در
کتابخانه
بازدید : 688825تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد هفتم
مقدمه
Expand حرف لحرف ل
Expand حرف محرف م
Collapse حرف نحرف ن
نام و شهرت و افتخار
الناس
نسبیت ادراكات
نسبیت در اخلاق
نظافت و تطیّب
نظافت
نظافت و استحمام در قرون وسطای مسیحی
نظافت- مبارزه ی اسپانیای مسیحی با نظافت
نظافت
نفاق و منافق- سوره ی بقره، مَثَلها
یادداشت نفاق
نفاق- نقش آن در شكست علی و شهادت امام حسین
نفاق و دوچهرگی در عصر حاضر
نفاق
نفاق در عصر جدید
نفاق
نفاق در عصر حاضر
یادداشت نفاق و منافق
فلسفه ی نماز
نماز و تمدن
نماز- ذكر اللّ?ه
نماز
حقیقت و اثر گناه و تأثیر نماز در رفع آن
نماز- روایات گناه زدایی نماز
نماز
نماز- تأثیر نماز و نهی از فحشا و منكر
نور
یادداشت تفسیر سوره ی نور
آیه ی نور
نهج البلاغه- جمع كلمات مولی
سیری در نهج البلاغه، زهد
سیری در نهج البلاغه
یادداشت سیری در نهج البلاغه
نهج البلاغه، فصاحت و شور و قدرت تهییج
بحثی در نهج البلاغه- نهج البلاغه شاهكار
بلاغت مولی علی علیه السلام و شهادت دیگران
موضوعات مهم در نهج البلاغه
سؤالات درباره ی نهج البلاغه
نهج البلاغه- وحدت اسلامی
نهج البلاغه- حكومت و عدالت
نهج البلاغه- خلافت و حكومت
سیری در نهج البلاغه- حكومت و عدالت
نهج البلاغه- عدالت اجتماعی
نهج البلاغه- توحید
یادداشت نهج البلاغه- سلوك و عبادت
نهج البلاغه- سلوك و عبادت
نهج البلاغه و خلفا- ابوبكر
نهج البلاغه و عثمان
عثمان- مطاعن
خلافت و شورا در نهج البلاغه
نهج البلاغه- اهل البیت و خلافت- احقیت مولی از راه وصیت، قرابت، وراثت معنوی (اصلحیت)
نهج البلاغه- اهل البیت و خلافت- مقام معنوی اهل البیت وعلم موروثی لدنّی
نهج البلاغه- ملاحم
نهج البلاغه- وصیتها
نهج البلاغه- یادداشت موعظه و تذكر
نهج البلاغه- موعظه و تذكر
مواعظ و حكم
درسهایی از نهج البلاغه
درسهایی از نهج البلاغه- عدالت اجتماعی
درسهایی از نهج البلاغه- تعلیم و تربیت در نهج البلاغه
نهج البلاغه- فصاحت و بلاغت
نیت
نیچه
Expand حرف وحرف و
Expand حرف هحرف ه
Expand حرف یحرف ی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. خطبه ی اول:

الحمد للّه الذی لایبلغ مدحته القائلون و لایحصی نعمائه العادون و لایؤدی حقه المجتهدون، الذی لایدركه بعد الهمم و لایناله غوص الفطن، الذی لیس لصفته حد محدود و لا نعت موجود و لا وقت معدود و لا اجل ممدود. فطر الخلائق بقدرته و نشر
جلد هفتم . ج7، ص: 321
الریاح برحمته و وتد بالصخور میدان ارضه. اول الدین معرفته و كمال معرفته التصدیق به و كمال التصدیق به توحیده و كمال توحیده الاخلاص له و كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه لشهادة كل صفة انها غیر الموصوف و شهادة كل موصوف انه غیر الصفة. فمن وصف اللّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثنّاه و من ثنّاه فقد جزأه و من جزأه فقد جهله و من جهله فقد اشار الیه و من اشار الیه فقد حده و من حده فقد عده و من قال فیم فقد ضمنه و من قال علام فقد اخلی منه. كائن لا عن حدث، موجود لا عن عدم، مع كل شی ء لابمقارنة و غیر كل شی ء لا بمزایلة، فاعل لا بمعنی الحركات و الالة، بصیر اذ لا منظور الیه من خلقه، متوحد اذ لا سكن یستأنس به و لایستوحش لفقده.

2. خطبه ی 49:

فطری بودن توحید:

الحمد للّه الذی بطن خفیات الامور و دلت علیه اعلام الظهور و امتنع علی عین البصیر، فلا عین من لم یره تنكره و لا قلب من اثبته یبصره.

لاحدّی:

سبق فی العلو فلا شی ء اعلی منه و قرب فی الدنو فلا شی ء اقرب منه. فلا استعلاؤه باعده عن خلقه و لا قربه ساواهم به فی المكان. لم یطلع العقول علی تحدید صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته.

3. خطبه ی 63:

اوّلیت و آخریت و ظاهریت و باطنیت:

الحمد للّه الذی لم یسبق له حال حالاً فیكون اولاً قبل ان یكون آخراً و یكون ظاهراً قبل ان یكون باطناً، كل مسمی بالوحدة غیره قلیل و كل عزیز غیره ذلیل و كل قوی غیره ضعیف و كل مالك غیره مملوك و كل عالم غیره متعلم و كل قادر غیره یقدر و یعجز و كل سمیع غیره یصم عن لطیف
جلد هفتم . ج7، ص: 322
الاصوات و یصمه كبیرها و یذهب عنه ما بعد عنها و كل بصیر غیره یعمی عن خفی الالوان و لطیف الاجسام و كل ظاهر غیره غیر باطن و كل باطن غیره غیر ظاهر. لم یخلق ما خلقه لشدید سلطان و لا تخوف من عواقب زمان و لا استعانة علی ند مثاور و لا شریك مكاثر و لا ضد منافر و لكن خلائق مربوبون و عباد داخرون، لم یحلل فی الاشیاء فیقال هو كائن و لم ینأ عنها فیقال هو منها بائن، لم یؤده خلق ما ابتدأ و لا تدبیر ما ذرأ و لا وقف به عجز عما خلق و لا ولجت علیه شبهة فیما قضی و قدّر بل قضاء متقن و علم محكم و امر مبرم، المأمول مع النقم و المرهوب مع النعم.

4. خطبه ی 88 (14 سطر) 5. خطبه ی 89 (خطبة الاشباح و كان سأله سائل ان یصف اللّه سبحانه كأنه یراه عیاناً فغضب علیه السلام لذلك) :

الحمد للّه الذی لایفره المنع و الجمود. . . فانظر ایها السائل. . .

6. خطبه ی 92 (دو سطر) 7. خطبه ی 94:

الحمد للّه الاول فلا شی ء قبله و الآخر فلا شی ء بعده و الظاهر فلا شی ء فوقه و الباطن فلا شی ء دونه.

8. خطبه ی 99:

. . . الاول قبل كل اول و الآخر بعد كل آخر، بأولیته وجب ان لا اول له و بآخریته وجب ان لا آخر له.
جلد هفتم . ج7، ص: 323
9. خطبه ی 106:

الحمد للّه المتجلی لخلقه بخلقه و الظاهر لقلوبهم بحجته، خلق الخلق من غیر رویّة اذ كانت الرویّات لاتلیق الاّ بذوی الضمائر و لیس بذی ضمیر فی نفسه. خرق علمه باطن غیب السترات و احاط بغموض عقائد السریرات.

