1. خطبه ی 190 (القاصعه، ص 36) :
فلسفه ی اخلاقی
عبادت:
فاللّه اللّه فی عاجل البغی و آجل وخامة الظلم و سوء عاقبة
الكبر، فانها مصیدة ابلیس العظمی و مكیدته الكبری التی
تساور قلوب الرجال مساورة السموم القاتلة، فما تكدی ابداً و
لا تشوی احداً، لا عالماً لعلمه و لا مقلاً فی طمره.
و عن ذلك ما حرس اللّه عباده المؤمنین بالصلوات و الزكوات
و مجاهدة الصیام فی الایام المفروضات تسكیناً لاطرافهم و
تخشیعاً لابصارهم و تذلیلاً لنفوسهم و تخفیضاً لقلوبهم و اذهاباً
للخیلاء عنهم، لما فی ذلك من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب
تواضعاً و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغراً و لحقوق
البطون بالمتون من الصیام تذللاً مع ما فی الزكوة من صرف
ثمرات الارض و غیر ذلك الی اهل المسكنة و الفقر.
2. خطبه ی 191 (خطبه ی همّام) :
شب عابدان:
عظم الخالق فی انفسهم فصغر مادونه فی اعینهم. . . اما اللیل
فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القرآن.
حالات آنها
هنگام قرائت
قرآن:
یرتلونه ترتیلاً، یحزنون
به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم، فاذا مروا بایة فیها
جلد هفتم . ج7، ص: 362
تشویق ركنوا الیها طمعاً و تطلعت نفوسهم الیها شوقاً و ظنوا
انها نصب اعینهم، و اذا مروا بایة فیها تخویف اصغوا الیها
مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فی اصول آذانهم
فهم حانون علی اوساطهم مفترشون لجباههم و اكفهم و ركبهم و
اطراف اقدامهم یطلبون الی اللّه فی فكاك رقابهم.
روز اهل
عبادت:
و اما النهار
فحلماء علماء ابرار اتقیاء، قد براهم الخوف بری القداح، ینظر
الیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض و یقول قد
خولطوا و لقد خالطهم امر عظیم.
3. خطبه ی 197:
گناه زدایی
عبادت:
تعاهدوا امر الصلوة و حافظوا علیها و استكثروا منها و تقربوا
بها، فانها كانت علی المؤمنین كتاباً موقوتاً. ا لا تسمعون الی
جواب اهل النار حین سئلوا: ما سلككم فی سقر؟ قالوا لم نك
من المصلین. و انها لتحتّ الذنوب حتّ الورق و تطلقها اطلاق
الربق و شبهها رسول اللّه صلی الله علیه و آله بالحمة تكون علی باب الرجل فهو
یغتسل منها فی الیوم و اللیلة خمس مرات فما عسی ان یبقی علیه
من الدرن؟ و قد عرف حقها.
حق شناسان
نماز:
رجال من المؤمنین الذین
لاتشغلهم عنها زینة متاع و لا قرة عین من ولد و لا مال، یقول
اللّه سبحانه: رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذكر اللّه و اقام
الصلوة و ایتاء الزكوة. و كان رسول اللّه صلی الله علیه و آله نصباً بالصلوة بعد
التبشیر له بالجنة لقول اللّه سبحانه: «و أمر اهلك بالصلوة و
اصطبر علیها» ، فكان یأمر اهله و یصبر علیها نفسه.
4. ذیل خطبه ی 228، فی صفة الزهاد (او العارفین و اصحاب
القلوب) :
اهتمام به
زنده دلی:
كانوا قوماً من اهل الدنیا و لیسوا من اهلها، فكانوا فیها كمن
جلد هفتم . ج7، ص: 363
لیس منها، عملوا فیها بما یبصرون و بادروا فیها ما یحذرون
تقلب أبدانهم بین ظهرانی اهل الآخرة، یرون اهل الدنیا یعظمون
موت اجسادهم و هم اشد اعظاماً لموت قلوب احیائهم.
