در
کتابخانه
بازدید : 688842تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد هفتم
مقدمه
Expand حرف لحرف ل
Expand حرف محرف م
Expand حرف نحرف ن
Collapse حرف وحرف و
Expand حرف هحرف ه
Expand حرف یحرف ی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عطف به ورقه های ولایت:

1. گفتیم ولایت با همه ی اختلاف موارد استعمال یك ریشه دارد و آن اتصال و پیوستگی است و به حسب اختلاف موارد استعمال، اختلاف پیدا می شود. و گفتیم كه گاهی كلمه ی «ولی» فعیل به معنی فاعل است و گاهی فعیل به معنی مفعول، و ظاهر این است آنگاه كه در مورد خداوند استعمال می شود تنها به معنی فاعل [است ] ، یعنی ذات حق از آن جهت ولیّ جهان یا ولیّ خصوص مؤمنین است كه متولی امر جهان و متولی امر خاص مؤمنین است ولی در مورد عبد كه گفته می شود ولیّ خداست، هم به معنی فاعل استعمال می شود از آن جهت كه به قول ابن ابی الحدید متولی طاعت الهی است و هم به معنی مفعول است یعنی كسی كه خداوند متولی امر اوست.

2. ما فعلاً به سایر موارد استعمال كلمه ی ولایت و ولاء كار نداریم از قبیل ولاء كفار، ولاء صغار، مجانین، ولاء عتق و غیره. بحث در خصوص ولایت الهی است یعنی در خصوص ولیّ اللّه بودن بعضی بندگان است، مثلاً علی علیه السلام كه ولیّ اللّه است به چه معنی است؟ و هم بحث در این است كه معنی ولایت ما یعنی اینكه ما باید اولیاء ائمه ی
جلد هفتم . ج7، ص: 450
اطهار باشیم آنچنان كه در روایات شیعه آمده است، چیست؟ به عبارت دیگر معنی قبول ولایت- كه به عقیده ی شیعه یكی از اركان اسلام است: بنی الاسلام علی خمس: الصلوة و الزكوة و الحج و الجهاد و الولایة و ما نودی احد بشی ء كما نودی بالولایة- [چیست؟ ] مسلماً در این حدیث از آن جهت ولایت در ردیف صلوة و زكوة و غیره قرار گرفته است كه باید آن را قبول كرد.

اما معنی ولیّ اللّه بودن ائمه ی اطهار دو چیز است و به عبارت دیگر ولایت الهی آنها دو مرتبه و دو درجه دارد. یكی ولایت حكومت، یعنی آنها هستند كسانی كه از طرف خداوند به عنوان اولی الامر تعیین شده اند و اطاعت اوامر اجتماعی و حكومتی آنها واجب است. این جهت به مسئله ی خلافت یعنی نیابت از پیغمبر در امر سیاست امت برمی گردد و این است مسئله ی مورد اختلاف شیعه و سنی.

دیگر ولایت معنوی و یا ولایت طریقت، یعنی این جهت كه آنها به واسطه ی پیمودن صراط قرب و رسیدن به مقاملایزال العبد یتقرب الیّ بالنوافل. . . به جایی رسیده اند كه وجود خودشان یك وجود حقانی است و باطن شریعت را به حد كمال دارا می باشند و معنویت انسانی كه خود حقیقتی است، در آنها متمركز و آنها با این جهت قافله سالار معنویات و مربی معنوی بشر و مسلط بر ضمایر و شاهد بر اعمال بشر و حجت بر زمان و قطب دوران می باشند و زمین هیچ گاه از ولیّ كه حامل چنین معنویتی باشد و به عبارت دیگر از انسان كامل خالی نیست. این جهت در مقاله ی علامه ی طباطبایی در شماره ی 2 سالنامه ی تشیع خوب تشریح شده است. و البته ولایت به این معنی غیر از نبوت و غیر از خلافت و غیر از وصایت و حتی غیر از امامت است. غیریتش با نبوت و خلافت و وصایت، واقعی است و غیریتش با امامت، مفهومی و اعتباری است.