10. خطبه ی 107: كل شی ء خاشع له(الی 16 سطر) 11. خطبه ی 150:

ظهور و بطون:

الحمد للّه الدال علی وجوده بخلقه و بمحدث خلقه علی ازلیته و باشتباههم علی ان لا شبه له، لاتستلمه المشاعر و لا تحجبه السواتر لافتراق الصانع و المصنوع و الحاد و المحدود و الرب و المربوب، الاحد لا بتأویل عدد و الخالق لا بمعنی حركة و نصب و السمیع لا بأداة و البصیر لا بتفریق آلة و الشاهد لا بمماسة و البائن لا بتراخی مسافة و الظاهر لا برؤیة و الباطن لا بلطافة.

بان من الاشیاء بالقهر لها و القدرة علیها و بانت الاشیاء منه بالخضوع له و الرجوع الیه.

لاحدّی:

من وصفه فقد حده و من حده فقد عده و من عده فقد ابطل ازله و من قال كیف فقد استوصفه و من قال أین فقد حیزه، عالم اذ لا معلوم و رب اذ لا مربوب و قادر اذ لا مقدور.

12. خطبه ی 153:

لاحدّی:

الحمد للّه الذی انحسرت الاوصاف عن كنه معرفته و ردعت عظمته العقول فلم تجد مساغاً الی بلوغ غایة ملكوته. هو اللّه الحق المبین، احق و ابین مما تری العیون، لم تبلغه العقول بتحدید فیكون مشبهاً و لم تقع علیه الاوهام بتقدیر فیكون ممثلاً، خلق
جلد هفتم . ج7، ص: 324
الخلق علی غیر تمثیل و لا مشورة مشیر و لا معونة معین فتم خلقه بأمره و اذعن لطاعته فاجاب و لم یدافع و انقاد و لم ینازع.

13. ایضاً خطبه ی 153 راجع به خلقت خفاش 14. ایضاً خطبه ی 158 (18 سطر) 15. ایضاً خطبه ی 161 (21 سطر) 16. خطبه ی 163: یذكر فیها عجیب خلقة الطاوس و دقائق خلقة الطیور 17. خطبه ی 176 (5 سطر) 18. خطبه ی 177: و قد سأله ذعلب الیمانی فقال: هل رأیت ربك؟ فقال علیه السلام: أفاعبد ما لاأری؟ فقال: و كیف تراه؟ فقال:

لاتراه العیون بمشاهدة العیان ولكن تدركه القلوب بحقائق الایمان، قریب من الاشیاء غیر ملامس، بعید منها غیر مباین، متكلم لا برویّة، مرید لا بهمة، صانع لا بجارحة، لطیف لایوصف بالخفاء، كبیر لایوصف بالجفاء، بصیر لایوصف بالحاسة، رحیم لایوصف بالرقة، تعنو الوجوه لعظمته و تجب القلوب من مخافته.

19. خطبه ی 180: . . . لم یولد سبحانه فیكون فی العز مشاركاً(تا 26 سطر) 20. خطبه ی 183 (12 سطر) 21. ایضاً خطبه ی 183: صفت خلق اصناف حیوانات از قبیل مورچه، ملخ. (رجوع شود به نمره ی 34) 22. خطبه ی 184:

تقدم بر زمان:

ما وحّده من كیّفه و لا حقیقته اصاب من مثّله و لا ایاه عنی من شبّهه و لا صمده من اشار الیه و توهمه، كل معروف بنفسه
جلد هفتم . ج7، ص: 325
مصنوع و كل قائم فی سواه معلول، فاعل لا باضطراب آلة، مقدر لا بجول فكرة، غنیّ لا باستفادة، لا تصحبه الاوقات و لا ترفده الادوات، سبق الاوقات كونه و العدم وجوده و الابتداء ازله، بتشعیره المشاعر عرف ان لا مشعر له و بمضادته بین الامور عرف ان لا ضد له و بمقارنته بین الاشیاء عرف ان لا قرین له. .

نفی حدّ و عدّ:

لایشمل بحد و لایحسب بعدّ و انما تحد الادوات انفسها و تشیر الآلات الی نظائرها. منعتها منذ القدمیة و حمتها قد الازلیة و جنبتها لولا التكملة. بها تجلی صانعها للعقول و بها امتنع عن نظر العیون. . . [1] ایضاً همین خطبه راجع به معاد:

معاد:

و ان اللّه سبحانه یعود بعد فناء الدنیا وحده لا شی ء معه كما كان قبل ابتدائها، كذلك یكون بعد فنائها بلا وقت و لا مكان و لا حین و لا زمان، عدمت عند ذلك الآجال و الاوقات و زالت السنون و الساعات، فلا شی ء الاّ اللّه الواحد القهار الذی الیه مصیر جمیع الامور.

23. خطبه ی 189 (6 سطر) و خطبه ی 190 (2 سطر) 24. خطبه ی 193 (2 سطر) و خطبه ی 196 (4 سطر) 25. خطبه ی 193 (12 سطر) ، خطبه ی 196، خطبه ی 209 26. خطبه ی 211 (6 سطر) رجوع شود به نمره ی 34 و نمره ی 40 و 41.

27. اقلّ مرتبه ی معرفت همان است كه كسی بداند «جهان را صاحبی باشد خدا نام» كه از آن به دین العجائز تعبیر شده است:
از آن چرخی كه گرداند زن پیر
قیاس چرخ گردنده همی گیر
جلد هفتم . ج7، ص: 326
البعرة تدل علی البعیر. . . بعضی آخرین حد را همین می دانند و متوسل می شوند به همین جمله. این جمله اولاً از سفیان ثوری است، چنانكه در ورقه های توحید و معرفة اللّه و ورقه های تفقه و تفكر گفته ایم. ثانیاً پس آیات توحیدی قرآن كه مافوق اینهاست، از قبیل:

قل هو اللّه احد. . . هو الاول و الاخر. . . كه برای متعمّقین است و همچنین بیانات نهج البلاغه و احادیث و ادعیه [چه می شود؟ ] شیخ جمله ی خوبی دارد:

جلّ جناب الحق عن ان یكون شریعة لكل وارد او یطلع علیه الاّ واحد بعد واحد و لذلك فان ما یشتمل علیه هذا الفن ضحكة للمغفل و عبرة للمحصل، فمن سمعه و اشمأز عنه فلیتهم نفسه لعلها لا تناسبه و كل میسر لما خلق له.
نكته ها چون تیغ فولادی است تیز
چون نداری تو سپر واپس گریز
پیش آن فولاد، بی اسپر میا
كز بریدن تیغ را نبود حیا
علی می فرمود: ان هیهنا لعلماً جماً لو اصبت له حملة. 28. اگر منكر تعطیل و دین العجائز شدیم، دو راه در جلو ما هست: راه عمل و راه منطق و استدلال.

