1. عطف به ورقه های یادداشت امر به معروف، نمره ی 8 و
42- 45:
امروز كلمه ی مصلح و اصلاحات در میان ما شایع است. مرحوم
سید جمال الدین اسدآبادی یك فرد مصلح است. مصلح شأن و
اهمیت بیشتری از عالم، مجتهد، فیلسوف، منجم، ریاضیدان و غیره
دارد، زیرا مصلح آن است كه جامعه ی خود را در جهت خیر و صلاح
دگرگون می كند.
این كلمه به همین مفهوم در اصطلاحات اصیل اسلامی آمده
است. اولاً در خود قرآن
«ان ارید الاّ الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی
الاّ باللّه علیه توكلت و الیه انیب» آمده است.
ثانیاً در نهج البلاغه:
اللّهم انك تعلم انه لم یكن ما كان منا. . .
امام حسین فرمود:
. . . و انما خرجت لطلب الاصلاح. . .
در حدیث نبوی آمده است:
بدأ الاسلام غریباً. . . [1]
در اینكه اجتماعات نیازمند به مصلحین هستند بیش از آنكه به
هر طبقه ی دیگر نیازمند باشند، سخنی نیست. مصلحین نعمتهای بزرگ
خدا بر اجتماعند. تقدم اجتماع و تأخر آن بستگی كامل دارد به چنین
مصلحینی كه درد و دوای اجتماع را درك كنند و برای انجام و اجرای
جلد هفتم . ج7، ص: 95
مداوای اجتماع خود قیام كنند.
بحث امشب من در اطراف حدیثی است از امیرالمؤمنین درباره ی
شرایط مصلح.
نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 110:
لایقیم امر اللّه سبحانه الاّ من لایصانع و لایضارع و لایتبع
المطامع.
مصانعه یعنی سازشكاری. سازشكاری (و معامله گری روی
اصول و حقایق و ملاحظه كاری به نام مصلحت كه از آن جمله است
رودربایستی، شفاعت پذیری، ملاحظه كاری و تبعیض؛ اینكه رسول
خدا حد را برای اكابر قریش هم جاری كرد یعنی عدم مصانعه) سه
ریشه می تواند داشته باشد: یكی ترس و دیگر طمعكاری. پس باید
اولاً شجاع باشد و ثانیاً تحت تأثیر رشوه، هر نوع رشوه ای قرار نگیرد
(پول، مداحی، زن و غیره) ، خلاصه معامله گر نباشد. ریشه ی دیگر
مصانعه رودربایستی است، احیاناً برخی عواطف از قبیل رفیق بازی
است. برعكس باید
«اخیشن فی ذات اللّه» باشد.
باید متوجه بود كه مداهنه و مصانعه كه در قرآن به صورت
«مداهنه» آمده است
(ودوا لو تدهن فیدهنون)گاهی مستشعر و
به روآمده است و گاهی مسكوتٌ عنه و احیاناً غیرمستشعر است.
غالباً طبقاتی كه با هم طبقات اجتماع را می چاپند، چنین مصانعه و
سازشی میان آنها حكمفرماست.
گاهی مصانعه در مقابل اجتماع و به صورت بهره برداری از نقطه ی
ضعف اجتماع و نه مبارزه با آن [است ] و حتی تابع احساسات
عمومی بودن، خود نوعی مصانعه است مثل دست بوسی و غیره و مثل
حساسیتهای بی مورد اجتماع در عصری، مثل حساسیت فوق العاده
در مسائل تشیع و تسنن- داستان مرحوم میرزا محمد ارباب.
آیه ی قرآن كه می فرماید:
یا قوم لقد ابلغتكم رسالة ربی و نصحتجلد هفتم . ج7، ص: 96
لكم ولكن لاتحبون الناصحین، اشعار به این مطلب دارد.
سفیان ثوری می گوید:
اذا رأیتم العالم كثیر الاصدقاء فاعلموا انه مخلّط لأنه ان نطق
بالحق ابغضوه.
ابوذر گفت:
لم یترك الامر بالمعروف و النهی عن المنكر لی صدیقاً.
جمله ی مولی:
و لاتخالطونی بالمصانعة و لاتكلمونی بما تكلم به
الجبابرة [2]نشان می دهد كه میل به تملق شنیدن و حتی میل به القاب
و عناوین مطنطن و بالاخره برای این گونه امور حساب باز كردن،
نوعی مصانعه است و چنین كسانی توفیق نمی یابند.
جمله ی مولی:
القوی عندی ضعیف حتی اخذ الحق منهیعنی اهل
مصانعه نیستم. در جریان معاویه و پیشنهادهایی كه به مولی راجع به
سازش با معاویه می شد، زیاد كلمه ی مصانعه به چشم می خورد.
جمله ی
«لایضارع» یعنی نمونه از قوم فاسد خود نباشد، پاك باشد،
مصداق «و غیر تقی یأمر الناس بالتقی - طبیب یداوی الناس و هو
علیل» نباشد، مصداق «ارید ان اداوی بكم و انتم دائی» ، الشوكة
بالشوكة [نباشد] . رطب خورده منع رطب كی كند؟
من نصب نفسه
للناس اماماً فلیبدأ. . .
اما «
لایتبع المطامع» . الطمع رق مؤبد. یعنی آزادگی و حریت
معنوی. امیر علیه السلام درباره حضرت مسیح می فرماید:
و لم تكن له زوجة تفتنه و لا ولد یحزنه و لا مال یلفته و
لا طمع یذله.
جلد هفتم . ج7، ص: 97
خلاصه اینكه یك انسان مادی اخلاقی نمی تواند مصلح واقعی
باشد و یك نفر مادی فلسفی نمی تواند از نظر اخلاقی صد در صد غیر
مادی باشد.
شرایط دیگر: خونسردی در عین حال حساسیت. خونسردی
نمونه اش خونسردی علی در مقابل زنی از اهل بصره و مردی از
خوارج است كه به او فحش می دهند و او متعرض نمی شود. پس باید
پیراهنی از پولاد پوشیده باشد، نازك نارنجی نباشد، اما حساس
باشد. نمونه اش داستان سفیان غامدی كه وارد انبار شد:
و لو ان امرأً
مسلماً مات علی هذا اسفاً. . . دیگر اینكه:
او ابیت مبطاناً و حولی بطون
غرثی. . .
راجع به شرایط مصلح و رهبر، رجوع شود به ورقه های
یادداشت رهبری و مدیریت، بحثی مستوفا با استفاده از كتاب
دیباچه ای بر رهبری شده است.
رجوع شود به ورقه های یادداشت امر به معروف و نهی از منكر و
به ورقه های اصلاح و مصلح.
[1] ر. ك: ورقه های یادداشت امر به معروف.