5. نامه ی 45 (به عثمان بن حنیف) :
دنیای اهل
عبادت:
طوبی لنفس ادت الی ربها فرضها و عركت بجنبها بؤسها و
هجرت فی اللیل غمضها حتی اذا غلب الكری علیها افترشت
ارضها و توسدت كفها فی معشر اسهر عیونهم خوف معادهم و
تجافت عن مضاجعهم جنوبهم و همهمت بذكر ربهم شفاههم و
تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم. اولئك حزب اللّه، الا ان
حزب اللّه هم المفلحون.
6. خطبه ی 85:
صفات اهل
عبادت:
عباد اللّه! ان من احب عباد اللّه الیه عبداً اعانه اللّه علی نفسه
فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف فزهر مصباح الهدی فی قلبه و
اعد القری لیومه النازل به فقرب علی نفسه البعید و هون
الشدید.
سیرابی از
چشمه ای
گوارا:
نظر فابصر و ذكر فاستكثر و ارتوی من عذب فرات
سهلت له موارده فشرب نهلاً و سلك سبیلاً جدداً، قد خلع
سرابیل الشهوات و تخلی من الهموم الاّ هماً واحداً انفرد به
فخرج من صفة العمی و مشاركة اهل الهوی و صار من مفاتیح
ابواب الهدی و مغالیق ابواب الردی، قد ابصر طریقه و سلك
سبیله و عرف مناره و قطع غماره و استمسك من العری
بأوثقها و من الحبال بأمتنها فهو من الیقین علی مثل ضوء
الشمس.
اخلاص و
استخلاص:
قد نصب نفسه للّه سبحانه فی ارفع الامور من اصدار
كل وارد علیه و تصییر كل فرع الی اصله. . . قد اخلص للّه
فاستخلصه فهو من معادن دینه و اوتاد ارضه.
جلد هفتم . ج7، ص: 364
7. لذت معنوی:
ای همه دریا، چه خواهی كرد نم؟ !
وی همه هستی، چه می جویی عدم؟ !
تو خوش و خوبیّ و كان هر خوشی
تو چرا خود منّت باده كشی؟ !
تاج كرّمناست بر فرق سرت
طوق اعطیناك آویز برت
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و سایه اند و تو غرض
علم جویی از كتبهای فسوس
رزق جویی تو ز حلوای سبوس
می چه باشد یا جماع و یا سماع
تا تو زو جویی نشاط و انتفاع
آفتاب از ذره كی شد وام خواه
زهره ای از خمره كی شد جام خواه؟ !
8. حكمت 147:
علم افاضی و
اشراقی:
. . . هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة. . .
9. خطبه ی 218:
مراحل و
منازل سلوك:
قد احیا عقله و امات نفسه.
10. خطبه ی 220:
خاصیت یاد
حق:
ان اللّه سبحانه جعل الذكر جلاء للقلوب.
اصالت عرفان
اسلامی:
11. در عرفان اسلامی یك سلسله معانی بلند و اعجاب آور پیدا
جلد هفتم . ج7، ص: 365
شده است. بعضی از مستشرقین خواسته اند بگویند در اسلام چنین
چیزها نیست، تعلیمات اسلام یك سلسله تعلیمات ساده است در
حدود یك توحید و معاد عامیانه و یك سلسله مقررات ساده ی
متناسب با آن عصر و محیط، معانی بلند عرفانی از جای دیگر
مخصوصاً هند و چین در اسلام وارد شده است. بعضی از جاهلهای
مسلمان هم این سوء نیت را تقویت كرده و همه ی افكار بلند را به نام
اینكه تصوف یا فلسفه است و از هند یا یونان آمده است اینها را از
اسلام ندانسته اند.