29. مسائل مهم: اثبات ذات، توحید، بساطت، احاطه ی علم در مرتبه ی ذات، واجب بالذات واجب من جمیع الجهات است، صفات ذات و صفات فعل، شمول علم، عموم قدرت، جبر و اختیار، قضا و قدر، نفی جسمیت، نفی زمان و مكان، با اشیاء بودن و احاطه ی ذاتی، و امثال اینها 30. آیه ی توحید و برهان فرجه در حدیث 31. داستانهای ابن ابی العوجاء و ابن المقفع و طبیب هندی و غیرهم
جلد هفتم . ج7، ص: 327
32. تفسیر صافی در ذیل آیه یله الاسماء الحسنیاز توحید صدوق از امام صادق روایت می كند:

ان للّه تبارك و تعالی تسعة و تسعین اسماً، مائة الاّ واحدة، من احصاها دخل الجنة.

از شیخ صدوق نقل می كند:

و احصاؤها هو الاحاطة بها و الوقوف علی معانیها.

33. شبستری می گوید:
جهان آنِ تو و تو مانده عاجز
ز تو محرومتر كس دیده هرگز؟
چو محبوسان به یك منزل نشسته
به دست عجز پای خویش بسته
نشستی چون زنان در كوی ادبار
نمی داری ز جهل خویشتن عار
چه كردی فهم از این دین العجایز
كه بر خود جهل می داری تو جایز
برو اندر پی خواجه به اسرا
تفرج كن همه آیات كبرا
برون آی از سرای امّ هانی
بگو مطلق حدیث «من رآنی»
34. عطف به نمره ی 26 و [21] ، خطبه ی 183:

و لو فكروا فی عظیم القدرة و جسیم النعمة لرجعوا الی الطریق و خافوا عذاب الحریق و لكن القلوب علیلة و البصائر مدخولة.

الاینظرون الی صغیر ما خلق كیف احكم خلقه و اتقن تركیبه و
جلد هفتم . ج7، ص: 328
فلق له السمع و البصر و سوّی له العظم و البشر. انظروا الی النملة فی صغر جثتها و لطافة هیئتها، لاتكاد تنال بلحظ البصر و لا بمستدرك الفكر، كیف دبت علی أرضها و صبت علی رزقها، تنقل الحبة الی جحرها، و تعدها فی مستقرها، تجمع فی حرها لبردها و فی ورودها لصدرها. . . و لو فكرت فی مجاری اكلها فی علوها و سفلها و ما فی الجوف من شراسیف بطنها و ما فی الرأس من عینها و اذنها لقضیت من خلقها عجباً و لقیت من وصفها تعباً. . . ولو ضربت فی مذاهب فكرك لتبلغ غایاته، ما دلّتك الدلالة الاّ علی ان فاطر النملة هو فاطر النخلة لدقیق تفصیل كل شی ء و غامض اختلاف كل حیّ، و ما الجلیل و اللطیف و الثقیل و الخفیف و القوی و الضعیف فی خلقه الاّ سواء.

35. علی علیه السلام حكیم اصحاب رسول خدا شناخته شد به اعتراف اهل تسنن. نیز بوعلی درباره اش گفته است: و كان علیّ بین اصحاب محمد كالمعقول بین المحسوس.

36. بحث عقلی و حكیمانه در الهیات بالمعنی الاخص از مولی شروع شد، در فلسفه ی یونان از این جهت بحثی نشده است، مخصوصاً مسئله ی احاطه ذاتی حق كه در كلمات مولی آمده است:

خطبه ی 1:

مع كل شی ء لا بمقارنة و غیر كل شی ء لا بمزایلة.

خطبه ی 184:

لیس فی الاشیاء بوالج و لا عنها بخارج.

خطبه ی 49:
جلد هفتم . ج7، ص: 329
سبق فی العلو فلا شی ء اعلی منه و قرب فی الدنو فلا شی ء اقرب منه.

خطبه ی 63:

لم یحلل فی الاشیاء فیقال هو كائن و لم ینأ عنها فیقال هو منها بائن.

خطبه ی 150:

بان من الاشیاء بالقهر لها و القدرة علیها و بانت الاشیاء منه بالخضوع له.

خطبه ی 177:

قریب من الاشیاء غیر ملابس، بعید منها غیر مباین [2] خطبه ی 184 (ج 3، ص 4) : لایشمل بحدّ و لایحسب بعدّ. خطبه ی 184 (ج 3، ص 6) : و لایقال له حدّ و لا نهایة. دیگر مسئله ی وحدت خداوند است كه از نوع وحدت مطلقه ی حقه ی حقیقیه است، وحدت عددی نیست، مثل:

خطبه ی 63: كل مسمی بالوحدة غیره قلیل. خطبه ی 150: الاحد لا بتأویل عدد. خطبه ی 184: لایشمل بحدّ و لایحسب بعدّ. دیگر بحثهایی است كه راجع به اوّلیت و آخریت خداوند و
جلد هفتم . ج7، ص: 330
همچنین ظاهریت و باطنیت ذات حق كرده است، از قبیل:

خطبه ی 63:

الحمد للّه الذی لم یسبق له حال حالاً فیكون اولاً قبل ان یكون آخراً و یكون ظاهراً قبل ان یكون باطناً. خطبه ی 94:

الحمد للّه الاول فلا شی ء قبله و الآخر فلا شی ء بعده و الظاهر فلا شی ء فوقه و الباطن فلا شی ء دونه. خطبه ی 99:

الاول قبل كل اول و الآخر بعد كل آخر، بأولیته وجب ان لا اول له و بآخریته وجب ان لا آخر له [3] یكی دیگر تجزیه و تحلیل دقیقی است كه در بساطت ذات حق و نحوه ی صفات ذات حق فرموده است. مخصوصاً صفات جلالیه و سلبیه را به شكل عجیبی توضیح داده است، مثلاً:

خطبه ی اول: فمن وصف اللّه سبحانه فقد قرنه. . . تا آخر.

خطبه ی 150:

. . . من قال كیف قد استوصفه و من قال أین فقد حیّزه.

خطبه ی 150:

جلد هفتم . ج7، ص: 331
لاتستلمه المشاعر و لاتحجبه السواتر لافتراق الصانع و المصنوع و الحاد و المحدود و الرب و المربوب [4] خطبه ی 184:

ما وحّده من كیّفه و لا حقیقته اصاب من مثّله و لا ایاه عنی من شبّهه [5] 37. انصاف را كه كسی [كه ] توانست بعد از هزار سال این كلمات را شرح كند و به عمق اینها پی ببرد صدرالمتألهین بود.

اگر كسی در فلسفه ی اروپا و بحثهایی كه آنها درباره ی خدا و وجود مطلق كرده اند و گیج خورده اند تأمل كند، می فهمد كه محرومیت آنها از بیانات علی علیه السلام مهمترین سبب بوده است و اگر سایه ی علی بر اروپا افتاده بود و صدر المتألهین هایی در آنجا هم پدید آمده بود، مكتب ماتریالیسم رواج نمی یافت.

38. علی، هم راه دل و فطرت را بیان كرده است و هم راه علم و خلقت را و هم راه تجزیه و تحلیل عقلانی را.

39. خطبه ی 189:

الحمد للّه الفاشی فی الخلق حمده و الغالب جنده، و المتعالی جدّه، احمده علی نعمه التؤام، و آلائه العظام الذی عظم حلمه فعفا و عدل فی كل ما قضی و علم ما یمضی و ما مضی، مبتدع الخلائق بعلمه و منشئهم بحكمه بلا اقتداء و لا تعلیم و لا احتذاء لمثال صانع حكیم و لا اصابة خطأ و لا حضرة ملأ.

