چالوس- جلسه ی 2
یكی از حساس ترین معانی و مفاهیم در زندگی علی و
شایع ترین كلمات در سخنان علی، عدالت است. در اینجا چند مطلب
باید مورد توجه قرار گیرد:
الف. ارزش عدالت در اجتماع. علی آنجا كه در مقایسه ی عدل و
جود می گوید:
العدل سائس عام و الجود عارض خاص، العدل یضع
الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها، ركن بودن عدالت را در
نظام اجتماعی بیان می كند. جمله ی مولی:
و من ضاق علیه العدل فالجود
علیه اضیقتعبیر لطیف دیگری است درباره ی اینكه یگانه حقیقتی كه
می تواند افراد را در یك نظام جمع كند و وحدت به وجود آورد
عدالت است. به عبارت دیگر از جنبه ی سیاست اجتماع، عدالت
بهترین سیاست است. جمله ای كه مولی از رسول اكرم نقل می كند كه:
جلد هفتم . ج7، ص: 399
لن تقدس امة حتی یؤخذ للضعیف حقه من القوی غیر متعتعمی رساند
كه جامعه ای آنگاه قابل تقدیس و ستایش است و پاك و [نا] آلوده
است كه مردم از نظر احقاق حقوق اجتماعی امنیت و شهامت داشته
باشند، از طرفی از ناحیه ی مقامات حاكم به مظلوم امنیت داده شود و
[از طرف دیگر] لااقل مظلوم شهامت مطالبه ی حقوق داشته باشد. برای
این بحث لازم است كه به ماده ی «ظلم» در نهج البلاغه مراجعه شود و
آثار مخرب ظلم تحت مطالعه قرار گیرد.
ب. دعوت افراد و عامه به شركت در برقراری عدل و حق. اینجا
مقدمه ای لازم است.
هیچ مكتبی نیست كه دعوت به عدالت نكرده باشد. قطع نظر از
اینكه تصورها درباره ی عدالت مختلف است، طرق اجرای عدالت نیز
مختلف است و مجموعاً سه مكتب است: یك مكتب تكیه بر عواطف
انسان دوستی ظالم و زشتی ظلم و كیفر داشتن آن دارد و مخاطبش
صرفاً ظالم است و می خواهد ظالم را به میل خودش از راهی كه
می رود برگرداند. مسیحیت چنین است. در این مكتب مخاطب، خودِ
ظالم است. مكتب دیگر معتقد است كه جریان تاریخی و وضع
طبقاتی، ظالم را جبراً ظالم كرده است؛ توقع از ظالم كه ظلم نكن نظیر
توقع از آتش است كه نسوز. این مكتب روی خود را از ظالم
برمی گرداند و متوجه مظلوم می كند، می گوید: مظلوم! خودت
زنجیرها را از دست و پایت باز كن، خودت بندها را بگسل، محال
است كه آن كه بر تو بند نهاده همان بند بگسلد. ماركسیستها طبق
منطق جبری خود اینچنین نظر می دهند. مكتب سوم كه مكتب اسلام
است به هر دو طبقه نظر دارد و در هر دو جبهه موفق است؛ هم خطاب
به ظالم دارد و چون مجهز به ایمان معنوی است احیاناً در وجدان
ظالم انقلاب ایجاد می كند و ظالم را از راهی كه می رود برمی گرداند.
شواهد تاریخی در این زمینه زیاد است و این ناشی از ایمان مذهبی
است. ولی می داند كه این راهی است كه درصد معین دارد و
صد درصد كافی نیست، خطاب به مظلوم و ذی حق می كند كه:
جلد هفتم . ج7، ص: 400
و اللّه ماغزی قوم قط فی عقر دارهم الاّ ذلوا.
لایمنع الضیم الذلیل و لا یدرك الحق الاّ بالجد.
و هم می گوید:
لاتكن عبد غیرك و قد جعلك اللّه حراً.
ج. مولی قائل به مسئولیت شخص ثالث است در زمینه ی ظلمها.
مسئولیت شخص ثالث یعنی همه ی مردم دیگر خصوصاً علما، در این
جمله بیان شده است:
. . . لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما أخذ اللّه
علی العلماء ان لایقاروا علی كظة ظالم و لا سغب مظلوم. . .
ایضاً:
اللّهم انك تعلم انه لم یكن الذی كان منا منافسة فی سلطان و لا
التماس شی ء من فضول الحطام، ولكن لنرد المعالم من دینك و
نظهر الاصلاح فی بلادك فیأمن المظلومون من عبادك و تقام
المعطلة من حدودك.
د. حقیقت عدالت در نظر علی مساوات مطلق نیست، بلكه در
رعایت استحقاقها به طور مساوی و بدون تبعیض است. جمله ی
العدل
یضع الامور مواضعهامبیّن همین مطلب است.
هـ. حساسیتهای شخصی علی:
اما و اللّه لو وجدته قد تزوج به النساء. .
جلد هفتم . ج7، ص: 401
درباره ی دخترش ام كلثوم و عاریه گرفتن گردنبند گفت:
[لو كانت ابنتی اخذت هذا العقد علی غیر عاریة مضمونة
لكانت اذاً اوّل هاشمیة قطعت یدها علی سرقة. ]
به حسنین فرمود:
و قولا بالحق و اعملا للاجر و كونا للظالم خصماً و للمظلوم
عوناً.
حتی درباره ی ابن ملجم فرمود:
ان أنا متّ. . . فاضربوه ضربة بضربة.
درباره ی مردم دیگر گفت:
یا بنی عبدالمطّلب، لا الفینكم تخوضون دماء المسلمین. . .
رجوع شود به نامه به محمد بن ابی بكر:
فاخفض لهم جناحك و ألن لهم جانبك. . . و آس بینهم فی
اللحظة و النظرة حتی لایطمع العظماء فی حیفك لهم و لاییأس
الضعفاء من عدلك علیهم
[1]
ایضاً:
اتأمرونّی ان اطلب النصر بالجور. . .
ایضاً درباره اش گفته اند: و قتل فی محرابه لشدة عدله.
ایضاً داستان او و عقیل، داستان او و دخترش ام كلثوم و داستان
جلد هفتم . ج7، ص: 402
او و پسرعمویش ابن عباس و مقایسه با داستان او و وصیت درباره ی
ابن ملجم.
[1] رجوع شود به عهدنامه ی مالك.