ما آنجا كه از دور و نزدیك به پیغمبر اكرم و ائمه ی اطهار سلام می كنیم و متوسل می شویم و معتقدیم كه «اشهد انك تشهد مقامی و تردّ سلامی و تسمع كلامی» از این جهت است كه به چنین مقام و
جلد هفتم . ج7، ص: 451
درجه ای برای این بزرگواران معتقدیم و اینكه در نماز به صورت خطاب به پیغمبر اكرم می گوییم: السلام علیك ایها النبی و رحمة اللّه و بركاتهنیز به همین جهت است، و هم ظهور معجزات ناشی از چنین مقامی است زیرا این مقام تنها تسلط بر ضمایر و اعمال بشر نیست، ولایت و تسلط بر كائنات هم به اذن اللّه هست. اشتباه كرده اند آنان كه پنداشته اند معجزه فعل و اراده ی ولی نیست، مستقیماً فعل و اراده ی خداوند است، بلكه خداوند به ولیّ خود آن قدرت و اراده و تسلط را می دهد كه اگر بخواهد تغییری در عالم ایجاد كند می كند. خدا خطاب به عیسی بن مریم می فرماید: و تبرئ الاكمه و الابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی، فعل احیاء و ابراء را به خود عیسی [نسبت ] می دهد ولی به اذن اللّه، و البته معنی اذن در اینجا اذن لفظی و اعتباری نیست بلكه افاضه ی قدرت و اراده است به ولی. وهّابیین چنین مقامی را برای اولیا انكار دارند و می پندارند كه منافی توحید است.

اكنون ببینیم معنی ولایت ما ائمه را، چیست؟ آن چیزی كه ما باید داشته باشیم و قبول كنیم و حامل آن باشیم چیست؟ آن سه چیز است:

الف. قبول ولایت حكومتی آنها، یعنی اعتقاد و قبول اینكه آنها از طرف خداوند برای زعامت مسلمین تعیین شده بودند و آنها اصلح و اَلیَق بودند، اعتقاد به اینكه می بایست علی خلیفه ی پیغمبر می شد نه ابوبكر.

این مطلب مربوط به گذشته است، فعلاً و عملاً تأثیری در زندگی دنیایی و یا آخرتی ما ندارد و- بر خلاف زعم عوام- آن ولایتی كه در برزخ و آخرت از ما خواهند پرسید این نیست كه بگو ببینیم در چهارده قرن پیش آیا می بایست علی زمام امور مسلمین را به دست بگیرد یا ابوبكر؟ و ما باید جواب بدهیم: علی. معقول نیست كه چنین امری یعنی چنین اعتقادی كه به هرحال مربوط به گذشته ی اجتماع مسلمین است تا این درجه اهمیت داشته باشد.

ب. ولایت محبت. به موجب این ولایت، مسلمین باید اهل بیت
جلد هفتم . ج7، ص: 452
را دوست داشته باشند. مسلمانان همه باید دوست یكدیگر باشند، ولی دوستی اهل بیت پیغمبر به شكل خاص توصیه شده است: قل لااسئلكم علیه اجراً الاّ المودة فی القربی. زمخشری در ربیع الابرار روایتی نقل كرده است مبنی بر اینكه: من مات علی حب آل محمّد مات شهیداً. . . و به طور كلی عموم اهل تسنن طرفدار ولاء محبت می باشند.

جامی می گوید اگر به خاطر قصیده ای كه فرزدق در مدح علی بن الحسین گفته است خداوند همه ی مردم را بیامرزد عجیب نیست. ابن الفارض می گوید:
ذهب العمر ضیاعاً و انقضی
باطلاً اذ لم افز منك بشی ء
غیر ما اولیت من عقدی ولا
عترة المبعوث حقاً من قصی
فلسفه ی ولاء محبت مجذوب شدن ولیّ به سوی خداست. ما در ورقه های علی- محبت اولیا و ورقه های آثار عشق و محبت، مفصل در آثار محبت و ارادت بحث كرده ایم و خاصیت معجزآسای نیروی محبت را یادآوری كرده ایم و گفته ایم كه مكتب انبیا مكتب عشق و ارادت است و در میان اولیا علی علیه السلام كانون محبت است و محبت علی نقش اساسی در تاریخ اسلام دارد و به قول جرج جرداق روح علی در طرفدارانش بود. پس محبت اولیا برای این است كه روح آنها در دوستدارانشان حلول كند و اینها هم شكل آنها بشوند و به عبارت دیگر محبت اولیا عامل مهمی است در تربیت اسلامی. داستانهای بلال، خباب بن ارتّ، عثمان بن مظعون، ابوذر در جنگ تبوك، خُبَیب بن عدی، زید بن دَثِنه و غیرهم نمونه ای از تأثیر عظیم نیروی محبت است، و همچنین داستانهای محبان علی در شكنجه های ستمگران.

این نوع از ولایت نیز می تواند جزء وظایف مسلمین و مسئولٌ عنه عنداللّه باشد و مشمول «و قفوهم انهم مسؤلون» باشد.

ج. ولایت امامت، یعنی قبول این مطلب كه اولاً آنها وارث علوم پیغمبرند و قول و فعل و سیرتشان حجت است و بعلاوه دارای مقام ولیّ اللّهی هستند، شاهد بر اعمال و قطب زمان و حجت بر خلق می باشند و زمان خالی از حجت نیست ومن مات و لم یعرف امام
جلد هفتم . ج7، ص: 453
زمانه مات میتة جاهلیة.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است