جلد هفتم . ج7، ص: 332
40. رجوع شود به بخش كتب، نامه ی 31 (وصیت نامه به امام حسن) . در آنجا می فرماید:

و اعلم یا بنیّ انه لوكان لربك شریك لأتتك رسله و لرأیت آثار ملكه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته ولكنه اله واحد كما وصف نفسه لایضاده فی ملكه احد و لایزول ابداً و لم یزل.

اول قبل الاشیاء بلا اولیة و آخر بعد الاشیاء بلا نهایة، عظم عن ان تثبت ربوبیته باحاطة قلب او بصر.

41. كلمات قصار، كلمه ی 78 در جواب سؤال از قضا و قدر 42. حكمت 404:

و قد سئل علیه السلام عن معنی قولهم: «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه» : انّا لانملك مع اللّه شیئاً و لانملك الاّ ما ملّكنا، فمتی ملّكنا ما هو املك به منا كلّفنا و متی اخذه منا وضع تكلیفه عنا.

مجموعاً در حدود چهل جا در نهج البلاغه بحث توحیدی مربوط به معارف الهی پیش آمده است.

43. عطف به نمره ی 29 و 36، بحثهای توحیدی نهج البلاغه مشتمل است بر:

الف. اثبات خداوند از راه آثار و مصنوعات و نظام خلقت ب. احاطه ی ذاتی و قیّومی حق و معیت به اشیاء ج. بساطت حق و عینیت صفات با ذات و نفی صفات مغایر با ذات د. سلب جسمیت، محدودیت، مكان، زمان، سكون، حركت، تغییر و انتقال (خطبه ی 177 و 180) ، استخدام آلت، معدودیت، نفی مثل، ضد، مشارك، نفی شبیه و عدم جواز تشبیه هـ. تقدم بر زمان و بر عدد (خطبه ی 161 و 184)
جلد هفتم . ج7، ص: 333
و. اوّلیت و ازلیت در عین آخریت و ابدیت ز. ظاهریت در عین باطنیت ح. علوّ و سلطان و غنای ذاتی ط. قضا و قدر ی. مبدعیت یا. حد عقول، اینكه نوع معرفت تجلی اوست نه احاطه ی ذهن (خطبه ی 183) .

یب. محدودیت ذاتی مخلوق یج. لایشغله شأن عن شأن. ید. كلامه فعله.

44. علامه ی طباطبایی [6]در نشریه ی سالانه ی «مكتب تشیع» ، شماره ی 2، صفحه ی 120 می گویند:

این بیانات (بیانات ائمه ی اهل بیت) در فلسفه ی الهیه یك رشته مطالب و مسائلی را حل می كنند كه علاوه بر اینكه در میان مسلمین مطرح نشده بوده و در میان اعراب مفهوم نبوده، اساساً در میان كلمات فلاسفه ی قبل از اسلام كه كتبشان به عربی نقل شده عنوانی ندارند و در آثار حكمای اسلام كه از عرب و عجم پیدا شده و آثاری از خود گذاشته اند یافت نمی شوند. این مسائل همان طور در حال ابهام مانده و هریك از شرّاح و باحثین به حسب گمان خود تفسیری می كردند تا تدریجاً راه آنها تا حدی روشن و در قرن یازده هجری حل شده و مفهوم گردیدند، مانند مسئله ی وحدت حقه در واجب و مسئله ی اینكه ثبوت وجود واجبی همان ثبوت وحدت اوست، و مسئله ی اینكه
جلد هفتم . ج7، ص: 334
واجب معلوم بالذات است و مسئله ی اینكه واجب خود به خود و بلاواسطه شناخته می شود و همه چیز با واجب شناخته می شود نه بعكس و نظایر این مسائل. اینها یك سلسله مسائلی هستند كه با گذشتن قرنهای زیادی از صدر اسلام حل نشده اند، سهل است، حتی در كلمات و آثار فضلای امت از طبقات مختلفه ی صحابه و تابعین و فقها و متكلمین و محدثین و حكمای اسلام نمونه ای هم از آنها در دست نیست.

45. عطف به نمره ی 29 [و 36] ، علامه ی طباطبایی از صفحه ی 157 تا صفحه ی 171 توضیحی در اطراف احادیثی كه ذكر كرده اند داده و مجموعاً ده موضوع را بحث كرده اند:

الف. وجود حق كه لانهایی و بی حد و محیط بر همه چیز است ب. وحدت حق كه وحدت غیر عددی است ج. عینیت صفات با ذات د. علم حق به ذات [خود] و به اشیاء هـ. معلومیت حق برای هر شیئی و. قدرت و حیات حق ز. صفات سلبیه ی حق ح. صفات فعلیه ی حق ط. موقعیت وجودی جهان آفرینش و بدء و ختم آن ی. قضا و قدر 46. عطف به نمره ی 36، فهرست مسائل توحیدی نهج البلاغه:

1. امتناع ذات و احتجاب كنه ذات از عقول:

الف. خطبه ی اول:

الذی لایدركه بعد الهمم و لایناله غوص الفطن.

ب. خطبه ی 49:
جلد هفتم . ج7، ص: 335
الحمد للّه الذی بطن خفیات الامور و دلّت علیه اعلام الظهور و امتنع علی عین البصیر، فلا عین من لم یره تنكره و لا قلب من اثبته یبصره [7]. . . لم یطلع العقول علی تحدید صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته.

ج. خطبه ی 89:

و انك انت اللّه الذی لم تتناه فی العقول فتكون فی مهبّ فكرها مكیفاً و لا فی رویّات خواطرها فتكون محدوداً مصرفاً.

د. خطبه ی 92:

فتبارك اللّه الذی لایبلغه بعد الهمم و لایناله حدس الفطن.

هـ. خطبه ی 153:

الحمد للّه الذی انحسرت الاوصاف عن كنه معرفته و ردعت عظمته العقول فلم تجد مساغاً الی بلوغ غایة ملكوته.

و. خطبه ی 158:

فلسنا نعلم كنه عظمتك الاّ انّا نعلم انك حی قیوم لاتأخذك سنة و لانوم، لم ینته الیك نظر و لم یدركك بصر.

رجوع شود به صفحه ی 13، عنوان «حد عقل، معرفت یا تعطیل» ز. خطبه ی 153:

جلد هفتم . ج7، ص: 336
هو اللّه الحق المبین احق و ابین مما تری العیون، لم تبلغه العقول بتحدید فیكون مشبهاً و لم تقع علیه الاوهام فیكون ممثلاً.

ح. خطبه ی 177:

لاتراه العیون بمشاهدة العیان ولكن تدركه القلوب بحقائق الایمان.

ط. خطبه ی 180:

. . . فانما یدرك بالصفات ذوو الهیئات و الادوات و من ینقضی اذا بلغ امد حده بالفناء.

ی. خطبه ی 183:

تتلقاه الاذهان لا بمشاعرة و تشهد له المرائی لا بمحاضرة، لم تحط به الاوهام بل تجلی لها بها، و بها امتنع منها و الیها حاكمها.

یا. خطبه ی 184:

بها تجلی صانعها للعقول و بها امتنع عن نظر العیون.

یب. خطبه ی 184:

لاتناله الاوهام فتقدره و لا تتوهمه الفطن فتصوره و لا تدركه الحواس فتحسه و لاتلمسه الأیدی فتمسه.

