فرق اساسی شفاعت واقعی و حقیقی با شفاعت باطل و نادرست در این است
كه شفاعت واقعی از خدا شروع می شود و به گناهكار ختم می گردد، و در شفاعت
باطل عكس آن فرض شده است.
در شفاعت حقیقی، مشفوع عنده، یعنی خداوند، برانگیزاننده ی وسیله یعنی شفیع
است؛ و در شفاعت باطل، مشفوع له، یعنی گناهكار، برانگیزاننده ی او است. در
شفاعتهای باطل كه نمونه ی آن در دنیا وجود دارد، شفیع، صفت وسیله بودن را از ناحیه ی
مجرم كسب كرده است، زیرا او است كه وسیله را برانگیخته و به شفاعت وادار كرده
است، او است كه وسیله را وسیله قرار داده است. ولی در شفاعتهای حق كه نسبت
دادن آن به انبیاء و اولیاء و مقرّبان درگاه الهی صحیح است، وسیله بودن شفیع از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 262
ناحیه ی خداست، خداست كه وسیله را وسیله قرار داده است. به عبارت دیگر: در
شفاعت غلط، شفیع تحت تأثیر مشفوع له (گناهكار) قرار می گیرد و مشفوع عنده
(صاحب قدرت) تحت تأثیر شفیع قرار می گیرد، ولی در شفاعت صحیح برعكس
است؛ مشفوع عنده (صاحب قدرت خدا) علت مؤثر در شفیع اوست، و شفیع تحت
تأثیر او، و به خواست او در گناهكار مؤثر واقع می شود. سلسله جنبان رحمت، در نوع
غلط شفاعت، گناهكار است و در نوع صحیح آن، مشفوع عنده (خدا) است.
صدر المتألّهین در تفسیر سوره ی «حدید» بیانی لطیف و علمی دارد در تفكیك میان
شفاعت باطل و شفاعت درست و اینكه چگونه است كه در نظام این جهان آنچه را كه
شفاعت باطل می نامیم وجود دارد و در نظام اخروی وجود ندارد و محال است وجود
داشته باشد.
ایشان با تعمیمی كه به بحث می دهند، مسأله علل ذاتی و علل اتفاقی و مسأله
غایات ذاتی و غایات بالعرض را طرح می كنند و وارد بحث می شوند كه چگونه
می شود در این جهان (اختصاص به جامعه ی بشری ندارد) گاهی علل اتفاقیه،
سرنوشت چیزی را معیّن می كند و یا یك چیز از وصول به غایت ذاتی محروم می ماند و
تنها به غایت بالعرض می رسد، ولی جهان آخرت، از تأثیرات علل اتفاقی و غایات
عرضی بركنار است. نظر به اینكه سطح بحث خیلی بالاست از شرح و بسط آن
خودداری می كنیم و اهل فضل را به بیانات خود صدر المتألّهین در مواضع مختلف
تفسیرش ارجاع می كنیم.
آیاتی از قرآن كریم كه می گوید امكان ندارد شفاعت بدون اذن خدا صورت
بگیرد ناظر به همین نكته است؛ مخصوصا در این باره تعبیری فوق العاده جالب و
عجیب دارد كه می فرماید:
قُلْ لِلّهِ اَلشَّفاعَةُ جَمِیعاً [1].
«بگو شفاعت، تمامی مخصوص خداست» .
این آیه در كمال صراحت، شفاعت و وساطت را تأیید می كند و در كمال صراحت
همه ی شفاعتها را از خدا و متعلق به خدا می داند؛ زیرا خداست كه شفیع را، شفیع قرار
می دهد. این آیه ممكن است تنها ناظر به شفاعتی باشد كه در قیامت صورت می گیرد و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 263
به اصطلاح مربوط به «قوس صعودی» باشد، ممكن هم هست كه شامل مطلق
واسطه ها و وساطتهای رحمت باشد، یعنی شامل «قوس نزولی» هم باشد؛ به عبارت
دیگر ممكن است شامل تمام نظام سببی و مسبّبی جهان باشد؛ به هر حال از آن جهت
كه به شفاعت اخروی مربوط است، به این معنی است كه مجرم بدون خواست خدا
قدرت شفیع برانگیختن ندارد و شفیع بدون اذن او قدرت دم زدن ندارد.
برهان این مطلب از لحاظ عقلی این است كه در فلسفه ی الهی ثابت شده است كه
«واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات و الحیثیات است» ، یعنی همانطوری
كه واجب الوجود در ذات خود، معلول غیر نیست، در صفات و افعال خود نیز امكان
ندارد كه تحت تأثیر علتی قرار گیرد؛ او مؤثر محض است و از هیچ چیزی انفعال و تأثر
پیدا نمی كند.