در
کتابخانه
بازدید : 688820تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد هفتم
مقدمه
Expand حرف لحرف ل
Expand حرف محرف م
Expand حرف نحرف ن
Collapse حرف وحرف و
Expand حرف هحرف ه
Expand حرف یحرف ی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عرفا چون ولایت را مساوی با مشیت و مساوی با وجود می دانند می گویند در تركیب عناصر، استعدادی كه ماده برای قبول صورت دارد استعداد قبول ولایت است. در نباتات [ولایت ] علاوه بر صورتی كه حفظ وحدت می كند منشأ آثار مختلف می شود و در حیوان منشأ حس و حركت می شود. در رساله ی ولایتنامه صفحه ی 18- 20 می گوید:

شئون ولایت:

. . . و چون وجود به انسان رسید جمله ی صفات وجود ظاهر شد و آینه ی سراپای وجود مطلق گردید كه هرچه در آن مكمون بود نمایان نمود و معانی ولایت فطریه را از نصرت و محبت و كفایت و تدبیر و توجه و اصلاح و تصرف و امارت و مملكت و دولت ظاهر ساخت. در جمله ی افراد نسبت به مملكت صغیر عالم خود دور بیشتری نسبت به خارج نیز نمایان شد و چون تربیت و تكمیل و رسانیدن هرچیز به كمال نوع خود از صفت ولایت اهل بیت است، وارد شده در اخبار معصومین علیهم السلام نسبت به اراضی سبحه و بطیخه ی غیرحلوه كه فرمودند اینها ولایت ما را قبول نكردند، یعنی حیث ولایت كه از صفات وجود است در اینها به كمال ظاهر نشده است.

در صفحه ی 22 می گوید:

معنی عدم قبول ولایت ائمه:

. . . و از جهت سریان فعل حق تعالی كه ولایت باشد در جمله ی موجودات، هر موجودی كه كمال نوع خود را دارا نبود فرمودند ولایت ما را قبول نكرده است، یعنی اصل وجود را كه اثر رحمت رحمانی است قبول كرده است كه اصل ولایت تكوینی باشد، لكن كمال وجود نوع خود را كه اثر رحمت رحیمی است و كمال ولایت تكوینی است قبول نكرده است، یعنی استعدادافاضه ی این فیض در آن نبوده است.
جلد هفتم . ج7، ص: 433
در اول فصل، صفحه ی 20 می گوید: در بیان انسان و ولایت تكوینیه و تكلیفیه ی او.

در صفحه ی 203 ولایتنامه این حدیث را نقل می كند: «من مات و لا امام له من اللّه ظاهراً عادلاً مات میتة جاهلیة» یا «میتة كفر و نفاق» یا «میتة ضلالة» و می گوید اخبار بسیار دیگر به همین مضمون وارد شده و همه ی اینها را به پیوند ولایت در اصطلاح خودشان حمل می كند. در همین صفحه می گوید:

امام ظاهر:

و در زمان ظهور هیاكل بشریه ائمه ی هدی علیهم السلام اكتفا به بیعت اولیه نمی نمودند بلكه تجدید توبه و بیعت بر دست امام بعد می نمودند و بر تقلید امام سابق باقی نمی بودند، زیرا كه تقلید و اقتدا در زمان ظهور ائمه ی هدی علیهم السلام عبارت از بیعت و تجدید توبه بود نه قبول قول آنها در اعمال فرعیه ی آنها به تنهایی، و از جهت اینكه بدون این بیعت و این پیوندْ شخص داخل «مرجون لامراللّه» می شود كه محكوم علیه بالجنه نیست فرمودند: من مات و لا امام له. . . باید به كتب حدیث، مبحث امامت مراجعه شود. بعید نیست كه بسیاری از اخبار حكومت و ولایت مثل حدیث بالا به واسطه ی اینكه این فكر اجتماعی در میان مسلمین مرده بود فدای تصوف شده، شیعه این اخبار را منحصراً به ولایت باطنی ائمه حمل كرده اند و صوفیه به مسئله ی قطب و مرشد و پیوند ولایت حمل كرده اند.

در صفحه ی 304 مدعی است كه از آدم تا خاتم و اوصیای آن حضرت، همه از مردم بیعت می گرفتند و بدون این پیوند امر تقلید و ایتمام و اقتدا صورت نمی گرفت و معاندت خلفای جور با ائمه ی هدی علیهم السلام از این بود كه می فهمیدند كه آنها گاهی بیعت می گرفتند و به گمان می افتادند كه شاید اینها بیعت سلطنتی می گیرند.
جلد هفتم . ج7، ص: 434
در صفحه ی 305 می گوید:

اخبار اتصال وصایت از حضرت تا حضرت برده كذا كه جناب ابیطالب علیه السلام باشد دلالت بر اتصال بیعت دارد و از جانب ابیطالب به حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و همچنین از آن حضرت تا اوصیای آن حضرت صلی الله علیه و آله معلوم است.

راجع به اینكه صوفیه گفته اند احتیاج به مرشد هست و تطبیق آن با مسئله ی روان پزشكی جدید، رجوع شود به ورقه ی تزكیه ی نفس و احتیاج به مربی و مرشد در نزد صوفیه و احتیاج به روان پزشك.

مولوی ج 4، ص 338:
چونكه با شیخی، تو دور از زشتیی
روز و شب سیّاری و در كشتیی
در پناه جان جان بخشی قوی
خفته اندر كشتی و ره می روی
مگسل از پیغمبر ایام خویش
تكیه كم كن بر فن و بر گام خویش
گر چو شیری چون روی ره بی دلیل
همچو روبه در ضلالی و ذلیل
. . . هین مپر الاّ كه با پرهای شیخ
تا ببینی عون لشكرهای شیخ
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است