یج. خطبه ی 193:
جلد هفتم . ج7، ص: 337
الحمد للّه الذی اظهر من آثار سلطانه و جلال كبریائه ما حیر مقل العقول من عجائب قدرته و ردع خطرات هماهم النفوس عن عرفان كنه صفته.

ید. نامه به امام حسن (31) :

عظم عن ان تثبت ربوبیته باحاطة قلب او بصر.

1. لانهائی ذات و احاطه ی ذاتی بر اشیاء و معیت ذاتی و قرب به اشیاء و بُعد اشیاء از او:

الف. خطبه ی اول:

مع كل شی ء لا بمقارنة و غیر كل شی ء لا بمزایلة.

ب. خطبه ی 49:

سبق فی العلو فلا شی ء اعلی منه و قرب فی الدنو فلا شی ء اقرب منه، فلا استعلائه باعده عن شی ء من خلقه و لا قربه ساواهم فی المكان به.

ج. خطبه ی 63:

لم یحلل فی الاشیاء فیقال هو فیها كائن و لم ینأ عنها فیقال هو منها بائن.

د. خطبه ی 150:

بان من الاشیاء بالقهر لها و القدرة علیها، و بانت الاشیاء منه
جلد هفتم . ج7، ص: 338
بالخضوع له و الرجوع الیه.

هـ. خطبه ی 161:

حد الاشیاء عند خلقه لها ابانة له من شبهها، لاتقدره الاوهام بالحدود و الحركات و لا بالجوارح و الادوات، لایقال له «متی» و لایضرب له امد بـ «حتی» .

و. خطبه ی 161:

لم یقرب من الاشیاء بالتصاق و لم یبعد عنها بافتراق.

ز. خطبه ی 161:

تعالی عما ینحله المحددون من صفات الاقدار و نهایات الاقطار و تأثل المساكن و تمكن الاماكن، فالحد لخلقه مضروب و الی غیره منسوب.

ح. خطبه ی 177:

قریب من الاشیاء غیر ملامس، بعید منها غیر مباین.

ط. خطبه ی 184:

لایشمل بحدّ و لا یحسب بعدّ.

ی. خطبه ی 184:
جلد هفتم . ج7، ص: 339
ما وحده من كیفه و لا حقیقته اصاب من مثله و لا ایاه عنی من شبهه و لا صمده من اشار الیه و توهمه، كل معروف بنفسه مصنوع و كل قائم فی سواه معلول.

یا. ایضاً 184:

و لایقال له حد و لا نهایة و لا انقطاع و لا غایة. . . لیس فی الاشیاء بوالج و لا عنها بخارج.

یب. خطبه ی 193:

احاطه ی ذاتی و معیت ذاتی با اشیاء و قرب او به اشیاء و بُعد اشیاء از او:

. . . فما قطعكم عنه حجاب و لا اغلق عنكم دونه باب و انه لبكل مكان و فی كل حین و اوان و مع كل انس و جان. . . لایجنه البطون عن الظهور و لایقطعه الظهور عن البطون، قرب فنأی و علا فدنا و ظهر فبطن و بطن فعلن و دان و لم یدن.

یج. خطبه ی 184:

لایشمل بحدّ و لایحسب بعدّ و انما تحد الادوات انفسها و تشیر الآلات الی نظائرها، منعتها منذ القدمیة و حمتها قد الازلیة و جنبتها لولا التكملة.

3. نامحدودی صفات:

الف. خطبه ی اول:

الذی لیس لصفته حد محدود و لا نعت موجود.

4. نفی صفت زائد و مقارن:
جلد هفتم . ج7، ص: 340
الف. خطبه ی اول:

و كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه لشهادة كل صفة انها غیر الموصوف و شهادة كل موصوف انه غیر الصفة، فمن وصف اللّه سبحانه فقد قرنه. . .

ب. خطبه ی 150:

من وصفه فقد حده و من حده فقد عده و من عده فقد ابطل ازله و من قال كیف فقد استوصفه و من قال این فقد حیزه.

5. بساطت ذات:

الف. خطبه ی اول:

فمن وصف اللّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثناه و من ثناه فقد جزأه و من جزأه فقد جهله.

ب. خطبه ی 63:

الحمد للّه الذی لم یسبق له حال حالاً فیكون اولاً قبل ان یكون آخراً و یكون ظاهراً قبل ان یكون باطناً [8] ج. خطبه ی 106:

خلق الخلق من غیر رویة اذ كانت الرویات لاتلیق الاّ بذوی الضمائر و لیس بذی ضمیر فی نفسه.

جلد هفتم . ج7، ص: 341
د. خطبه ی 184:

. . . و كیف یجری علیه ما هو اجراه (الحركة و السكون) و یعود فیه ما هو ابداه و یحدث فیه ما هو احدثه، اذاً لتفاوتت ذاته و لتجزّأ كنهه و لامتنع من الازل معناه و لكان له وراء اذ وجد له أمام و لا التمس التمام اذ لزمه النقصان و اذاً لقامت آیة المصنوع فیه و لتحوّل دلیلاً بعد ان كان مدلولاً علیه، و خرج بسلطان الامتناع من ان یؤثر فیه ما یؤثر فی غیره.

هـ. خطبه ی 211:

المقدر لجمیع الامور بلا رویة و لا ضمیر.

6. وحدت غیر عددی:

الف. خطبه ی 63: كل مسمی بالوحدة غیره قلیل. ب. خطبه ی 150: الأحد لا بتأویل عدد. ج. خطبه ی 150: و من حده فقد عده و من عده فقد ابطل ازله. د. خطبه ی 183: واحد لا بعدد و دائم لا بأمد. هـ. خطبه ی 184: لایشمل بحدّ و لایحسب بعدّ. 7. ظهوره و بطونه:

الف. خطبه ی 63:

و كل ظاهر غیره غیر باطن و كل باطن غیره غیر ظاهر.

ب. خطبه ی 94:

الحمد للّه الاول فلا شی ء قبله و الآخر فلا شی ء بعده و الظاهر فلا شی ء فوقه و الباطن فلا شی ء دونه.
جلد هفتم . ج7، ص: 342
ج. خطبه ی 153:

هو اللّه الحق المبین احق و ابین مما تری العیون. لم تبلغه العقول بتحدید. . .

د. خطبه ی 161:

الظاهر لایقال مما و الباطن لایقال فیما.

هـ. خطبه ی 183:

الحمد للّه الذی لاتدركه الشواهد و لاتحویه المشاهد و لاتراه النواظر و لاتحجبه السواتر.

و. خطبه ی 184:

هو الظاهر علیها بسلطانه و عظمته و هو الباطن لها بعلمه و معرفته.

ز. خطبه ی 193:

. . . و لا یجنه البطون عن الظهور و لایقطعه الظهور عن البطون، قرب فنأی و علا فدنا و ظهر فبطن و بطن فعلن و دان و لم یدن.

ح. خطبه ی 211:

. . . الظاهر بعجائب تدبیره للناظرین و الباطن بجلال عزته عن
جلد هفتم . ج7، ص: 343
فكر المتوهمین [9] 8. علمه النافذ:

الف. خطبه ی 63:

و كل سمیع غیره یصم عن لطیف الاصوات و یصمه كبیرها و یذهب عنه ما بعد منها، و كل بصیر غیره یعمی عن خفی الالوان و لطیف الاجسام.

