در ذیل تفسیر آیه ی مباركه ی
یا ایها الناس اعبدوا ربكم الذی خلقكم و
الذین من قبلكم لعلكم تتقونگفتیم هر مكتبی جهان بینی معین، هدف
معین، محتوای معین، مخاطب معین دارد و اكنون اضافه می كنیم: و
آگاهی بخشی معین دارد. این چهار ركن (یا پنج ركن) به یكدیگر
پیوسته اند و با یكدیگر متناسبند و ریشه ی همه ی آنها از نظر ما جهان بینی
است و از نظر برخی مكاتب دیگر كه به اصالت اندیشه ی انسان از نظر
واقع بینی قائل نیستند، هدف است و هدف هم وابسته به موقع و موضع
اجتماعی و تاریخی است.
از نظر به اصطلاح وجودشناسی، پایه ی همه ی آنها جهان بینی است و
اما از نظر به اصطلاح روش شناسی و مرحله ی اثبات، هریك از چهارتا
(یا پنج تا) دلیل آنهای دیگر است. از نوع جهان بینی می توان محتوا،
هدف، مخاطب، نوع آگاهی را به دست آورد و از نوع هدف،
چهارتای دیگر را و همین طور. . .
جهان بینی عبارت است از نوع شناخت مكتب درباره ی جهان و
جامعه و انسان، و هدف عبارت است از رسالت نهایی كه مكتب دارد،
و محتوا عبارت است از پیام و یا پیامهایی كه برای مردم دارد.
مخاطب عبارت است از مردمی كه برای آنها صلاحیت اینكه به
حركت آیند تشخیص داده می شود، یعنی در وجود آنها محرك
جلد هفتم . ج7، ص: 211
بالقوه ای برای پذیرش پیام تشخیص داده می شود.
مكتبها از نظر ماهیت [مختلفند] كه امروز معمولاً با یك «ایسم»
ماهیت مكتب معرفی می شود: فاشیسم، نازیسم، كمونیسم، اومانیسم،
اگزیستانسیالیسم، ناسیونالیسم و غیره.
البته این ایسمها برخی معرف بانی مكتب است مثل ماركسیسم و
برخی معرف اساسی ترین اصل مكتب مثل اگزیستانسیالیسم و بعضی
معرف هدف مكتب است مثل ناسیونالیسم و اومانیسم و كمونیسم
[1]
و همچنین نازیسم كه ناظر به برتری نژادی ژرمن است
[2]
آن كه مثلاً جهان بینی اش ملی است معتقد است كه كیان و
شخصیت واقعی انسانها را ملیتشان و تاریخشان تشكیل می دهد.
خودِ واقعی هر مردمی كه به نام یك ملت با هم زندگی می كنند و
تاریخ مشترك دارند همان ملیتشان است و اگر انسان از ملیت خود
جدا شود، از خود واقعی خود بیگانه شده و بیمار است و یك موجود
عوضی است. قهراً پیام این مكتب، هدف این مكتب بر محور ملیت
است و مخاطب او هم افراد آن ملت و آگاهیهایش هم همه بر اساس
غرور ملی است- هنر نزد ایرانیان است و بس.
نازیسم یا مثلاً نهضت آفریقای سیاه كه بر نژاد سیاه تكیه دارد
پیامش، هدفش و احیاناً جهان بینی اش و مخاطبش و
آگاهی بخشی هایش متناسب با هم اند. آن كه جهان بینی به اصطلاح
پرولتری و طبقاتی دارد نیز هدفش، پیامش، مخاطبش،
آگاهی بخشی هایش چیز دیگر است. مخاطبش خصوص طبقه ی پرولتر
است، هدفش صرفاً رهایی پرولتر از استثمار است، آگاهیهایش
آگاهی طبقاتی است و به اصطلاح معروف تضاد طبقاتی را وارد
خودآگاهی این طبقه می كند و مخاطبش صرفاً طبقه ی پرولتر است
(طبق بعضی نظریات ماركس و انگلس) و یا عموم طبقات محرومند
جلد هفتم . ج7، ص: 212
كه شامل كشاورز و خرده بورژوا و غیرهم می شود (طبق بعضی
نظریات دیگر این دو نفر)
[3]
ولی اسلام جهان بینی اش خاص خود اوست، برای انسان و
جهان ماهیت از اویی و به سوی اویی قائل است، برای دنیا با همه ی
كوتاهی و كوچكی- كه اساساً قابل مقایسه با جاودانگی اخروی
نیست- اهمیت درجه ی اول قائل است از آن رو كه دنیا را مزرعه ی
آخرت می داند و عبور از آخرت را از دنیا و از متن جامعه گرایی و
انسان گرایی می داند و همه ی آخرت را بر اساس ایمان و عمل در دنیا
معرفی می كند. هدفش عبور دادن سالم و موفق و پرمحصول از دنیا و
رساندن به منزلگاه آخرتی با توشه ای فراوان است، زیرا اعمال نیك و
كمال بخش دنیا همانها هستند كه در آخرت تجسم می یابند.
مخاطبش انسان به طور عام است، زیرا محرك بالقوه به نام فطرت در
همه ی انسانها حتی انسان مسخ شده مثل فرعون قائل است
[4]و
آگاهیهایش بر اساس ارزشهای واقعی انسانی است كه در دو كلمه ی
معروف و منكر جمع شده است.
[1] شاید بشود گفت كه كمونیسم به منزله ی پرولتریسم است.
[2] رجوع شود به مقدمه ی كتاب
خدمات متقابل اسلام و ایران. [3] رجوع شود به اواخر كتاب
تجدیدنظرطلبی از ماركس تا مائو، تألیف دكتر انور
خامه ای.
[4] آیه ی
سواء علیهم أ انذرتهم ام لم تنذرهم. . . ناظر به مرحله ی كفر بعد از دعوت
است.