اما اخیراً خود مستشرقین اعتراف كرده اند كه خود قرآن كافی
است كه الهام بخش مراحل عالی توحید و معرفت باشد. نیكلسون به
نقل میراث اسلام پاره ای از آیات قرآن را از قبیل:
اینما تولوا فثم وجه
اللّه، هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطنو غیره را شاهد بر مدعای خود
می آورد. ولی به عقیده ی من نیكلسون می بایست نهج البلاغه را هم ذكر
می كرد. عرفای اسلامی مخصوصاً روی كلمات علی علیه السلام زیاد تكیه
می كنند و سلسله های عرفان و تصوف به مولی منتهی می شود.
12. بخش كتب، وصیت نامه به امام حسن (ص 183) :
و اعلم ان الذی بیده خزائن السموات و الارض قد اذن لك فی
الدعاء. . .
13. حكمتها، حكمت 147، خطاب به كمیل:
اللّهم بلی لاتخلو الارض. . .
14. حكمت 417:
و قال علیه السلام لقائل قال بحضرته: استغفر اللّه: ثكلتك امك،
أتدری ما الاستغفار. .
جلد هفتم . ج7، ص: 366
15. حكمت 423:
من اصلح سریرته. . .
16. حكمت 432:
ان اولیاء اللّه هم الذین نظروا. . .
17. حكمت 237:
ان قوماً عبدوا اللّه رغبة فتلك عبادة التجار وان قوماً عبدوا
اللّه رهبة فتلك عبادة العبید و ان قوماً عبدوا اللّه شكراً فتلك
عبادة الاحرار.
18. حكمت 290:
لو لم یتوعد اللّه علی معصیته لكان یجب ان لایعصی شكراً لنعمه.
19. خطبه ی 148 (راجع به مهدی علیه السلام و اصحاب آن حضرت) :
ثم لیشحذن فیها قوم شحذ القین النصل، تجلی بالتنزیل ابصارهم
و یرمی بالتفسیر فی مسامعهم و یغبقون كأس الحكمة بعد
الصبوح.
20. خطبه ی 220:
ان اللّه سبحانه و تعالی جعل الذكر جلاء للقلوب. . . و ان للذكر
لاهلاً أخذوه من الدنیا بدلاً فلم تشغلهم تجارة و لا بیع عنه. . . قد
حفت بهم الملائكة و تنزلت علیهم السكینة و فتحت لهم ابواب
السماء و اعدت لهم مقاعد الكرامات فی مقام اطلع اللّه علیهم
فیه، فرضی سعیهم و حمد مقامهم، یتنسمون بدعائه روح
التجاوز. . .
21. آنچه در نهج البلاغه درباره ی عبادت و عبّاد آمده است، در
جلد هفتم . ج7، ص: 367
زمینه های ذیل است:
الف. خاصیت یاد حق از جنبه ی سلوكی كه عبارت است از جلاء
قلوب، تحول معنوی در مدارك و ادراكات و به عبارت دیگر قوی
شدن ادراكات، الهام گیری و استماع كلام خدا (خطبه ی 220) و
استخلاص در نتیجه ی اخلاص (خطبه ی 85) ، علم افاضی و اشراقی و
دیگر جذبه و خلسه ای كه به آنها دست می دهد:
و صحبوا الدنیا
بأبدان. . . (حكمت 147) ، روشنایی برق آسا (خطبه ی 218)
ب. وضع و حالت و توصیف عبّاد در شب و روز و مخصوصاً
وضع آنها در تلاوت قرآن (خطبه ی 190 و آخر نامه به عثمان بن
حنیف)
ج. تأثیر عبادت در شستشوی روح و در گناه زدایی (خطبه ی
197)
د. تأثیر عبادت در درمان بیماریهای اخلاقی و در گشودن
عقده های روحی (خطبه ی 190)
هـ. لذت معنوی اهل عبادت:
اخذوه(الذكر)
من الدنیا بدلاً(خطبه ی
220) و اینكه شراب روحانی از دست ساقی ازلی می گیرند:
و ارتوی
من عذب فرات سهلت له موارده(خطبه ی 85) ،
و یغبقون كأس الحكمة بعد
الصبوح(خطبه ی 148) ،
اللّهم انك آنس الآنسین لاولیائك و احضرهم
بالكفایة. . . (خطبه ی 225)