ب. خطبه ی 88:

. . . قسم ارزاقهم و احصی آثارهم و اعمالهم و عدد انفاسهم و خائنة اعینهم و ما تخفی صدورهم من الضمیر و مستقرهم و مستودعهم من الارحام و الظهور، الی ان تتناهی بهم الغایات.

ج. خطبه ی 107:

من تكلم سمع نطقه و من سكت علم سرّه و من عاش فعلیه رزقه و من مات فالیه منقلبه. . . كل سرّ عندك علانیة و كل غیب عندك شهادة.

د. خطبه ی 161:

علمه بالاموات الماضین كعلمه بالاحیاء الباقین و علمه بما فی السموات العلی كعلمه بما فی الارضین السفلی.

جلد هفتم . ج7، ص: 344
هـ. خطبه ی 176:

و لایعزب عنه عدد قطر الماء و لا نجوم السماء و لا سوافی الریح فی الهواء و لا دبیب النمل علی الصفا و لا مقیل الذر فی اللیلة الظلماء، یعلم مساقط الاوراق و خفی طرف الاحداق.

و. خطبه ی 196:

یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات و معاصی العباد فی الخلوات و اختلاف النینان فی البحار الغامرات و تلاطم الماء بالریاح العاصفات.

ز. خطبه ی 211:

علمه الفعلی لا الانفعالی:

العالم بلا اكتساب و لا ازیاد و لا علم مستفاد، المقدر لجمیع الامور بلا رویة و لا ضمیر، الذی لاتغشاه الظلم و لایستضی ء بالانوار و لایرهقه لیل و لایجری علیه نهار، لیس ادراكه بالابصار و لا علمه بالاخبار.

9. غنائه الذاتی:

الف. خطبه ی 63:

لم یخلق ما خلقه لتشدید سلطان و لا تخوف من عواقب زمان و لا استعانة علی ندّ مثاور و لا شریك مكاثر و لا ضد منافر و لكن خلائق مربوبون وعباد داخرون. . . لم یؤده خلق ما ابتدأ و لا تدبیر ما ذرأ و لا وقف به عجز عما خلق و لا ولجت علیه شبهة فیما قضی و قدر بل قضاء متقن و علم محكم و امر مبرم.
جلد هفتم . ج7، ص: 345
ب. خطبه ی 107:

كل شی ء خاشع له و كل شی ء قائم به، غنی كل فقیر و عز كل ذلیل و قوة كل ضعیف و مفزغ كل ملهوف. . . لم تخلق الخلق لوحشة و لا استعملتهم لمنفعة و لایسبقك من طلبت و لایفلتك من اخذت و لاینقض سلطانك من عصاك و لایزید فی ملكك من اطاعك و لایرد امرك من سخط قضائك و لایستغنی عنك من تولّی عن امرك.

ج. خطبه ی 184:

لایعجزه شی ء منها طلبه و لایمتنع علیه فیغلبه و لایفوته السریع منها فیسبقه و لایحتاج الی ذی مال فیرزقه. . . و لم یؤده منها خلق ما خلقه و برأه و لم یكونها لتشدید سلطان و لا لخوف من زوال و نقصان. . .

د. خطبه ی 190:

الحمد للّه الذی لبس العز و الكبریاء و اختارهما لنفسه دون خلقه و جعلهما حمی و حرماً علی غیره و اصطفاهما لجلاله.

10. صفاته السلبیه:

الف. خطبه ی 88:

الحمد للّه المعروف من غیر رؤیة و الخالق من غیر رویة.

ب. خطبه ی 89:
جلد هفتم . ج7، ص: 346
الرادع اناسی الابصار عن ان تناله او تدركه، ما اختلف علیه دهر فیختلف منه الحال و لا كان فی مكان فیجوز علیه الانتقال.

ج. خطبه ی 89:

كذب العادلون بك اذ شبهوك بأصنامهم و نحلوك حلیة المخلوقین بأوهامهم و جزأوك تجزئة المجسمات بخواطرهم و قدروك علی الخلقة المختلفة القوی بقرائح عقولهم.

د. خطبه ی 150:

لاتستلمه المشاعر و لاتحجبه السواتر، لافتراق الصانع و المصنوع و الحاد و المحدود و الرب و المربوب.

هـ. خطبه ی 161:

لا شبح فیتقضی و لا محجوب فیحوی.

و. خطبه ی 76:

لایشغله شأن و لایغیره زمان و لایحویه مكان و لایصفه لسان.

ز. خطبه ی 177:

لاتراه العیون بمشاهدة العیان ولكن تدركه القلوب بحقائق الایمان. . . متكلم لا برویة، مرید لا بهمة، صانع لا بجارحة، لطیف لایوصف بالخفاء، كبیر لایوصف بالجفاء، بصیر لایوصف بالحاسة، رحیم لایوصف بالرقة، تعنو الوجوه لعظمته و تجب
جلد هفتم . ج7، ص: 347
القلوب من مخافته.

ح. خطبه ی 180:

لم یولد سبحانه فیكون فی العز مشاركاً و لم یلد فیكون موروثاً هالكاً و لم یتقدمه وقت و لا زمان و لم یتعاوره زیادة و لا نقصان. . . و الحمد للّه الكائن قبل ان یكون كرسی او عرش او سماء او ارض او جان او انس، لایدرك بوهم و لایقدر بفهم و لایشغله سائل و لاینقصه نائل و لایبصر بعین و لایحد بأین و لایوصف بالازواج و لایخلق بعلاج و لایدرك بالحواس و لایقاس بالناس.

ط. خطبه ی 183:

واحد لا بعدد، دائم لا بأمد.

ی. خطبه ی 184:

فاعل لا باضطراب آلة، مقدر لا بجول فكرة، غنی لا باستفادة، لاتصحبه الاوقات و لاترفده الادوات. . .

یا. خطبه ی 184:

لایجری علیه السكون و الحركة و كیف یجری علیه ما هو اجراه و یعود فیه ما هو ابداه و یحدث فیه ما هو احدثه. . . الذی لایحول و لایزول و لایجوز علیه الافول، لم یلد فیكون مولوداً و لم یولد فیصیر محدوداً، جل عن اتخاذ الابناء و طهر عن ملامسة النساء. . . لایتغیر بحال و لایتبدل فی الاحوال و لاتبلیه اللیالی و
جلد هفتم . ج7، ص: 348
الایام و لایغیّره الضیاء و الظلام و لایوصف بشی ء من الاجزاء و لا بالجوارح و الاعضاء و لا بعرض من الاعراض و لا بالغیریة و الابعاض و لایقال له حد و لا نهایة و لا انقطاع و لا غایة و لا ان الاشیاء تحویه فتقله او تهویه او ان شیئاً یحمله فیمیله او یعدله، لیس فی الاشیاء بوالج و لا عنها بخارج، یخبر لا بلسان و لهوات و یسمع لا بخروق و ادوات، یقول و لایلفظ و یحفظ و لایتحفظ و یرید و لایضمر، یحب و یرضی من غیر رقة و یبغض و یغضب من غیر مشقة، یقول لمن اراد كونه كن فیكون لا بصوت یقرع و لا بنداء یسمع، و انما كلامه سبحانه فعل منه انشأه و مثله لم یكن من قبل ذلك كائناً و لو كان قدیماً لكان الهاً ثانیاً. لایقال كان بعد ان لم یكن فتجری علیه الصفات المحدثات و لایكون بینها و بینه فصل و لا له علیها فضل فیستوی الصانع و المصنوع و یتكافأ المبتدع و البدیع.

