظام حكیمانه ی جهان، اثبات شد بدون آنكه خدشه ای بر توحید ذاتی یا افعالی وارد شود؛ اختیار انسان تأیید شد بدون آنكه انسان بصورت شریكی در «ملك الهی» چهره بنماید و اراده ی الهی، مقهور و مغلوب اراده ی انسانی تلقی شود؛ قضا و قدر الهی در سراسر هستی اثبات شد بدون آنكه نتیجه اش مجبور بودن انسان در برابر قضا و قدر الهی باشد.

در مكتب كلامی شیعی، در مسائل مربوط به توحید، گرایشها همه توحیدی بود؛ یعنی در توحید و تكثیر صفات، شیعه طرفدار توحید صفاتی شد و عقیده ی اشاعره را نفی كرد و با معتزله موافقت كرد، با این تفاوت كه كار معتزله به نفی صفات و نیابت ذات از صفات كشید، ولی شیعه معتقد به اتحاد صفات با ذات و عینیّت ذات با صفات شد كه یكی از عمیق ترین معارف الهی است؛ و در توحید افعالی، جانب اشاعره را گرفت ولی با این تفاوت كه نظام علل و معلولات و اسباب و مسبّبات را نفی نكرد. در مكتب كلامی شیعه، توحید ذاتی و صفاتی و افعالی در اوجی بیان شد كه در جهان سابقه نداشت [1].

در مقدمه جلد پنجم «اصول فلسفه و روش رئالیسم» الهامگیری حكمای الهی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 54
اسلامی را از معارف قرآنی و از سایر متون اسلامی اعمّ از حدیث و خطبه و دعا توضیح داده ایم و در اینجا لزومی به توضیح بیشتر نمی بینیم.

حكمای اسلامی، با آشنائی با اصول صحیح برهانی از یك طرف، و الهامگیری از معارف اسلامی از طرف دیگر، در اثر مجاهدت هزارساله، موفق شدند «الهیّات بالمعنی الاخص» را بر پایه ی بس استواری بنا كنند.

از نظر حكمای الهی اسلامی، عدل به عنوان حقیقتی واقعی تفسیر می شود بدون آنكه مستلزم این باشد كه ذات اقدس الهی محكوم یك جبر و یك قانون بوده باشد و بر قاهریّت علی الاطلاق ذات باری، خدشه ای وارد آید. حسن و قبح عقلی نیز به گونه ای دیگر تفسیر شد، از حوزه ی معقولات نظری كه ارزش كشف و ارائه ی حقیقت دارد خارج گردید و جزء اندیشه های ضروری عملی اعتباری قرار گرفت و به همین دلیل به هیچ وجه به عنوان معیار و مقیاس برای افعال باری تعالی پذیرفته نشد. حكماء بر خلاف متكلّمین هرگز از این مفاهیم در سطح معارف ربوبی استفاده نكردند.

مسأله ی غایت و غرض نیز پس از تقسیم غایت به غایت فعل و غایت فاعل و اینكه مفهوم حكمت درباره ی باری تعالی مساوی است با مفهوم عنایت و ایصال اشیاء به غایات آنها، تكلیف روشنی پیدا كرد. از نظر حكماء هر فعلی غایتی دارد و ذات اقدس الهی غایت كل یعنی غایة الغایات است؛ اشیاء همه از او و به سوی او است:

وَ أَنَّ إِلی رَبِّكَ اَلْمُنْتَهی [2].

البته هر یك از مباحث نامبرده، دامنه ی درازی دارد و در این مقدمه بیش از این نتوان از این مقولات سخن گفت.


[1] . ما در كتاب «سیری در نهج البلاغه» بخش توحید، و هم در جلد پنجم «اصول فلسفه و روش رئالیسم» این مطلب را توضیح داده ایم. در كتاب «انسان و سرنوشت» درباره ی رابطه ی قضا و قدر با اختیار و آزادی انسان بحث كرده ایم.
[2] . نجم/42
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است