یب. خطبه ی 211:

و لایرهقه لیل و لایجری علیه نهار.

11. اولیته و آخریته و تقدمه علی الاشیاء:

الف. خطبه ی 88:

. . . الذی لم یزل قائماً دائماً اذ لا سماء ذات أبراج و لا حجب ذات ارتاج و لا لیل داج و لا بحر ساج و لا جبل ذوفجاج و لا فج ذواعوجاج و لا ارض ذات مهاد و لا خلق ذواعتماد، ذلك مبتدع الخلق و وارثه و اله الخلق و رازقه.

ب. خطبه ی 89:
جلد هفتم . ج7، ص: 349
الاول الذی لم یكن له قبل فیكون شی ء قبله و الآخر الذی لیس له بعد فیكون شی ء بعده.

ج. خطبه ی 92:

الاول الذی لا غایة له فینتهی و لا آخر له فینقضی.

د. خطبه ی 94:

الحمد للّه الاول فلا شی ء قبله و الآخر فلا شی ء بعده.

هـ. خطبه ی 99:

الاول قبل كل اول و الآخر بعد كل آخر، بأولیته وجب ان لا اول له و بآخریته وجب ان لا آخر له.

و. خطبه ی 107:

معاد:

انت الابد فلا امد لك و انت المنتهی لا محیص عنك و انت الموعد لا منجی منك الاّ الیك، بیدك ناصیة كل دابة و الیك مصیر كل نسمة.

ز. خطبه ی 161:

لیس لاولیته ابتداء و لا لازلیته انقضاء، هو الاول لم یزل و الباقی بلا اجل.

ح. خطبه ی 161:
جلد هفتم . ج7، ص: 350
قبل كل غایة و مدة و كل احصاء و عدة [10] ط. خطبه ی 180:

و لم یتقدمه وقت و لا زمان و لم یتعاوره زیادة و لا نقصان.

ی. خطبه ی 184:

لاتصحبه الاوقات و لاترفده الادوات، سبق الاوقات كونه و العدم وجوده و الابتداء ازله.

یا. وصیته علیه السلام الی ابنه الحسن علیه السلام (نامه ی 31) :

و لم یزل اول قبل الاشیاء بلا اولیة و آخر بعد الاشیاء بلا نهایة.

12. مالكیته للاشیاء:

الف. خطبه ی 89:

الحمد للّه الذی لایفره المنع و الجمود و لایكدیه الاعطاء و الجود، اذ كل معط منتقص سواه و كل مانع مذموم ما خلاه.

ب. حكمت 404:

و قد سئل عن معنی قولهم «لا حول و لا قوة الاّ باللّه» :

انا لانملك مع اللّه شیئاً و لانملك الاّ ما ملكنا، فمتی ملكنا ما هو
جلد هفتم . ج7، ص: 351
املك به منا كلفنا و متی اخذه منا وضع تكلیفه عنا [11] 13. حد عقل (معرفت یا تعطیل) :

الف. خطبه ی 89:

فانظر ایها السائل! فما دلّك علیه القرآن علیه من صفته فائتمّ به و استضی ء بنور هدایته، و ما كلفك الشیطان علمه مما لیس فی الكتاب علیك فرضه و لا فی سنة النبی صلی الله علیه و آله و ائمة الهدی اثره فكل علمه الی اللّه سبحانه فان ذلك منتهی حق اللّه علیك، و اعلم ان الراسخین فی العلم هم الذین أغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغیوب، الاقرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب، فمدح اللّه تعالی اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به علماً و سمی تركهم التعمق فیما لم یكلفهم البحث عن كنهه رسوخاً فاقتصر علی ذلك و لاتقدر عظمة اللّه سبحانه علی قدر عقلك فتكون من الهالكین. هو القادر الذی اذا ارتمت الاوهام لتدرك منقطع قدرته و حاول الفكر المبرأ من خطرات الوساوس ان یقع علیه فی عمیقات غیوب ملكوته و تولهت القلوب الیه لتجری فی كیفیة صفاته و غمضت مداخل العقول فی حیث لاتبلغه الصفات لتناول علم ذاته ردعها و هی تجوب مهاوی سدف الغیوب، متخلصة الیه سبحانه فرجعت اذ جبهت معترفة بأنه لاینال بجور الاعتساف كنه معرفته و لا تخطر ببال اولی الرویات خاطرة من تقدیر جلال عزته [12] 14. دلالت كمال آثار بر كمال خالق:

الف. خطبه ی 89:

جلد هفتم . ج7، ص: 352
و ارانا من ملكوت قدرته و عجائب ما نطقت به آثار حكمته و اعتراف الحاجة من الخلق الی ان یقیمها بمساك قوته، ما دلنا باضطرار قیام الحجة له علی معرفته و ظهرت فی البدائع التی احدثها آثار صنعته و اعلام حكمته، فصار كل ما خلق حجة له و دلیلاً علیه و ان كان خلقاً صامتاً فحجته بالتدبیر ناطقة و دلالته علی المبدع قائمة.

ب. خطبه ی 89:

قدر ما خلق فأحكم تقدیره و دبره فألطف تدبیره و وجهه لوجهته فلم یتعد حدود منزلته و لم یقصر دون الانتهاء الی غایته و لم یستصعب اذ أمر بالمضی علی ارادته.

ج. خطبه ی 89:

فأقام من الاشیاء اودها و نهج حدودها و لائم بقدرته بین متضادها و وصل اسباب قرائنها و فرقها اجناساً مختلفات. . .

د. خطبه ی 106:

الحمد للّه المتجلی لخلقه بخلقه و الظاهر لقلوبهم بحجته.

هـ. خطبه ی 150:

الحمد للّه الدال علی وجوده بخلقه و بمحدث خلقه علی ازلیته و باشتباههم علی ان لا شبه له.

و. خطبه ی 153 (خلقت خفاش)
جلد هفتم . ج7، ص: 353
ز. خطبه ی 161:

هدایت غریزه:

ایها المخلوق السوی و المنشأ المرعی فی ظلمات الارحام و مضاعفات الاستار، بدئت من سلالة من طین و وضعت فی قرار مكین الی قدر معلوم و اجل مقسوم، تمور فی بطن امك جنیناً لاتحیر دعاء و لاتسمع نداء، ثم اخرجت من مقرك الی دار لم تشهدها و لم تعرف سبل منافعها، فمن هداك لاجترار الغذاء من ثدی امك و عرفك عند الحاجة مواضع طلبك و ارادتك؟ ح. خطبه ی 163: خلقت طیور و بعد خلقت طاوس.

ط. خطبه ی 193:

الحمد للّه الذی اظهر من آثار سلطانه و جلال كبریائه ما حیر مقل العیون من عجائب قدرته و ردع خطرات هماهم النفوس عن عرفان كنه صفته.

ی. خطبه ی 209: فی عجیب صفة الكون. . .

یا. خطبه ی 183 (فی صفة خلق اصناف من الحیوان) :

و لو فكروا فی عظیم القدرة. . . انظروا الی النملة. . .

15. نفی تشبیه:

الف. خطبه ی 89:

و اشهد ان من شبهك بتباین اعضاء خلقك و تلاحم حقاق مفاصلهم المحتجبة لتدبیر حكمتك، لم یعقد غیب ضمیره علی معرفتك و لم یباشر قلبه الیقین بانه لا ندّ لك. . . و اشهد ان من ساواك بشی ء من خلقك فقد عدل بك و العادل بك كافر بما
جلد هفتم . ج7، ص: 354
تنزلت به محكمات آیاتك و نطقت عنه شواهد حجج بیناتك.

ب. خطبه ی 211:

الحمد للّه العلی عن شبه المخلوقین، الغالب لمقال الواصفین، الظاهر بعجائب تدبیره للناظرین، الباطن بجلال عزته عن فكر المتوهمین.

16. مُبدعیته تعالی:

الف. خطبه ی 161:

لم یخلق الاشیاء من اصول ازلیة و لا من اوائل ابدیة، بل خلق ما خلق فأقام حده و صور ما صور فأحسن صورته، لیس لشی ء منه امتناع و لا له بطاعة شی ء انتفاع.

ب. خطبه ی 184:

خلق الخلائق علی غیر مثال خلا من غیره و لم یستعن علی خلقها بأحد من خلقه.

ج. خطبه ی 189:

. . . مبتدع الخلائق بعلمه و منشئهم بحكمه بلا اقتداء و لا تعلیم و لا احتذاء لمثال صانع حكیم و لا اصابة خطأ و لا حضرة ملأ.

17. لا یشغله شأن:

الف. خطبه ی 176:
جلد هفتم . ج7، ص: 355
لایشغله شأن و لایغیره زمان.

ب. خطبه ی 193:

لایثلمه العطاء و لاینقصه الحیاء و لایستنفده سائل و لایستقصیه نائل و لایلویه شخص عن شخص و لایلهیه صوت عن صوت و لاتحجزه هبة عن سلب و لایشغله غضب عن رحمة و لاتولهه رحمة عن عقاب.

18. نقصان ذاتی مخلوق دلیل بر كمال ذاتی خالق است:

الف. خطبه ی 183:

الدال علی قدمه بحدوث خلقه و بحدوث خلقه علی وجوده و باشتباههم علی ان لا شبه له. . . مستشهد بحدوث الاشیاء علی ازلیته و بما وسمها به من العجز علی قدرته و بما اضطرها الیه من الفناء علی دوامه.

ب. خطبه ی 184:

بتشعیره المشاعر عرف ان لا مشعر له و بمضادته بین الامور عرف ان لا ضد له و بمقارنته بین الاشیاء عرف ان لا قرین له، ضاد النور بالظلمة و الوضوح بالبهمة و الجمود بالبلل و الحرور بالصرد، مؤلف بین متعادیاتها، مقارن بین متبایناتها، مقرب بین متباعداتها، مفرق بین متدانیاتها.

19. عدله تعالی:

الف. خطبه ی 183:
جلد هفتم . ج7، ص: 356
. . . الذی صدق فی میعاده و ارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فی خلقه و عدل علیكم فی حكمه.

ب. خطبه ی 189:

. . . الذی عظم حلمه فعفا و عدل فی كل ما قضی و علم ما یمضی و ما مضی.

20. كلامه تعالی:

الف. خطبه ی 184:

یقول لمن اراد كونه كن فیكون لا بصوت یقرع و لا بنداء یسمع و انما كلامه سبحانه فعل منه انشأه و مثله لم یكن من قبل ذلك كائناً و لوكان قدیماً لكان الهاً ثانیاً.

21. وحدت حق:

الف. نامه ی 31 (به امام حسن علیه السلام) :

و اعلم یا بنیّ انه لوكان لربك شریك لأتتك رسله و لرأیت آثار ملكه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته و لكنه اله واحد كما وصف نفسه، لایضاده فی ملكه احد و لایزول ابداً.

22. قضا و قدر:

الف. حكمت 78 (و من كلام له علیه السلام لسائل الشامی لما سأله:

«أكان مسیرنا الی الشام بقضاء من اللّه و قدر؟ » بعد كلام طویل هذا مختاره) :

ویحك لعلك ظننت قضاء لازماً و قدراً حاتماً ولوكان كذلك
جلد هفتم . ج7، ص: 357
لبطل الثواب و العقاب و سقط الوعد و الوعید. ان اللّه سبحانه امر عباده تخییراً و نهاهم تحذیراً و كلف یسیراً و لم یكلف عسیراً و أعطی علی القلیل كثیراً و لم یعص مغلوباً و لم یطع مكرهاً و لم یرسل الانبیاء لعباً و لم ینزل الكتاب للعباد عبثاً و لا خلق السموات و الارض و ما بینهما باطلاً و ذلك ظن الذین كفروا فویل للذین كفروا من النار.

ب. حكمت 201:

ان مع كل انسان ملكین یحفظانه، فاذا جاء القدر خلیا بینه و بینه و ان الاجل جنة حصینة.

ج. حكمت 306:

كفی بالاجل حارساً.

قضا و قدر:

1. خطبه ی 60 (لمّا خوّف من الغیلة) :

و ان علیّ من اللّه جنة حصینة، فاذا جاء یومی انفرجت عنی. . .

2. حكمت 379:

. . . الرزق رزقان: رزق تطلبه و رزق یطلبك. . .

3. حكمت 470:

و سئل عن التوحید و العدل، فقال: التوحید ان لاتتوهمه و العدل
جلد هفتم . ج7، ص: 358
ان لاتتهمه.

این حدیث با حدیث امام صادق كه در نمره ی 37 از ورقه های قضا و قدر از بحار نقل كردیم و نیز با جمله هایی از حسن بصری، شعبی، عمرو بن عبید، واصل بن عطا كه در شماره ی 40 از ورقه های قضا و قدر نقل كردیم، ضمیمه شود.
[1] تا حدود چهل و چند سطر
[2] ایضاً تعبیراتی كه صریحاً نفی حد می كند كه در صفحه ی 323 گذشت: لم تبلغه العقول بتحدید فیكون مشبها و لم تقع علیه الاوهام بتقدیر فیكون ممثلاً.
[3] و كل ظاهر غیره غیر باطن. . . (خطبه ی 63)
[4] رجوع شود به نمره ی 43.
[5] رجوع شود به نمره ی 45. همان طور كه علامه ی طباطبایی در نشریه ی «مكتب تشیع» ، شماره ی 2، گفته اند همه ی این مسائل از لاحدّی استنتاج می شود.
[6] رجوع شود به بحث بسیار پرارزش استاد علامه در تفسیر المیزان، جلد 6، صفحه ی 90، ذیل آیه یلقد كفر الذین قالوا ان اللّه ثالث ثلثة و ما من اله الاّ اله واحد (المائده، 73) . ایضاً رجوع شود به جلد 8، صفحه ی 365. . .
[7] فلا قلب من لم یره ینكره و لا عین من اثبته تبصره. (نسخه)
[8] ایضاً نمره ی 7
[9] ظهور و بطون برای ما، نه فی نفسه
[10] تقدمه علی الزمان و علی العدد و علی الحدود
[11] رجوع شود به حدیث معروف عبایة بن ربعی كه در شماره ی 2 سالانه ی «مكتب تشیع» (ص 155) علامه ی طباطبایی ازتوحیدصدوق نقل كرده اند.
[12] ر. ك: ص 339
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است